۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'ابن حجر عسقلانى' به 'ابن حجر عسقلانى') |
جز (جایگزینی متن - 'علامه حلى' به 'علامه حلى') |
||
| خط ۷۴: | خط ۷۴: | ||
در فصل دوم، نويسنده، پديده مزبور را در بين 13 نفر از شاگردان و راويان محىالدين بن عربى، مانند صدرالدين قونوى، عفيفالدين تلمسانى، قاضى محىالدين بن الزكى، كمالالدين ابوالقاسم مشهور به ابنالعديم حلبى و عبدالله بن محمود بن مودود موصلى معروف به مجدالدين بلدچى، مطرح و بررسى كرده است. او بر آن است كه كنكاش در باره مذهب و انديشه شاگردان، همواره پنجرهاى بهسوى شناسايى گرايش م[[ذهبى]] استاد است، بهويژه اگر شاگردان در موضوع بس مهم و سرنوشتساز عرفان و سيروسلوك، او را انتخاب كرده باشند <ref>همان، ص 1، ص 389</ref>. | در فصل دوم، نويسنده، پديده مزبور را در بين 13 نفر از شاگردان و راويان محىالدين بن عربى، مانند صدرالدين قونوى، عفيفالدين تلمسانى، قاضى محىالدين بن الزكى، كمالالدين ابوالقاسم مشهور به ابنالعديم حلبى و عبدالله بن محمود بن مودود موصلى معروف به مجدالدين بلدچى، مطرح و بررسى كرده است. او بر آن است كه كنكاش در باره مذهب و انديشه شاگردان، همواره پنجرهاى بهسوى شناسايى گرايش م[[ذهبى]] استاد است، بهويژه اگر شاگردان در موضوع بس مهم و سرنوشتساز عرفان و سيروسلوك، او را انتخاب كرده باشند <ref>همان، ص 1، ص 389</ref>. | ||
در فصل سوم، نويسنده، پديده يادشده را در بين عارفان معاصر ابن عربى و همانندان معنوى و سلوكى او، مانند سعدالدين حموئى، ابن فارض مصرى، شيخ شهابالدين سهروردى بغدادى، جلالالدين محمد مولوى و ملك ظاهر ايوبى، بررسى كرده است. نويسنده، نتيجه مىگيرد كه رسميت يافتن تشيع در ايران در دولت ايلخانى، موضوعى طبيعى و تدريجى بود و هرگز ناگهانى و تصادفى نبود كه يكباره و بدون مقدمه اتفاق افتاده باشد، بلكه زمينهها و ريشههايى تاريخى داشت كه عمدهاش به مسئله «گرايش صوفيان آن زمان به تشيع» و اعتقاد آنان به ولايت دوازده امام(ع) بازمىگردد؛ هرچند كه گرايش عملى آنان به مذاهب چهارگانه فقهى شافعى، حنفى، مالكى و حنبلى بود. بنابراين، نقش شخصيتهاى دينى و سياسى صوفيان را در نشر و گسترش انديشههاى شيعى و ارتباطشان با انديشمندان شيعى را نبايد فراموش كرد و به همين جهت، علامه حلى كه سلطان محمد خدابنده بهطور رسمى به دست او تشيع را برگزيد، تنها حلقه تأثيرگذار در اين مسئله نبود، بلكه او حلقه پايانى قضيه بود كه تشيع را در ايران رسميت بخشيد. پس مىتوان گفت تاريخ نشان داده است كه همواره «تصوف شيعى»، راه را براى «تشيع رسمى» مىگشايد و بر سختىها و مشكلات غلبه پيدا مىكند <ref>همان، ج 1، ص 379</ref>. | در فصل سوم، نويسنده، پديده يادشده را در بين عارفان معاصر ابن عربى و همانندان معنوى و سلوكى او، مانند سعدالدين حموئى، ابن فارض مصرى، شيخ شهابالدين سهروردى بغدادى، جلالالدين محمد مولوى و ملك ظاهر ايوبى، بررسى كرده است. نويسنده، نتيجه مىگيرد كه رسميت يافتن تشيع در ايران در دولت ايلخانى، موضوعى طبيعى و تدريجى بود و هرگز ناگهانى و تصادفى نبود كه يكباره و بدون مقدمه اتفاق افتاده باشد، بلكه زمينهها و ريشههايى تاريخى داشت كه عمدهاش به مسئله «گرايش صوفيان آن زمان به تشيع» و اعتقاد آنان به ولايت دوازده امام(ع) بازمىگردد؛ هرچند كه گرايش عملى آنان به مذاهب چهارگانه فقهى شافعى، حنفى، مالكى و حنبلى بود. بنابراين، نقش شخصيتهاى دينى و سياسى صوفيان را در نشر و گسترش انديشههاى شيعى و ارتباطشان با انديشمندان شيعى را نبايد فراموش كرد و به همين جهت، [[حلی، حسن بن یوسف|علامه حلى]] كه سلطان محمد خدابنده بهطور رسمى به دست او تشيع را برگزيد، تنها حلقه تأثيرگذار در اين مسئله نبود، بلكه او حلقه پايانى قضيه بود كه تشيع را در ايران رسميت بخشيد. پس مىتوان گفت تاريخ نشان داده است كه همواره «تصوف شيعى»، راه را براى «تشيع رسمى» مىگشايد و بر سختىها و مشكلات غلبه پيدا مىكند <ref>همان، ج 1، ص 379</ref>. | ||
در فصل چهارم، نويسنده، تصريح يازده تن از عالمان سنى، مانند قطبالدين يونينى، ابن تيميه، [[ابن کثیر، اسماعیل بن عمر|ابن كثير]] دمشقى، شمسالدين [[ذهبى]]، شيخ عبدالله يافعى، [[ابن خلدون]]، [[ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی|ابن حجر عسقلانى]]، شيخ [[شعرانی، عبدالوهاب بن احمد|عبدالوهاب شعرانى]]، احمد امين مصرى، دكتر حسن ابراهيم حسن و سيد محمدطاهر هاشمى برزنجى را در باره گرايش شيعى ابن عربى ذكر كرده است. در نظر برخى از اين دانشمندان سنىمذهب، مانند احمد امين مصرى، صوفيه به تشيع پيوستند و اين ارتباط، محكم شد و يكى از اعتقاداتى كه از آن مذهب گرفتند، عقيده به مهدى موعود بود كه آن را در قالبى جديد ريختند و به نام «قطب» ناميدند كه ستون آسمان و زمين است و تدبير امور به دست اوست. ابن عربى در «الفتوحات المكية» گفته است كه آنان دوازده نقيب هستند كه نه كم مىشوند و نه زياد و... <ref>همان، ج 2، ص 77 - 78</ref>. | در فصل چهارم، نويسنده، تصريح يازده تن از عالمان سنى، مانند قطبالدين يونينى، ابن تيميه، [[ابن کثیر، اسماعیل بن عمر|ابن كثير]] دمشقى، شمسالدين [[ذهبى]]، شيخ عبدالله يافعى، [[ابن خلدون]]، [[ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی|ابن حجر عسقلانى]]، شيخ [[شعرانی، عبدالوهاب بن احمد|عبدالوهاب شعرانى]]، احمد امين مصرى، دكتر حسن ابراهيم حسن و سيد محمدطاهر هاشمى برزنجى را در باره گرايش شيعى ابن عربى ذكر كرده است. در نظر برخى از اين دانشمندان سنىمذهب، مانند احمد امين مصرى، صوفيه به تشيع پيوستند و اين ارتباط، محكم شد و يكى از اعتقاداتى كه از آن مذهب گرفتند، عقيده به مهدى موعود بود كه آن را در قالبى جديد ريختند و به نام «قطب» ناميدند كه ستون آسمان و زمين است و تدبير امور به دست اوست. ابن عربى در «الفتوحات المكية» گفته است كه آنان دوازده نقيب هستند كه نه كم مىشوند و نه زياد و... <ref>همان، ج 2، ص 77 - 78</ref>. | ||
ویرایش