پرش به محتوا

زندگی آیت‌الله العظمی بروجردی و مکتب فقهی، اصولی، حدیثی و رجالی وی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'آخوند خراسانى' به 'آخوند خراسانى'
جز (جایگزینی متن - '== معرفى اجمالى == «(.*)»' به '== معرفى اجمالى == '''$1'''')
جز (جایگزینی متن - 'آخوند خراسانى' به 'آخوند خراسانى')
خط ۶۷: خط ۶۷:
نويسنده بر اين باور است كه ايشان از لحاظ اجتماعى، همواره به فكر مردم و مسلمانان بود و از كارهاى صحيح دولت‌ها و ديگران شاد و از كارهاى خلاف آنان، ناراضى بوده و انتقاد مى‌كرد. ايشان در ملاقات با رجال و شخصيت‌هاى دولتى كه گاه به گاه اتفاق مى‌افتاد، راجع به كار مردم و مستمندان و كمبودها، تذكر مى‌داد و آنى از فكر مردم، فارغ نبود (ر.ك: همان، ص56).
نويسنده بر اين باور است كه ايشان از لحاظ اجتماعى، همواره به فكر مردم و مسلمانان بود و از كارهاى صحيح دولت‌ها و ديگران شاد و از كارهاى خلاف آنان، ناراضى بوده و انتقاد مى‌كرد. ايشان در ملاقات با رجال و شخصيت‌هاى دولتى كه گاه به گاه اتفاق مى‌افتاد، راجع به كار مردم و مستمندان و كمبودها، تذكر مى‌داد و آنى از فكر مردم، فارغ نبود (ر.ك: همان، ص56).


از لحاظ سياسى، نويسنده بر اين باور است كه آيت‌الله بروجردى هيچ‌گاه در صدد ايجاد تحول و نظام سياسى كشور و برقرارى يك نوع حكومت اسلامى به آن‌گونه كه امام خمينى(ره) به آن مى‌انديشيد، نبود. هرچند تحولات روزگار و سوابق او در نجف و بروجرد و قم، مسلما او را با اين انديشه كاملا آشنا و شايد مدت‌ها راجع به آن فكر كرده بود كه بعدا ضمن حركت فدائيان اسلام، آن‌ها را اظهار مى‌فرمود. به نظر نويسنده، ايشان همان روش استاد خود، آخوند خراسانى را مبنى بر يك نوع حكومت مشروطه ملى با نظارت مراجع، چاره منحصر مى‌ديد و معلوم بود كه با رژيم سلطنتى مشروطه موافق است و گرچه شخصا مداخله نمى‌كرد، اما همواره حتى در اوج رياست ايشان در بروجرد، از خاندان طباطبايى يك نماينده در مجلس شوراى ملى، وجود داشت (ر.ك: همان، ص57).
از لحاظ سياسى، نويسنده بر اين باور است كه آيت‌الله بروجردى هيچ‌گاه در صدد ايجاد تحول و نظام سياسى كشور و برقرارى يك نوع حكومت اسلامى به آن‌گونه كه امام خمينى(ره) به آن مى‌انديشيد، نبود. هرچند تحولات روزگار و سوابق او در نجف و بروجرد و قم، مسلما او را با اين انديشه كاملا آشنا و شايد مدت‌ها راجع به آن فكر كرده بود كه بعدا ضمن حركت فدائيان اسلام، آن‌ها را اظهار مى‌فرمود. به نظر نويسنده، ايشان همان روش استاد خود، [[آخوند خراسانى]] را مبنى بر يك نوع حكومت مشروطه ملى با نظارت مراجع، چاره منحصر مى‌ديد و معلوم بود كه با رژيم سلطنتى مشروطه موافق است و گرچه شخصا مداخله نمى‌كرد، اما همواره حتى در اوج رياست ايشان در بروجرد، از خاندان طباطبايى يك نماينده در مجلس شوراى ملى، وجود داشت (ر.ك: همان، ص57).


پيرامون روش اصولى ايشان نيز نويسنده معتقد است كليات بحث‌هاى وى، همان مبانى آخوند خراسانى بود كه البته مبانى خاص خود را هم داشت. به نظر وى، به‌طور كلى روش ايشان ساده و كوتاه كردن مطالب و اجتناب از مباحث زائد بود و از مشكل‌گويى و اصطلاح‌پردازى اجتناب مى‌كرد و سعى داشت علم اصول، به مبانى اصلى خود محدود شود و آراى جديدى هم در پاره‌اى از مباحث اصولى ايشان وجود داشت (ر.ك: همان، ص60).
پيرامون روش اصولى ايشان نيز نويسنده معتقد است كليات بحث‌هاى وى، همان مبانى [[آخوند خراسانى]] بود كه البته مبانى خاص خود را هم داشت. به نظر وى، به‌طور كلى روش ايشان ساده و كوتاه كردن مطالب و اجتناب از مباحث زائد بود و از مشكل‌گويى و اصطلاح‌پردازى اجتناب مى‌كرد و سعى داشت علم اصول، به مبانى اصلى خود محدود شود و آراى جديدى هم در پاره‌اى از مباحث اصولى ايشان وجود داشت (ر.ك: همان، ص60).


اما در فقه، نويسنده، معتقد است روش ايشان با ديگران كاملا تفاوت داشت و داراى ابتكارات فراوانى بود. وى به آراى قدماى شيعه اماميه و شهرت فتوايى آنان اهميت مى‌داد (همان، ص61). ايشان مسائل فقهى را به دو دسته تقسيم مى‌كرد: يك دسته، «مسائل متلقات»؛ يعنى آنچه عينا از ائمه گرفته شده است كه بسيار سربسته بوده است و آن‌ها را به بقچه سربسته تعبير مى‌كرد. دسته ديگر، مسائل مشروحه؛ يعنى آنچه را بعدا فقها از هم باز كرده و موضوعات را مشروحا بيان كرده‌اند. اين تقسيم، غير از تقسيم فقه است به فقه منصوص و فقه تفريعى كه قسم دوم، در عصر شيخ مفيد و احتمالا توسط ابن جنيد استاد وى، تقريبا در بين شيعه آغاز شد و توسط شيخ طوسى گسترش پيدا كرده است (همان، ص62).
اما در فقه، نويسنده، معتقد است روش ايشان با ديگران كاملا تفاوت داشت و داراى ابتكارات فراوانى بود. وى به آراى قدماى شيعه اماميه و شهرت فتوايى آنان اهميت مى‌داد (همان، ص61). ايشان مسائل فقهى را به دو دسته تقسيم مى‌كرد: يك دسته، «مسائل متلقات»؛ يعنى آنچه عينا از ائمه گرفته شده است كه بسيار سربسته بوده است و آن‌ها را به بقچه سربسته تعبير مى‌كرد. دسته ديگر، مسائل مشروحه؛ يعنى آنچه را بعدا فقها از هم باز كرده و موضوعات را مشروحا بيان كرده‌اند. اين تقسيم، غير از تقسيم فقه است به فقه منصوص و فقه تفريعى كه قسم دوم، در عصر شيخ مفيد و احتمالا توسط ابن جنيد استاد وى، تقريبا در بين شيعه آغاز شد و توسط شيخ طوسى گسترش پيدا كرده است (همان، ص62).
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش