۱۱۹٬۰۵۵
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'ىالدین' به 'ىالدین') |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'هها' به 'هها') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
خط ۵۴: | خط ۵۴: | ||
2-در شرح دورۀ دوم، از دار الحکمه و نقش آن در جلب دانشمندان غیر عرب مىگوید. از اهمیتش در انتقال علوم یونانى به جهان اسلام یاد مىکند و مىافزاید گذشته از ترجمه، دار الحکمه سرآغاز ابتکارات مسلمانان در زمینههاى گوناگون علمى شد. | 2-در شرح دورۀ دوم، از دار الحکمه و نقش آن در جلب دانشمندان غیر عرب مىگوید. از اهمیتش در انتقال علوم یونانى به جهان اسلام یاد مىکند و مىافزاید گذشته از ترجمه، دار الحکمه سرآغاز ابتکارات مسلمانان در زمینههاى گوناگون علمى شد. | ||
آنگاه اندکى به اوضاع سیاسى، اجتماعى و اعتقادى این دوره مىپردازد. در ریشهیابى مشکلات اجتماعى به بروز نحلههاى گوناگون فکرى اشاره مىکند و به تعارضپندارى شرع و عقل مىرسد و از بروز مذاهب اسلامى چون اشاعره، ماتریدیه، معتزله، امامیه، اخباریان و زیدیه یاد مىکند و به شرح کوتاه | آنگاه اندکى به اوضاع سیاسى، اجتماعى و اعتقادى این دوره مىپردازد. در ریشهیابى مشکلات اجتماعى به بروز نحلههاى گوناگون فکرى اشاره مىکند و به تعارضپندارى شرع و عقل مىرسد و از بروز مذاهب اسلامى چون اشاعره، ماتریدیه، معتزله، امامیه، اخباریان و زیدیه یاد مىکند و به شرح کوتاه دیدگاههاى هریک در باب عقل مىنشیند و از کاررفت عقل در اخبار نزد شیعه و سنى یاد مىکند و به عقل و روش عقلانى در امور اجتماعى، اقتصادى، سیاسى و اخلاقى روى مىکند و به پارهاى دیدگاههاى ابوالحسن ماوردى در این زمینه مىپردازد. سپس برخى دیدگاههاى علمى اخوان الصفا را که به نظریۀ داروین مىماند توضیح مىدهد. از ارزش و جایگاه عقل در روشهاى علمى مسلمانان مىگوید و سرانجام نتیجه مىگیرد که در چنین محیط مساعدى بود که آبشخورهاى اجتماعى و فلسفى اندیشه تربیتى در اسلام آشکار شد. | ||
فصل سوم. مکاتب عام در اندیشه تربیتى در اسلام: نخستین نکته که تربیتپژوه باید در نظر گیرد و آن را کلید فهم روح تربیت اسلامى شمارد این است که اسلام یگانه عامل وحدتبخش افکار مربیان مسلمان بوده است و هم از اینروست که همه مربیان مسلمان از ابن سحنون(قرن سوم)تا ابن حجر هیثمى مصرى(قرن دهم)هدفهاى دینى را غایت تربیت دانستهاند و متربیان را بدانها ره نمودهاند و اکثر آنها از علم، علم به خداوند را خواستهاند و دنیا را نسبت به آخرت حقیر شماردهاند و به امور دنیایى به قدر مباح بسنده کردهاند و ارزش علم را ذاتى دانستهاند و در مقام مربى، خود را داراى مسئولیت دینى دانستهاند و تعلیم را مسئولیت اخلاقى خود شماردهاند. این احساس عالى به اجماع مربیان مسلمان بر قانونى اخلاقى براى فن تعلیم انجامید؛ مبانى عام این قانون اخلاقى را مىتوان در نگاشتههاى تربیتى مربیان مسلمان به شرح زیر یافت: | فصل سوم. مکاتب عام در اندیشه تربیتى در اسلام: نخستین نکته که تربیتپژوه باید در نظر گیرد و آن را کلید فهم روح تربیت اسلامى شمارد این است که اسلام یگانه عامل وحدتبخش افکار مربیان مسلمان بوده است و هم از اینروست که همه مربیان مسلمان از ابن سحنون(قرن سوم)تا ابن حجر هیثمى مصرى(قرن دهم)هدفهاى دینى را غایت تربیت دانستهاند و متربیان را بدانها ره نمودهاند و اکثر آنها از علم، علم به خداوند را خواستهاند و دنیا را نسبت به آخرت حقیر شماردهاند و به امور دنیایى به قدر مباح بسنده کردهاند و ارزش علم را ذاتى دانستهاند و در مقام مربى، خود را داراى مسئولیت دینى دانستهاند و تعلیم را مسئولیت اخلاقى خود شماردهاند. این احساس عالى به اجماع مربیان مسلمان بر قانونى اخلاقى براى فن تعلیم انجامید؛ مبانى عام این قانون اخلاقى را مىتوان در نگاشتههاى تربیتى مربیان مسلمان به شرح زیر یافت: | ||
خط ۱۰۶: | خط ۱۰۶: | ||
ابو حنیفه موضعش را نسبت به تربیت در کتاب«العالم و المتعلم»بیان داشته است وى علم را به معناى نظریه، و عمل را به معناى تطبیق علم در خارج بهکار برده و امکان عمل بىعلم را رد کرده است. برداشت ابو حنیفه از علم دو نتیجه مهم دربر دارد: یکى آنکه نظریه به رأى و نظر مىانجامد و داشتن رأى و نظر مقدمۀ موضعگیرى نسبت به امور اجتماعى است؛ دیگر اینکه داشتن رأى و نظر موجب تجدید در فهم مشکلات اجتماعى مىشود. ابو حنیفه زمان را از عناصر تکوین اندیشه تربیتى دانسته و بر ضرورت وحدت اجتماعى در ضمن آموزش تأکید کرده است و هدفهاى اجتماعى آموزش را تبلیغ علم و امر به معروف و نهى از منکر شمارده است. | ابو حنیفه موضعش را نسبت به تربیت در کتاب«العالم و المتعلم»بیان داشته است وى علم را به معناى نظریه، و عمل را به معناى تطبیق علم در خارج بهکار برده و امکان عمل بىعلم را رد کرده است. برداشت ابو حنیفه از علم دو نتیجه مهم دربر دارد: یکى آنکه نظریه به رأى و نظر مىانجامد و داشتن رأى و نظر مقدمۀ موضعگیرى نسبت به امور اجتماعى است؛ دیگر اینکه داشتن رأى و نظر موجب تجدید در فهم مشکلات اجتماعى مىشود. ابو حنیفه زمان را از عناصر تکوین اندیشه تربیتى دانسته و بر ضرورت وحدت اجتماعى در ضمن آموزش تأکید کرده است و هدفهاى اجتماعى آموزش را تبلیغ علم و امر به معروف و نهى از منکر شمارده است. | ||
فصل دوم. غزالى، تربیت براى رهایى روح: پس از شرح کوتاهى بر زندگى غزالى و سیر تحول اندیشۀ او، از | فصل دوم. غزالى، تربیت براى رهایى روح: پس از شرح کوتاهى بر زندگى غزالى و سیر تحول اندیشۀ او، از دیدگاههاى تربیتى وى یاد مىکند و با اشاره به دو متن تربیتى او؛ یعنى، «ایها الولد»و«احیاء علومالدین»به نقل پارهاى مطالب آن دو کتاب مىپردازد و از تقسیم علوم از نگاه غزالى مىگوید و آنها را شرح مىدهد و وظایف دانشآموز و آموزگار را از کتاب احیاء علومالدین بازگو مىکند و در پایان، متن کتاب«فرزندنامه»(ایها الولد) غزالى را با عنوان«ایها الفتى»مىآورد. | ||
فصل سوم. اخوان الصفا، تربیت براى تغییر اجتماعى: در این فصل به اهمیت اخوان الصفا در حیات عقلى اسلام اشاره مىکند، شرحى دربارۀ روش و اهداف و تقسیمات درونتشکیلاتى آنها مىآورد و مراتب دعوت و مصادر معرفت را در نظر آنها یاد مىکند و در شرح هدفهاى تربیت از نگاه اخوان یادآور مىشود که در نظام تربیتى آنها هدف اجتماعى بر هدف فردى غلبه شدید دارد. علم ارزش ذاتى ندارد و وسیله است براى هدف تربیتى دیگر و آن خودشناسى است، خودشناسى هم، غایت تربیت نیست بلکه مقدمه است براى تعالى انسان در حد فرشتگان. | فصل سوم. اخوان الصفا، تربیت براى تغییر اجتماعى: در این فصل به اهمیت اخوان الصفا در حیات عقلى اسلام اشاره مىکند، شرحى دربارۀ روش و اهداف و تقسیمات درونتشکیلاتى آنها مىآورد و مراتب دعوت و مصادر معرفت را در نظر آنها یاد مىکند و در شرح هدفهاى تربیت از نگاه اخوان یادآور مىشود که در نظام تربیتى آنها هدف اجتماعى بر هدف فردى غلبه شدید دارد. علم ارزش ذاتى ندارد و وسیله است براى هدف تربیتى دیگر و آن خودشناسى است، خودشناسى هم، غایت تربیت نیست بلکه مقدمه است براى تعالى انسان در حد فرشتگان. | ||
پس از این به دیدگاه انسانشناختى اخوان مىپردازد و از ترکیب دوگانه انسان از جسم و روح مىگوید و از استعدادهاى فردى و نقش آن در تربیت افراد یاد مىکند و به نظریه معرفتشناختى اخوان اشاره مىکند. تکامل، شمول و تدریج را ویژگیهاى دیدگاه تربیتى آنها مىخواند و با شرح پارهاى | پس از این به دیدگاه انسانشناختى اخوان مىپردازد و از ترکیب دوگانه انسان از جسم و روح مىگوید و از استعدادهاى فردى و نقش آن در تربیت افراد یاد مىکند و به نظریه معرفتشناختى اخوان اشاره مىکند. تکامل، شمول و تدریج را ویژگیهاى دیدگاه تربیتى آنها مىخواند و با شرح پارهاى دیدگاههاى تربیتى آنها، به نقش محورى معلم در نظام آموزشى اخوان مىرسد و ویژگیها و شرایط معلمى را از نگاه آنها شماره مىکند. نکته بعدى تفسیر اجتماعى اخوان از تربیت است از نگاه آنها تربیت پیش از هرچیز فعالیتى اجتماعى است و از همینروست که میان معرفت با تربیت فرق نهادهاند، معرفت از درون نفس سرچشمه مىگیرد و تربیت رشدى است که در متن اجتماع دست مىدهد. اخوان تحلیل اجتماعى خود را در قالب داستان مجوسى و یهودى بیان داشتهاند. اشارهاى به داستانهاى آموزشى«رسائل»اخوان الصفا و نقل چند نمونه از آنها فرجامین فراز این فصل است. | ||
فصل چهارم. نصیرالدین طوسى، تربیت عقل: نگاهى گذرا به زندگى، اقدامات احیایى و شخصیت خواجه، آغاز این فصل است پس از آن به نگرشهاى تربیتى او مىپردازد و از انگیزۀ او در تألیف کتاب«آداب المتعلمین»مىگوید و اشاره مىکند که خواجه از تربیت هدف اجتماعى داشته است با این همه از رشد فردى هم غافل نمانده است او به جدیت در طلب علم خوانده است. از نظر او در پى دانش بودن تنها بهرهگیرى از علم نیست بل کسب علم قضیهاى اخلاقى است که ماهیت رفتارى هم دارد، این است که کسب علم باید در علمآموزان روح انصاف و احترام به حقیقت را پرورش دهد. از آنجا که کسب علم بهگونهاى یگانگى با حقیقت مىانجامد، سزاوار نیست که وسیله کسب معاش شود. دیده مىشود که خواجه در نظریات تربیتى خود رویکرد اخلاقى دارد؛ اما باید پذیرفت که رویکرد اخلاقى وى به تربیت از ویژگیهاى نظام اندیشۀ عقلانى-فلسفى اوست. | فصل چهارم. نصیرالدین طوسى، تربیت عقل: نگاهى گذرا به زندگى، اقدامات احیایى و شخصیت خواجه، آغاز این فصل است پس از آن به نگرشهاى تربیتى او مىپردازد و از انگیزۀ او در تألیف کتاب«آداب المتعلمین»مىگوید و اشاره مىکند که خواجه از تربیت هدف اجتماعى داشته است با این همه از رشد فردى هم غافل نمانده است او به جدیت در طلب علم خوانده است. از نظر او در پى دانش بودن تنها بهرهگیرى از علم نیست بل کسب علم قضیهاى اخلاقى است که ماهیت رفتارى هم دارد، این است که کسب علم باید در علمآموزان روح انصاف و احترام به حقیقت را پرورش دهد. از آنجا که کسب علم بهگونهاى یگانگى با حقیقت مىانجامد، سزاوار نیست که وسیله کسب معاش شود. دیده مىشود که خواجه در نظریات تربیتى خود رویکرد اخلاقى دارد؛ اما باید پذیرفت که رویکرد اخلاقى وى به تربیت از ویژگیهاى نظام اندیشۀ عقلانى-فلسفى اوست. | ||
فصل پنجم. ابن خلدون، وسائل و غایات در اندیشه تربیت اجتماعى: آغاز این فصل اشارتى است به زندگى سیاسى و اندیشههاى اجتماعى ابن خلدون. پس از آن به مفهوم تاریخ از نگاه او مىپردازد. برخى | فصل پنجم. ابن خلدون، وسائل و غایات در اندیشه تربیت اجتماعى: آغاز این فصل اشارتى است به زندگى سیاسى و اندیشههاى اجتماعى ابن خلدون. پس از آن به مفهوم تاریخ از نگاه او مىپردازد. برخى دیدگاههاى انسانشناختى او را بازگو مىکند. از فرق ادراک با فکر در نظر او مىگوید. به انواع عقل از زبان او اشاره مىکند. دیدگاه او را نسبت به عقل و فلسفه مىآورد و برخى تناقضات را در اندیشه و افکار او یادآور مىشود و توجیه یا علت آنها را از زبان مورخان فلسفه یاد مىکند. | ||
در شرح فلسفه تربیتى ابن خلدون به نکات زیر اشارت مىکند: | در شرح فلسفه تربیتى ابن خلدون به نکات زیر اشارت مىکند: دیدگاههاى تربیتى او فصل نوینى در اندیشه تربیتى اسلام گشود. او تربیت را فن و صنعت مىداند و بدان رویکرد عملگرا دارد و بر آن است که تربیت از راه تمرین دست مىدهد و امرى موهبتى نیست، تقسیم علوم از نگاه ابن خلدون، روشهاى آموزش از نگاه او، نقد او بر روشهاى آموزشى رایج جامعهاش و شرح رابطه سیاست با تربیت، پایان این فصل است. | ||
فصل ششم. محىالدین ابن العربى و تربیت صوفیانه: محىالدین از بزرگترین رهبران تفکر صوفیانه است. وى شناخت را حاصل فیض الهى مىداند که از راه دل به دست مىآید و عقل در حصول آن دخیل نیست. شناخت، چیزى جز تلقى عبد از رب و القاى رب به عبد نباشد. پس از این با اشاره به معرفت لدنى، حلول، اتحاد و وحدت وجود، یادآور مىشود که تربیت صوفیانه، نه علم است که آموخته شود و نه فن است که به تجربه حاصل آید بلکه سفر به سوى خداوند است که با توبه آغاز مىشود و به طى مقامات مىانجامد. صوفیان نظام آموزشى مدرسهاى ندارند. آنها متکى به مرشد و شیخاند و به خانقاه و رباط مىروند و ملازم ذکر و ورد و تصفیۀ درونند<ref>رفیعی، بهروز، ص135-144</ref>. | فصل ششم. محىالدین ابن العربى و تربیت صوفیانه: محىالدین از بزرگترین رهبران تفکر صوفیانه است. وى شناخت را حاصل فیض الهى مىداند که از راه دل به دست مىآید و عقل در حصول آن دخیل نیست. شناخت، چیزى جز تلقى عبد از رب و القاى رب به عبد نباشد. پس از این با اشاره به معرفت لدنى، حلول، اتحاد و وحدت وجود، یادآور مىشود که تربیت صوفیانه، نه علم است که آموخته شود و نه فن است که به تجربه حاصل آید بلکه سفر به سوى خداوند است که با توبه آغاز مىشود و به طى مقامات مىانجامد. صوفیان نظام آموزشى مدرسهاى ندارند. آنها متکى به مرشد و شیخاند و به خانقاه و رباط مىروند و ملازم ذکر و ورد و تصفیۀ درونند<ref>رفیعی، بهروز، ص135-144</ref>. |