۱۰۶٬۳۳۱
ویرایش
A-esmaeili (بحث | مشارکتها) (صفحهای تازه حاوی «{{جعبه اطلاعات کتاب | تصویر =NUR104783J1.jpg | عنوان = دیوان جلال الدین عضد یزدی | عنوانهای دیگر = دیوان | پدیدآورندگان | پدیدآوران = جلال عضد، (نويسنده) کرمی، احمد (مصحح) |زبان | زبان = فارسی | کد کنگره = | موضوع =شعر فارسی - قرن 8ق. |ناش...» ایجاد کرد) |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۵: | خط ۵: | ||
| پدیدآورندگان | | پدیدآورندگان | ||
| پدیدآوران = | | پدیدآوران = | ||
[[ | [[عضد یزدی، جلالالدین]] (نويسنده) | ||
[[کرمی، احمد]] (مصحح) | [[کرمی، احمد]] (مصحح) | ||
|زبان | |زبان | ||
خط ۳۰: | خط ۳۰: | ||
از شمار اشعاری که به جلال عضد، منسوب است، شعری است که به هنگام کودکی در دیدار با «امیر مبارزالدین محمد مظفر» سروده و به او پیشکش نموده است: | از شمار اشعاری که به جلال عضد، منسوب است، شعری است که به هنگام کودکی در دیدار با «امیر مبارزالدین محمد مظفر» سروده و به او پیشکش نموده است: | ||
'''چار چیز است که در سنگ اگر جمع شود | {{شعر}} | ||
لعل و یاقوت شود سنگ بدان خارایی'' | '''چار چیز است که در سنگ اگر جمع شود''|2=''لعل و یاقوت شود سنگ بدان خارایی''}} | ||
'''پاکی طینت و اصل و گهر و استعداد | '''پاکی طینت و اصل و گهر و استعداد''|2=''تربیت کردن مهر از فلک مینایی''}} | ||
'''با من این هر سه صفت هست ولی میباید''|2=''تربیت از تو که خورشید جهانآرایی''}} | |||
'''با من این هر سه صفت هست ولی میباید | {{پایان شعر}} | ||
البته، این دیدار بهلحاظ تقارن تاریخیِ زندگی این دو تن درست نمینماید. از سوی دیگر، شعری در ستایش «امیر مبارزالدین محمد مظفر» در میان اشعار او دیده نمیشود، ولی او کسانی را که پیش از وی، حکمران بودهاند، ستوده است که در میان آنان نام امیرانی چون «امیر پیرحسین» (پسر امیر محمود چوپان و پسرعموی شیخ حسن چوپانی)، امیر غیاثالدین کیخسرو (برادر شاه شیخ ابواسحاق اینجو) و خود ابواسحاق دیده میشود و از همه بیشتر، ابواسحاق را که امیری خوشذوق، ادبپرور و شاعرنواز بوده است، میستاید. جلال همچنین، برای «دلشاد خاتون» (همسر شیخ حسن ایلکانی و مادر سلطان اویس) با عنوان «دلشاد شاه» شعر سروده است<ref>ر.ک: همان، ص6-3</ref>. | البته، این دیدار بهلحاظ تقارن تاریخیِ زندگی این دو تن درست نمینماید. از سوی دیگر، شعری در ستایش «امیر مبارزالدین محمد مظفر» در میان اشعار او دیده نمیشود، ولی او کسانی را که پیش از وی، حکمران بودهاند، ستوده است که در میان آنان نام امیرانی چون «امیر پیرحسین» (پسر امیر محمود چوپان و پسرعموی شیخ حسن چوپانی)، امیر غیاثالدین کیخسرو (برادر شاه شیخ ابواسحاق اینجو) و خود ابواسحاق دیده میشود و از همه بیشتر، ابواسحاق را که امیری خوشذوق، ادبپرور و شاعرنواز بوده است، میستاید. جلال همچنین، برای «دلشاد خاتون» (همسر شیخ حسن ایلکانی و مادر سلطان اویس) با عنوان «دلشاد شاه» شعر سروده است<ref>ر.ک: همان، ص6-3</ref>. | ||
خط ۴۱: | خط ۴۰: | ||
در دیوان جلال عضد، ملمّعی است که از آنِ او نیست. این مُلَمّع را «جلال طبیب» سروده است: | در دیوان جلال عضد، ملمّعی است که از آنِ او نیست. این مُلَمّع را «جلال طبیب» سروده است: | ||
{{شعر}} | |||
به دست شاهدان لااُبالی'' | {{ب|''بده ساقی شراب لایزالی''|2=''به دست شاهدان لااُبالی''}} | ||
{{ب|''تَمَوّج في السفينة بَحرُ خَمرٍ''|2=''کأَنَّ الشَّمس في جَوفِ الهِلالِ''}} | |||
کأَنَّ الشَّمس في جَوفِ الهِلالِ'' | {{ب|''مبادا چشم ما بیباده روشن''|2=''مبادا جان ما از عشق خالی''}} | ||
{{ب|''به چشم خفته شب کوته نماید''|2=''سَلُو عن مقلتي طولَ الليالي''}} | |||
مبادا جان ما از عشق خالی'' | {{پایان شعر}} | ||
سَلُو عن مقلتي طولَ الليالي'' | |||
چراکه، قرن هشتم هجری دارای مشاهیر علمی و ادبی بیشماری است که در میان آنان بهجز جلال طبیب، چند جلال دیگر نیز میزیستهاند که در میان ایشان «سید جلال عضد یزدی» و دیگری «شاه جلال خوافی» با تخلّص «جلال» شعر گفتهاند و در کمال تأسف، برخی از کاتبانِ بیدقت و عجول یا تذکرهنویسان، اشعار و ایجادات این سه جلال را در نُسَخ تحت کتابت خویش به یکدیگر درآمیختهاند و این سهلانگاری باعث شده است که ابیات و اشعار هریک از این سه بههمراه احوال و اقوال ایشان در منابع متأخر به یکدیگر آمیخته شود و محققان و ادیبان را از گذشته تا به امروز دچار خطا در باب تشخیص و تمییز آنها بنماید؛ بهگونهای که در دیوان خطی متأخر جلال عضد که حدود یک قرن پس از رحلت او در سنه 855 (به شماره 1182 کتابخانه مجلس در صفحه 143) کتابت شده است و در این دیوان نیز آورده شده است؛ درحالیکه اصولاً برخلاف حافظ و جلال طبیب، مُلَمَّعگویی و سرودن اشعار و ابیات تازی در سنت جلال عضد یزدی نیست و خوشبختانه، شاعری در قرن نهم هجری به نام «نظام قاری» در کتاب مشهور خود، «دیوان البسه»، با انتساب صریح این غزل به جلال طبیب، آن را در غزلی پاسخ گفته است و تردیدها را از میان برده است<ref>ر.ک: کافی انارکی، سعید</ref>. | چراکه، قرن هشتم هجری دارای مشاهیر علمی و ادبی بیشماری است که در میان آنان بهجز جلال طبیب، چند جلال دیگر نیز میزیستهاند که در میان ایشان «سید جلال عضد یزدی» و دیگری «شاه جلال خوافی» با تخلّص «جلال» شعر گفتهاند و در کمال تأسف، برخی از کاتبانِ بیدقت و عجول یا تذکرهنویسان، اشعار و ایجادات این سه جلال را در نُسَخ تحت کتابت خویش به یکدیگر درآمیختهاند و این سهلانگاری باعث شده است که ابیات و اشعار هریک از این سه بههمراه احوال و اقوال ایشان در منابع متأخر به یکدیگر آمیخته شود و محققان و ادیبان را از گذشته تا به امروز دچار خطا در باب تشخیص و تمییز آنها بنماید؛ بهگونهای که در دیوان خطی متأخر جلال عضد که حدود یک قرن پس از رحلت او در سنه 855 (به شماره 1182 کتابخانه مجلس در صفحه 143) کتابت شده است و در این دیوان نیز آورده شده است؛ درحالیکه اصولاً برخلاف حافظ و جلال طبیب، مُلَمَّعگویی و سرودن اشعار و ابیات تازی در سنت جلال عضد یزدی نیست و خوشبختانه، شاعری در قرن نهم هجری به نام «نظام قاری» در کتاب مشهور خود، «دیوان البسه»، با انتساب صریح این غزل به جلال طبیب، آن را در غزلی پاسخ گفته است و تردیدها را از میان برده است<ref>ر.ک: کافی انارکی، سعید</ref>. | ||
ابیاتی چند از هریک از قالبهای شعری جلال عضد: | ابیاتی چند از هریک از قالبهای شعری جلال عضد: | ||
# غزل: | # غزل: | ||
{{شعر}} | |||
با ماش عتاب است، ندانم چه خطا رفت'' | {{ب|''آن سرو گُلاندام که در زیر قبا رفت''|2=''با ماش عتاب است، ندانم چه خطا رفت''}} | ||
{{ب|''آه از من بیدل که دل سوخته من''|2=''عمری است که گُم گشت، ندانم به کجا رفت''<ref>ر.ک: متن کتاب، ص26</ref>}} | |||
عمری است که گُم گشت، ندانم به کجا رفت | {{پایان شعر}} | ||
# قصیده: | # قصیده: | ||
{{شعر}} | |||
وی ز هوای رُخت تازه گلستان دل'' | {{ب|''ای ز گُل روی تو، رونقِ بستان دل''|2=''وی ز هوای رُخت تازه گلستان دل''}} | ||
{{ب|''ای ز گُل مهوَشت فُسحت بستان جان''|2=''وی شکن زلف تو سلسلهجنبان دل''<ref>ر.ک: همان، ص231</ref>}} | |||
وی شکن زلف تو سلسلهجنبان دل | {{پایان شعر}} | ||
# ترکیببند (بند اول): | # ترکیببند (بند اول): | ||
{{شعر}} | |||
و اطراف دشت گشت ز برگ سمن سپید'' | {{ب|''باز از شکوفه گشت فضای چمن سپید''|2=''و اطراف دشت گشت ز برگ سمن سپید''}} | ||
{{ب|''در جَنب لطف ژاله و سُرخی لاله است''|2=''دُرّ عدن سیاه و عقیق یمن سپید''}} | |||
دُرّ عدن سیاه و عقیق یمن سپید'' | {{ب|''هر لحظه ابر تند سر از کوه برزند''|2=''بیقامت ابر دامن از آن در کمر زند''<ref>ر.ک: همان، ص238</ref>}} | ||
{{پایان شعر}} | |||
بیقامت ابر دامن از آن در کمر زند | |||
# رباعیات و دوبیتیها: | # رباعیات و دوبیتیها: | ||
{{شعر}} | |||
بر عمر مبند دل که آن دم هیچَ است'' | {{ب|''ای دوست جهان دَمی است و آن دم هیچَ است''|2=''بر عمر مبند دل که آن دم هیچَ است''}} | ||
{{ب|''گر تو دهن و میان جانان بینی''|2=''معلومِ تو گردد که دو عالَم هیچ است''<ref>ر.ک: همان، ص259</ref>}} | |||
معلومِ تو گردد که دو عالَم هیچ است | {{پایان شعر}} | ||
# ابیات پراکنده و معمّا: | # ابیات پراکنده و معمّا: | ||
{{شعر}} | |||
کآویخته از گردن مرغی سرِ خر | {{ب|''ای خواجه خطیر مغز خر خوردی تو''|2=''کآویخته از گردن مرغی سرِ خر''<ref>ر.ک: همان، ص270</ref>}} | ||
{{پایان شعر}} | |||
این دیوان با خط نستعلیق نوشته شده است و فهرست شعرها در پایان کتاب آمده است. | این دیوان با خط نستعلیق نوشته شده است و فهرست شعرها در پایان کتاب آمده است. | ||
خط ۸۵: | خط ۸۱: | ||
==منابع مقاله== | ==منابع مقاله== | ||
# مقدمه محقق و متن کتاب. | # مقدمه محقق و متن کتاب. | ||
# شجاعی، طالب، «مقایسهی صورت و معنا در غزلیات خواجوی کرمانی و جلالالدین عضد»، شعرپژوهی، سال دهم، پاییز 1397، شماره 3 (پیاپی 37) | #[[:noormags:1411687| شجاعی، طالب، «مقایسهی صورت و معنا در غزلیات خواجوی کرمانی و جلالالدین عضد»، شعرپژوهی، سال دهم، پاییز 1397، شماره 3 (پیاپی 37)]]. | ||
https://www. | # [https://www.cgie.org.ir/fa/news/262207 کافی انارکی، سعید (ساربان)، «حافظ و جلال طبیب در قرن هشتم هجری»، مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی] | ||