۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'سيد محمدحسين طباطبايى' به 'سيد محمدحسين طباطبايى') |
جز (جایگزینی متن - 'ابن حجر عسقلانى' به 'ابن حجر عسقلانى') |
||
خط ۷۶: | خط ۷۶: | ||
در فصل سوم، نويسنده، پديده يادشده را در بين عارفان معاصر ابن عربى و همانندان معنوى و سلوكى او، مانند سعدالدين حموئى، ابن فارض مصرى، شيخ شهابالدين سهروردى بغدادى، جلالالدين محمد مولوى و ملك ظاهر ايوبى، بررسى كرده است. نويسنده، نتيجه مىگيرد كه رسميت يافتن تشيع در ايران در دولت ايلخانى، موضوعى طبيعى و تدريجى بود و هرگز ناگهانى و تصادفى نبود كه يكباره و بدون مقدمه اتفاق افتاده باشد، بلكه زمينهها و ريشههايى تاريخى داشت كه عمدهاش به مسئله «گرايش صوفيان آن زمان به تشيع» و اعتقاد آنان به ولايت دوازده امام(ع) بازمىگردد؛ هرچند كه گرايش عملى آنان به مذاهب چهارگانه فقهى شافعى، حنفى، مالكى و حنبلى بود. بنابراين، نقش شخصيتهاى دينى و سياسى صوفيان را در نشر و گسترش انديشههاى شيعى و ارتباطشان با انديشمندان شيعى را نبايد فراموش كرد و به همين جهت، علامه حلى كه سلطان محمد خدابنده بهطور رسمى به دست او تشيع را برگزيد، تنها حلقه تأثيرگذار در اين مسئله نبود، بلكه او حلقه پايانى قضيه بود كه تشيع را در ايران رسميت بخشيد. پس مىتوان گفت تاريخ نشان داده است كه همواره «تصوف شيعى»، راه را براى «تشيع رسمى» مىگشايد و بر سختىها و مشكلات غلبه پيدا مىكند <ref>همان، ج 1، ص 379</ref>. | در فصل سوم، نويسنده، پديده يادشده را در بين عارفان معاصر ابن عربى و همانندان معنوى و سلوكى او، مانند سعدالدين حموئى، ابن فارض مصرى، شيخ شهابالدين سهروردى بغدادى، جلالالدين محمد مولوى و ملك ظاهر ايوبى، بررسى كرده است. نويسنده، نتيجه مىگيرد كه رسميت يافتن تشيع در ايران در دولت ايلخانى، موضوعى طبيعى و تدريجى بود و هرگز ناگهانى و تصادفى نبود كه يكباره و بدون مقدمه اتفاق افتاده باشد، بلكه زمينهها و ريشههايى تاريخى داشت كه عمدهاش به مسئله «گرايش صوفيان آن زمان به تشيع» و اعتقاد آنان به ولايت دوازده امام(ع) بازمىگردد؛ هرچند كه گرايش عملى آنان به مذاهب چهارگانه فقهى شافعى، حنفى، مالكى و حنبلى بود. بنابراين، نقش شخصيتهاى دينى و سياسى صوفيان را در نشر و گسترش انديشههاى شيعى و ارتباطشان با انديشمندان شيعى را نبايد فراموش كرد و به همين جهت، علامه حلى كه سلطان محمد خدابنده بهطور رسمى به دست او تشيع را برگزيد، تنها حلقه تأثيرگذار در اين مسئله نبود، بلكه او حلقه پايانى قضيه بود كه تشيع را در ايران رسميت بخشيد. پس مىتوان گفت تاريخ نشان داده است كه همواره «تصوف شيعى»، راه را براى «تشيع رسمى» مىگشايد و بر سختىها و مشكلات غلبه پيدا مىكند <ref>همان، ج 1، ص 379</ref>. | ||
در فصل چهارم، نويسنده، تصريح يازده تن از عالمان سنى، مانند قطبالدين يونينى، ابن تيميه، [[ابن کثیر، اسماعیل بن عمر|ابن كثير]] دمشقى، شمسالدين [[ذهبى]]، شيخ عبدالله يافعى، [[ابن خلدون]]، ابن حجر | در فصل چهارم، نويسنده، تصريح يازده تن از عالمان سنى، مانند قطبالدين يونينى، ابن تيميه، [[ابن کثیر، اسماعیل بن عمر|ابن كثير]] دمشقى، شمسالدين [[ذهبى]]، شيخ عبدالله يافعى، [[ابن خلدون]]، [[ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی|ابن حجر عسقلانى]]، شيخ [[شعرانی، عبدالوهاب بن احمد|عبدالوهاب شعرانى]]، احمد امين مصرى، دكتر حسن ابراهيم حسن و سيد محمدطاهر هاشمى برزنجى را در باره گرايش شيعى ابن عربى ذكر كرده است. در نظر برخى از اين دانشمندان سنىمذهب، مانند احمد امين مصرى، صوفيه به تشيع پيوستند و اين ارتباط، محكم شد و يكى از اعتقاداتى كه از آن مذهب گرفتند، عقيده به مهدى موعود بود كه آن را در قالبى جديد ريختند و به نام «قطب» ناميدند كه ستون آسمان و زمين است و تدبير امور به دست اوست. ابن عربى در «الفتوحات المكية» گفته است كه آنان دوازده نقيب هستند كه نه كم مىشوند و نه زياد و... <ref>همان، ج 2، ص 77 - 78</ref>. | ||
در فصل پنجم، نويسنده، نظر 25 نفر از انديشمندان شيعى، مانند احمد بن فهد حلى، سيد محمد نوربخش، علامه جلالالدين دوانى، قاضى نورالله شوشترى، شيخ بهائى، صدرالمتألهين، قاضى سعيد قمى، ابوالحسن جلوه، آيتالله شيخ محمدعلى شاهآبادى، [[آقابزرگ تهرانی، محمدمحسن|شيخ آقابزرگ تهرانى]]، آيتالله حسن حسنزاده آملى، دكتر سيد حسين نصر و دكتر كامل مصطفى شبيبى را در باره تشيع محىالدين بن عربى بيان كرده است. بنا بر گزارش نويسنده، آيتالله شيخ نصرالله شاهآبادى از پدرش آيتالله شيخ محمدعلى شاهآبادى نقل قول كرده است كه او اعتقاد داشت و بر اين مطلب اصرار مىورزيد كه محىالدين، گرايش به مذهب تشيع داشته است. آيتالله شيخ محمدعلى شاهآبادى همچنين به استدلال برخى از پژوهشگران تاريخ تصوف كه در آن بر اساس مكاشفهاى كه ابن عربى در آغاز كتاب فتوحات مكيه نقل كرده، بر تسنن او استدلال مىكنند، پاسخ داده و مناقشه كرده و آن را مردود شمرده است <ref>همان، ج 2، ص 207</ref>. | در فصل پنجم، نويسنده، نظر 25 نفر از انديشمندان شيعى، مانند احمد بن فهد حلى، سيد محمد نوربخش، علامه جلالالدين دوانى، قاضى نورالله شوشترى، شيخ بهائى، صدرالمتألهين، قاضى سعيد قمى، ابوالحسن جلوه، آيتالله شيخ محمدعلى شاهآبادى، [[آقابزرگ تهرانی، محمدمحسن|شيخ آقابزرگ تهرانى]]، آيتالله حسن حسنزاده آملى، دكتر سيد حسين نصر و دكتر كامل مصطفى شبيبى را در باره تشيع محىالدين بن عربى بيان كرده است. بنا بر گزارش نويسنده، آيتالله شيخ نصرالله شاهآبادى از پدرش آيتالله شيخ محمدعلى شاهآبادى نقل قول كرده است كه او اعتقاد داشت و بر اين مطلب اصرار مىورزيد كه محىالدين، گرايش به مذهب تشيع داشته است. آيتالله شيخ محمدعلى شاهآبادى همچنين به استدلال برخى از پژوهشگران تاريخ تصوف كه در آن بر اساس مكاشفهاى كه ابن عربى در آغاز كتاب فتوحات مكيه نقل كرده، بر تسنن او استدلال مىكنند، پاسخ داده و مناقشه كرده و آن را مردود شمرده است <ref>همان، ج 2، ص 207</ref>. |
ویرایش