۱۱۸٬۶۸۳
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۸۵: | خط ۸۵: | ||
}} | }} | ||
'''تَقیُّالدّینِ محمد شوشْتَری''' (زنده در 1035ق/1626م)، ادیب، مترجم و شاعر ایرانی در دربار اکبرشاه(حک 963-1014ق/ 1556-1605م) و فرزند | '''تَقیُّالدّینِ محمد شوشْتَری''' (زنده در 1035ق/1626م)، ادیب، مترجم و شاعر ایرانی در دربار اکبرشاه(حک 963-1014ق/ 1556-1605م) و فرزند او، جهانگیر(1014-1037ق/1605-1628م). | ||
==زندگینامه وی== | ==زندگینامه وی== | ||
تقیالدین در ارجان به دنیا آمد. نام وی در منابع گوناگون، به صورتهای مختلف ضبط شده است. از جمله: | تقیالدین در ارجان به دنیا آمد. نام وی در منابع گوناگون، به صورتهای مختلف ضبط شده است. از جمله: مل اتقیالدین شستری، تقی شوشتری، تقیای شوشتری، تقیا مورخ خانی شوشتری و غیوری شوشتری. «غیوری» تخلص شعری اوست. | ||
==تحصیلات وی== | ==تحصیلات وی== | ||
خط ۹۷: | خط ۹۷: | ||
==آثار وی== | ==آثار وی== | ||
نخست به دستگاه عبدالرحیمخان خانان(د 1032ق/1623م) پیوست و تحت حمایت او، دو اثرِ آداب العرب و الفرس از ابوعلی مسکویه و سراج الملوک از ابوبکر طرطوسی را از عربی به فارسی ترجمه کرد. سپس به دربار اکبرشاه راه یافت. به گفتۀ | نخست به دستگاه عبدالرحیمخان خانان(د 1032ق/1623م) پیوست و تحت حمایت او، دو اثرِ آداب العرب و الفرس از [[مسکویه، احمد بن محمد|ابوعلی مسکویه]] و [[سراج الملوك|سراج الملوک]] از [[طرطوشی، محمد بن ولید|ابوبکر طرطوسی]] را از عربی به فارسی ترجمه کرد. سپس به دربار اکبرشاه راه یافت. به گفتۀ [[بداؤنى، عبدالقادر بن ملوکشاه|بدائونی]]، وی در 1004ق، در دربار اکبرشاه مشغول به نثر درآوردن شاهنامه بوده است. اما ظاهراً موفق به اتمام آن نشد، ولی [[بداؤنى، عبدالقادر بن ملوکشاه|بدائونی]] بر آن است که تقیالدین شوشتری در منثور ساختن شاهنامه «قماش را به پلاس و ریسمان را به پنبه» مبدل کرده است؛ هرچند نظر بدائونی میتواند ریشه در حسادت او نسبت به نزدیکان اکبرشاه داشته باشد. | ||
تقیالدین شوشتری سپس به دربار جهانگیر راه یافت. این موضوع میتواند پس از مرگ اکبر(1014ق) صورت گرفته باشد. او در دربار جهانگیر با کسانی مانند شکیبی اصفهانی(د 1023ق/ 1614م) که احتمالاً با او در محضر تقیالدین محمد نسّابه، در شیراز همدرس بود، همنشین و همبحث شد. او کتاب جاویدان خرد را که در سدههای پیشین، توسط ابوعلی مسکویه از پهلوی به عربی ترجمه شده بود؛ به فارسی برگرداند و سپس آن را به جهانگیر اهدا کرد. | تقیالدین شوشتری سپس به دربار جهانگیر راه یافت. این موضوع میتواند پس از مرگ اکبر(1014ق) صورت گرفته باشد. او در دربار جهانگیر با کسانی مانند شکیبی اصفهانی(د 1023ق/ 1614م) که احتمالاً با او در محضر تقیالدین محمد نسّابه، در شیراز همدرس بود، همنشین و همبحث شد. او کتاب جاویدان خرد را که در سدههای پیشین، توسط [[مسکویه، احمد بن محمد|ابوعلی مسکویه]] از پهلوی به عربی ترجمه شده بود؛ به فارسی برگرداند و سپس آن را به جهانگیر اهدا کرد. | ||
بسیاری از تذکرهنویسان به مراتب علمی تقیالدین شوشتری و حافظۀ قوی او اشاره کردهاند. او طبع شعر داشت، ولی تنها یک قصیدۀ 35 بیتی در مدح خان خانان، و سرودههایی پراکنده از وی باقی مانده است. وی افزون بر ترجمۀ کتابهای آداب العرب و الفرس، سراج | بسیاری از تذکرهنویسان به مراتب علمی تقیالدین شوشتری و حافظۀ قوی او اشاره کردهاند. او طبع شعر داشت، ولی تنها یک قصیدۀ 35 بیتی در مدح خان خانان، و سرودههایی پراکنده از وی باقی مانده است. وی افزون بر ترجمۀ کتابهای آداب العرب و الفرس، [[سراج الملوك|سراج الملوک]]، [[جاویدان خرد]] و [[شاهنامه فردوسی (نشر قطره)|شاهنامۀ]] منثور [[فردوسی، ابوالقاسم|فردوسی]] که [[آقابزرگ تهرانی، محمدمحسن|آقابزرگ]] آن را «نثر شاهنامه» مینامد، دو اثر دیگر به نامهای شرح رباعیات جهانگیر و رسالهای در علم هیئت نیز تألیف کرده است. از این میان، تنها ترجمۀ جاویدان خرد در دست است. | ||
تقیالدین شوشتری در ترجمۀ جاویدان خرد، بیش از یک نسخه در دست داشته است. او در کار ترجمه کوشیده است تا ضمن رعایت امانت، در برگردان عبارات عربی، دقتنظر، سادگی و فصاحت را نیز لحاظ کند. وی دقتنظر را گاه از حد معمول در گذرانیده، و به تفسیر کلمه و یا جملهای عربی در چند سطر و یا چند صفحه مبادرت ورزیده و یا کلمهای را در چند وجه ترجمه کرده است؛ با اینهمه، در ترجمۀ ضربالمثلهای عربی توفیق چندانی نیافته، و گاهی دچار «عدم رعایت ترتیب منطقی جملههای فارسی» شده است، چنانکه فهم ضربالمثلهای عربی از ترجمۀ فارسی آنها آسانتر مینماید. | تقیالدین شوشتری در ترجمۀ جاویدان خرد، بیش از یک نسخه در دست داشته است. او در کار ترجمه کوشیده است تا ضمن رعایت امانت، در برگردان عبارات عربی، دقتنظر، سادگی و فصاحت را نیز لحاظ کند. وی دقتنظر را گاه از حد معمول در گذرانیده، و به تفسیر کلمه و یا جملهای عربی در چند سطر و یا چند صفحه مبادرت ورزیده و یا کلمهای را در چند وجه ترجمه کرده است؛ با اینهمه، در ترجمۀ ضربالمثلهای عربی توفیق چندانی نیافته، و گاهی دچار «عدم رعایت ترتیب منطقی جملههای فارسی» شده است، چنانکه فهم ضربالمثلهای عربی از ترجمۀ فارسی آنها آسانتر مینماید. |