۱۰۶٬۱۴۳
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - ' (ع)' به '(ع)') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
خط ۱۰۹: | خط ۱۰۹: | ||
# رسالهاى در توحید. | # رسالهاى در توحید. | ||
# رسالهاى در جفر، که آن را استکاکات حروف نیز نامیدهاند. | # رسالهاى در جفر، که آن را استکاکات حروف نیز نامیدهاند. | ||
# تفسیر برخى از آیات و سورههاى قرآن مثل تفسیر سوره اخلاص و تفسیر آیه کلوا و اشربوا و لا تسرفوا از سوره اعراف، یک نسخه از این کتاب در کتابخانه حضرت رضا (ع) در مشهد موجود است. | # تفسیر برخى از آیات و سورههاى قرآن مثل تفسیر سوره اخلاص و تفسیر آیه کلوا و اشربوا و لا تسرفوا از سوره اعراف، یک نسخه از این کتاب در کتابخانه حضرت رضا(ع) در مشهد موجود است. | ||
# رسالهاى در افعال خدا، که به سال 903 هجرى از تألیف آن فراغت یافت. | # رسالهاى در افعال خدا، که به سال 903 هجرى از تألیف آن فراغت یافت. | ||
# رسالهاى در شرح رباعیات. | # رسالهاى در شرح رباعیات. | ||
خط ۱۱۵: | خط ۱۱۵: | ||
# رسالهاى در حل جذر اصم، شاید این همان رساله او بنام حل مغالطه جذر اصم باشد. مقصود از جذر اصم همان مغالطهایست که آن را نسبت به ابن کمونه دادهاند و ازآنجهت اصم گفته مىشود که حل آن مشکل است. مثلا گویندهاى مىگوید: هرآنچه امروز مىگوییم دروغ است، درحالىکه جز همان جمله چیز دیگرى در آن روز نگفته است. عموم این جمله شامل خود جمله اول نیز مىشود، بنابراین همین گفته او نیز دروغ است و مطابق با واقع نیست. لازمه دروغ بودن این گفتار این است که گفتار آن روز او راست باشد یعنى دروغ بودن آن سخن، این است که دروغ نباشد! و در حقیقت لازمه اثبات حکم، نفى همان حکم است و از وجود شىء عدم شىء ثابت مىشود درحالىکه این لوازم باطل است. | # رسالهاى در حل جذر اصم، شاید این همان رساله او بنام حل مغالطه جذر اصم باشد. مقصود از جذر اصم همان مغالطهایست که آن را نسبت به ابن کمونه دادهاند و ازآنجهت اصم گفته مىشود که حل آن مشکل است. مثلا گویندهاى مىگوید: هرآنچه امروز مىگوییم دروغ است، درحالىکه جز همان جمله چیز دیگرى در آن روز نگفته است. عموم این جمله شامل خود جمله اول نیز مىشود، بنابراین همین گفته او نیز دروغ است و مطابق با واقع نیست. لازمه دروغ بودن این گفتار این است که گفتار آن روز او راست باشد یعنى دروغ بودن آن سخن، این است که دروغ نباشد! و در حقیقت لازمه اثبات حکم، نفى همان حکم است و از وجود شىء عدم شىء ثابت مىشود درحالىکه این لوازم باطل است. | ||
این اشکال را علما مورد بحث قرار داده، بحثهاى گوناگون کرده، و رسالههاى متعددى در اینباره تألیف نمودهاند؛ که از جمله آنها رساله دوانى است، چنانکه فیلسوف خفرى رسالهاى به نام حیرة الفضلاء در اینباره تألیف کرده است و به امام رضا (ع) نسبت داده که امام (ع) این شبهه را به دو نوع جواب دادهاند، ولى متأسفانه آن دو جواب ضبط و ثبت نشده است. و از اینجا معلوم مىشود که این یک شبهه قدیمى است و سابقه آن به زمان حضرت رضا (ع) مىرسد، بنابراین انتساب این شبهه به ابن کمونه صحیح نیست گرچه ممکن است ابن کمونه شبهه مزبور را از نو مطرح کرده باشد. دوانى در طبیعیات ید طولایى داشت که بر آزمایش و تجربه متکى بود و از نمونههاى این امر، بحثى است که در کتاب انموذج العلوم خود مطرح کرده و از بعضى از دانشمندان نقل کرده است که علت آنکه مغناطیس آهن را مىرباید این است که مزاج آهن بر اعداد متحابه (نزدیک بهم) استوار است و این عدد در یکى از آنها کمتر از دیگرى است. | این اشکال را علما مورد بحث قرار داده، بحثهاى گوناگون کرده، و رسالههاى متعددى در اینباره تألیف نمودهاند؛ که از جمله آنها رساله دوانى است، چنانکه فیلسوف خفرى رسالهاى به نام حیرة الفضلاء در اینباره تألیف کرده است و به امام رضا(ع) نسبت داده که امام(ع) این شبهه را به دو نوع جواب دادهاند، ولى متأسفانه آن دو جواب ضبط و ثبت نشده است. و از اینجا معلوم مىشود که این یک شبهه قدیمى است و سابقه آن به زمان حضرت رضا(ع) مىرسد، بنابراین انتساب این شبهه به ابن کمونه صحیح نیست گرچه ممکن است ابن کمونه شبهه مزبور را از نو مطرح کرده باشد. دوانى در طبیعیات ید طولایى داشت که بر آزمایش و تجربه متکى بود و از نمونههاى این امر، بحثى است که در کتاب انموذج العلوم خود مطرح کرده و از بعضى از دانشمندان نقل کرده است که علت آنکه مغناطیس آهن را مىرباید این است که مزاج آهن بر اعداد متحابه (نزدیک بهم) استوار است و این عدد در یکى از آنها کمتر از دیگرى است. | ||
دوانى این رأى را مورد مناقشه قرار مىدهد و مىگوید: «. . . این خیال لطیفى است ولى تجربه آن را تأیید نمىکند، زیرا مغناطیس خود جاذب مغناطیس است چون یک قطعه آهن مغناطیس داشتیم و آن را چنان قطعهقطعه کردیم که قطعات مزبور باهم فرق داشت، با وجود این دیدیم که قطعه کوچکتر به طرف قطعه بزرگتر جذب مىشود و دو قطعه متساوى یکدیگر را جذب مىکنند. پس، به مقتضاى این تجربه درمىیابیم که جذب و انجذاب ناشى از علت مزبور نیست، زیرا اجزاى یک مغناطیس همدیگر را جذب مىکنند و اختلافى هم از حیث مزاج بین آنها نیست. ممکن است توهم شود که اجزاى عنصرى و طبیعى که در قطعات کوچک و بزرگ به همان نسبت موجود است باعث این کار مىشود؛ ولى این توهمى باطل است، زیرا قطعه کوچک به هر اندازه که کوچک باشد به طرف قطعه بزرگ جذب مىشود و اگر مطلب، آنطور بود که توهم و تصور شده است، این حکم در تمام مراتب قطعات کوچک جارى نبود. همچنین علت جذب و انجذاب در دو قطعه متساوى که در عدد اجزاى عناصر باهم مساوى هستند چیست؟ و اگر تساوى در عدد باعث این خاصیت مىشود دیگر احتیاجى به اعداد متحابه نیست»<ref>نعمه، عبدالله، ص245-249</ref>. | دوانى این رأى را مورد مناقشه قرار مىدهد و مىگوید: «. . . این خیال لطیفى است ولى تجربه آن را تأیید نمىکند، زیرا مغناطیس خود جاذب مغناطیس است چون یک قطعه آهن مغناطیس داشتیم و آن را چنان قطعهقطعه کردیم که قطعات مزبور باهم فرق داشت، با وجود این دیدیم که قطعه کوچکتر به طرف قطعه بزرگتر جذب مىشود و دو قطعه متساوى یکدیگر را جذب مىکنند. پس، به مقتضاى این تجربه درمىیابیم که جذب و انجذاب ناشى از علت مزبور نیست، زیرا اجزاى یک مغناطیس همدیگر را جذب مىکنند و اختلافى هم از حیث مزاج بین آنها نیست. ممکن است توهم شود که اجزاى عنصرى و طبیعى که در قطعات کوچک و بزرگ به همان نسبت موجود است باعث این کار مىشود؛ ولى این توهمى باطل است، زیرا قطعه کوچک به هر اندازه که کوچک باشد به طرف قطعه بزرگ جذب مىشود و اگر مطلب، آنطور بود که توهم و تصور شده است، این حکم در تمام مراتب قطعات کوچک جارى نبود. همچنین علت جذب و انجذاب در دو قطعه متساوى که در عدد اجزاى عناصر باهم مساوى هستند چیست؟ و اگر تساوى در عدد باعث این خاصیت مىشود دیگر احتیاجى به اعداد متحابه نیست»<ref>نعمه، عبدالله، ص245-249</ref>. |