۱٬۱۲۴
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۶۹: | خط ۶۹: | ||
افزون بر اینها وی برخى از بزرگان روزگار خود را در شهرهای دیگر نیز مدح گفته است، مثلاً ابوالعباس احمد را در بروجرد. ابومخلد را در موصل، شیخ ابوالحسین بن فادشاه را در اصفهان، قراوش را در کوفه و حتى شیخ ابوالحسن متولى بریدرا در دیلمان، مهذب بدر بن سهلان را در اهواز و سپس در ارجان، مدح گفته، اگر چه بسیاری از این مدایح را خود نزد ممدوح نمىخوانده، بلکه به وسیلهای به خدمتشان ارسال مىداشته است. | افزون بر اینها وی برخى از بزرگان روزگار خود را در شهرهای دیگر نیز مدح گفته است، مثلاً ابوالعباس احمد را در بروجرد. ابومخلد را در موصل، شیخ ابوالحسین بن فادشاه را در اصفهان، قراوش را در کوفه و حتى شیخ ابوالحسن متولى بریدرا در دیلمان، مهذب بدر بن سهلان را در اهواز و سپس در ارجان، مدح گفته، اگر چه بسیاری از این مدایح را خود نزد ممدوح نمىخوانده، بلکه به وسیلهای به خدمتشان ارسال مىداشته است. | ||
ممدوح طلبى و پرگویى ابن بابک را جستوجوی مختصری که ما در دیوان کردهایم به خوبى باز مىنماید: در دیوان 11 قصیده موجود است که به شهادت عناوین آنها در 395ق/1005م در ری سروده شدهاند. تعداد قصایدی را که وی در همین سال ساخته، ولى مورخ نیستند، دانسته نیست. از میان این قصاید، 4 قصیده را، تنها در نوروز آن سال، برای ممدوحان خوانده است. | ممدوح طلبى و پرگویى ابن بابک را جستوجوی مختصری که ما در دیوان کردهایم به خوبى باز مىنماید: در دیوان 11 قصیده موجود است که به شهادت عناوین آنها در 395ق/1005م در ری سروده شدهاند. تعداد قصایدی را که وی در همین سال ساخته، ولى مورخ نیستند، دانسته نیست. از میان این قصاید، 4 قصیده را، تنها در نوروز آن سال، برای ممدوحان خوانده است. | ||
==مسأله زبانشناختى== | ===مسأله زبانشناختى=== | ||
موضوع دیگری که در شرح احوال شاعری چون ابن بابک مطرح است، چگونگى نفوذ و انتشار زبان و ادبیات عرب، در سرزمین ایران است. ابن بابک در خلال سده 4ق/10م انبوه قصاید خود را در نواحى مرکزی و شرقى ایران سروده و از بزرگانى چون صاحب بن عباد گرفته تا کاتبان و امیران و اعیان گمنام همه را در اشعاری به زبان عربى مدح و هجا گفته، اما ظاهراً در هیچ جای این سرزمین گسترده که ساکنانش بىگمان به زبان فارسى سخن مىگفتند، فهم اشعار عربى او دشوار نبوده است. اینک با در نظر گرفتن این حال، و با توجه به وجود بزرگانى چون ابن عمید، صاحب، حمزه اصفهانى، ابن مسکویه، ابن سینا،... که در همان روزگار و در همان نواحى مىزیستند، و نیز با توجه به صدها شاعری که نامشان را ثعالبى برشمرده، و یا با عنایت به حضور بزرگانى چون شریف رضى و مهیار دیلمى در دربار دیلمیان، شاید بتوان از چگونگى و کثرت انتشار ادب عربى در ایران تصویر نسبتاً روشنى در ذهن فراهم آورد. | موضوع دیگری که در شرح احوال شاعری چون ابن بابک مطرح است، چگونگى نفوذ و انتشار زبان و ادبیات عرب، در سرزمین ایران است. ابن بابک در خلال سده 4ق/10م انبوه قصاید خود را در نواحى مرکزی و شرقى ایران سروده و از بزرگانى چون صاحب بن عباد گرفته تا کاتبان و امیران و اعیان گمنام همه را در اشعاری به زبان عربى مدح و هجا گفته، اما ظاهراً در هیچ جای این سرزمین گسترده که ساکنانش بىگمان به زبان فارسى سخن مىگفتند، فهم اشعار عربى او دشوار نبوده است. اینک با در نظر گرفتن این حال، و با توجه به وجود بزرگانى چون ابن عمید، صاحب، حمزه اصفهانى، ابن مسکویه، ابن سینا،... که در همان روزگار و در همان نواحى مىزیستند، و نیز با توجه به صدها شاعری که نامشان را ثعالبى برشمرده، و یا با عنایت به حضور بزرگانى چون شریف رضى و مهیار دیلمى در دربار دیلمیان، شاید بتوان از چگونگى و کثرت انتشار ادب عربى در ایران تصویر نسبتاً روشنى در ذهن فراهم آورد. | ||
بىگمان تسلط آل بویه بر بغداد، در ترویج ادب و زبان عربى و حمایت از آن بىتأثیر نبوده است. اقبال به زبان عربى تا اواسط سده 5ق/11م رو به فزونى داشت و مثلاً گرچه نخستین شاهان دیلمى با عربى چندان آشنا نبودند، اما عضدالدوله و عزالدوله و تاجالدوله و خسرو بن فیروز خود در شمار شاعران یتیمهاند. جالب توجه آنکه احساسات میهندوستى و توجه عمیق به آیینهای کهن ایرانى چون جشنهای نوروز و مهرگان، و تقلید از ساسانیان در مراسم تاجگذاری و لباس پوشیدن و تناول خوراک و جنگیدن...، و یا بر نهادن تبارنامههایى که به پادشاهان ساسانى سر برمىکشید، هیچ کدام مانع انتشار این زبان نشد، بلکه همه به قالب زبان عربى درآمد و به قصاید ابن بابک و هم عصران او راه یافت. نکته جالب توجه دیگری که لازم است مورد بررسى قرار گیرد، آن است که درست در همین روزگاران، نثر پارسى، بیشتر در خراسان و اندکى در غرب ایران، رو به شکوفایى نهاد. خراسان در این زمینه سهم عظیمى دارد، اما غرب ایران را نیز نباید فراموش کرد. چه در اصفهان و در خدمت علاءالدوله کاکوی بود که، ابن سینا به نگارش دانشنامه، به زبان فارسى پرداخت. | بىگمان تسلط آل بویه بر بغداد، در ترویج ادب و زبان عربى و حمایت از آن بىتأثیر نبوده است. اقبال به زبان عربى تا اواسط سده 5ق/11م رو به فزونى داشت و مثلاً گرچه نخستین شاهان دیلمى با عربى چندان آشنا نبودند، اما عضدالدوله و عزالدوله و تاجالدوله و خسرو بن فیروز خود در شمار شاعران یتیمهاند. جالب توجه آنکه احساسات میهندوستى و توجه عمیق به آیینهای کهن ایرانى چون جشنهای نوروز و مهرگان، و تقلید از ساسانیان در مراسم تاجگذاری و لباس پوشیدن و تناول خوراک و جنگیدن...، و یا بر نهادن تبارنامههایى که به پادشاهان ساسانى سر برمىکشید، هیچ کدام مانع انتشار این زبان نشد، بلکه همه به قالب زبان عربى درآمد و به قصاید ابن بابک و هم عصران او راه یافت. نکته جالب توجه دیگری که لازم است مورد بررسى قرار گیرد، آن است که درست در همین روزگاران، نثر پارسى، بیشتر در خراسان و اندکى در غرب ایران، رو به شکوفایى نهاد. خراسان در این زمینه سهم عظیمى دارد، اما غرب ایران را نیز نباید فراموش کرد. چه در اصفهان و در خدمت علاءالدوله کاکوی بود که، ابن سینا به نگارش دانشنامه، به زبان فارسى پرداخت. | ||
خط ۸۵: | خط ۸۵: | ||
این دیوان، از نظر تاریخ دیلمیان، و نیز از نظر لغتشناسى و جامعهشناسى سده 4ق ایران، اهمیت فراوان دارد. <ref> آذرنوش، آذرتاش، ج3، ص57-61 </ref>. | این دیوان، از نظر تاریخ دیلمیان، و نیز از نظر لغتشناسى و جامعهشناسى سده 4ق ایران، اهمیت فراوان دارد. <ref> آذرنوش، آذرتاش، ج3، ص57-61 </ref>. | ||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
<references/> | <references/> |