۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۴۷: | خط ۴۷: | ||
[[هیدجی، محمد|حکیم هیدجی]] هم مثل هر شاعر مسلمانی از آیات قرآنی به اشکال گوناگون بسیار بهره گرفته است، از جمله در این ابیات: | [[هیدجی، محمد|حکیم هیدجی]] هم مثل هر شاعر مسلمانی از آیات قرآنی به اشکال گوناگون بسیار بهره گرفته است، از جمله در این ابیات: | ||
'''به من ای که بیرون ز اندیشهای | {{شعر}} | ||
'''به من ای که بیرون ز اندیشهای''|2='' تو نزدیکتر از رگ و ریشهای''}} | |||
{{پایان شعر}} | |||
'''کسی نیست بی رای او رهنمون | برگرفته از: '''وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ''' ﴿ق: 16﴾؛ «و ما از شاهرگ [او] به او نزدیکتریم». | ||
{{شعر}} | |||
{{ب|'' کسی نیست بی رای او رهنمون''|2='' ازاینروی فرمود لا يشفعون''}} | |||
{{پایان شعر}} | |||
برگرفته و اشارت است به: '''يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَ مَا خَلْفَهُمْ وَ لاَ يَشْفَعُونَ إِلاَّ لِمَنِ ارْتَضَى وَ هُمْ مِنْ خَشْيَتِهِ مُشْفِقُونَ''' ﴿الأنبياء: 28﴾؛ «آنچه فراروى آنان و آنچه پشت سرشان است، مىداند و جز براى کسى که [خدا] رضایت دهد، شفاعت نمىکنند و خود از بیم او هراسانند». | |||
نیز اشارت است به: '''... مَا لَكُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَلِيٍّ وَ لاَ شَفِيعٍ أَ فَلاَ تَتَذَكَّرُونَ''' ﴿السجده: 4﴾؛ «خدا کسى است که آسمانها و زمین و آنچه را که میان آن دو است، در شش هنگام آفرید، آنگاه بر عرش [قدرت] استیلا یافت، براى شما غیر از او سرپرست و شفاعتگرى نیست؛ آیا باز هم پند نمىگیرید»<ref>ر.ک: همان، ص46</ref>. | نیز اشارت است به: '''... مَا لَكُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَلِيٍّ وَ لاَ شَفِيعٍ أَ فَلاَ تَتَذَكَّرُونَ''' ﴿السجده: 4﴾؛ «خدا کسى است که آسمانها و زمین و آنچه را که میان آن دو است، در شش هنگام آفرید، آنگاه بر عرش [قدرت] استیلا یافت، براى شما غیر از او سرپرست و شفاعتگرى نیست؛ آیا باز هم پند نمىگیرید»<ref>ر.ک: همان، ص46</ref>. | ||
{{شعر}} | |||
{{ب|'' خداوند داناست بر خویشتن''|2='' همه آفریده بدو تکیهزن''}}؛ | |||
{{ب|'' چسان آگاه از کرده خویش حق''|2='' نباشد ألا يعلم من خلق''}} | |||
{{پایان شعر}} | |||
برگرفته و تلمیحی است از: '''أَ لاَ يَعْلَمُ مَنْ خَلَقَ وَ هُوَ اللَّطِيفُ الْخَبِيرُ''' ﴿الملك: 14﴾؛ «آیا کسى که آفریده است نمىداند؟ بااینکه او خود باریکبین آگاه است»<ref>ر.ک: همان</ref>. | |||
''' | {{شعر}} | ||
{{ب|'' به کردار خویش است هرکس گرو''|2='' که پاشید جو، کرد گندم درو؟''}} | |||
{{پایان شعر}} | |||
مصرع اول برگرفته از: «كُلُّ نَفْسٍ بِمَا كَسَبَتْ رَهِينَةٌ''' ﴿المدثر: 38﴾؛ «هرکسى در گروِ دستاورد خویش است»<ref>ر.ک: همان</ref>.''' | |||
''' | {{شعر}} | ||
{{ب|'' اگر هرچه را میفرستید پیش''|2='' بیابید نزد خداوند خویش''}} | |||
{{پایان شعر}} | |||
برگرفته و اشارت است به: «وَ أَقِيمُوا الصَّلاَةَ وَ آتُوا الزَّكَاةَ وَ مَا تُقَدِّمُوا لِأَنْفُسِكُمْ مِنْ خَيْرٍ تَجِدُوهُ عِنْدَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ''' ﴿البقرة: 110﴾؛ «و نماز را بهپا دارید و زکات را بدهید و هر گونه نیکى که براى خویش از پیش فرستید، آن را نزد خدا بازخواهید یافت؛ آرى، خدا به آنچه مىکنید بیناست»<ref>ر.ک: همان</ref>.''' | |||
''' | {{شعر}} | ||
{{ب|'' به گیتی پی شادمانی است غم''|2='' گل و خار روییده پهلوی هم''}}؛ | |||
{{ب|'' همآغوش رنج است آسودگی''|2='' رود مرگ همدوش با زندگی''}} | |||
{{پایان شعر}} | |||
برگرفته از: '''فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً''' ﴿الشرح: 5 و 6﴾؛ «پس [بدان که] با دشوارى، آسانى است؛ آرى، با دشوارى، آسانى است»<ref>ر.ک: همان</ref>. | |||
''' | {{شعر}} | ||
{{ب|'' به روزی که دل گردد از بیم چاک''|2='' نگویی همی بودم ای کاش خاک''}} | |||
{{پایان شعر}} | |||
برگرفته و اشارتی است به: '''إِنَّا أَنْذَرْنَاكُمْ عَذَاباً قَرِيباً يَوْمَ يَنْظُرُ الْمَرْءُ مَا قَدَّمَتْ يَدَاهُ وَ يَقُولُ الْكَافِرُ يَا لَيْتَنِي كُنْتُ تُرَاباً''' ﴿النبأ: 40﴾؛ «ما شما را از عذابى نزدیک هشدار دادیم؛ روزى که آدمى آنچه را با دست خویش پیش فرستاده است، بنگرد و کافر گوید : «کاش من خاک بودم». | |||
{{شعر}} | |||
{{ب|'' چو بر مغز ابلیس شد چیره ناز''|2='' نیاورد در پیش آدم نماز''}} | |||
{{پایان شعر}} | |||
برگرفته از: '''وَ إِذْ قُلْنَا لِلْمَلاَئِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْلِيسَ أَبَى وَ اسْتَكْبَرَ وَ كَانَ مِنَ الْكَافِرِينَ''' ﴿البقرة: 34﴾؛ «و چون فرشتگان را فرمودیم: «براى آدم سجده کنید»، پس بهجز ابلیس که سر باز زد و کبر ورزید و از کافران شد [همه] به سجده درافتادند»<ref>ر.ک: همان</ref>. | |||
''' | {{شعر}} | ||
{{ب|'' چنین است در نامه ایزدی''|2='' جزای بدی نیست جز یک بدی''}}؛ | |||
{{ب|'' هر آن کس که نیکی بهجای آورد به یک ده برابر جزا میدهد''}} | |||
{{پایان شعر}} | |||
''' | اقتباس و اشاره است به: '''مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا وَ مَنْ جَاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَلاَ يُجْزَى إِلاَّ مِثْلَهَا وَ هُمْ لاَ يُظْلَمُونَ''' ﴿الأنعام: 160﴾؛ «هرکس کار نیکى بیاورد، ده برابر آن [پاداش] خواهد داشت و هرکس کار بدى بیاورد، جز مانند آن جزا نیابد و بر آنان ستم نرود»<ref>ر.ک: همان</ref>. | ||
'''که من ز آتشم آتش تابناک | {{شعر}} | ||
{{ب|'' تو را کرده خویش گردد دچار''|2='' وگرنه بدی ناید از کردگار''}} | |||
{{پایان شعر}} | |||
اقتباس است از: '''مَنْ عَمِلَ صَالِحاً فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ أَسَاءَ فَعَلَيْهَا ثُمَّ إِلَى رَبِّكُمْ تُرْجَعُونَ''' ﴿الجاثية: 15﴾؛ «هرکه کارى شایسته کند، به سود خود اوست و هرکه بدى کند به زیانش باشد؛ سپس به سوى پروردگارتان برگردانیده مىشوید»<ref>ر.ک: همان</ref>. | |||
{{شعر}} | |||
{{ب|'' به آدم چو ابلیس شد رشکبر''|2='' ز فرمان داور بتابید سر''}}؛ | |||
{{ب|'' که من ز آتشم آتش تابناک''|2='' نشاید فرود آورد سر به خاک''}} | |||
{{پایان شعر}} | |||
اقتباس و اشارت است به: '''قَالَ مَا مَنَعَكَ أَلاَّ تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُكَ قَالَ أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِي مِنْ نَارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ''' ﴿الأعراف: 12﴾؛ «فرمود: «چون تو را به سجده امر کردم، چه چیز تو را بازداشت از اینکه سجده کنى»؟ گفت: «من از او بهترم. مرا از آتشى آفریدى و او را از گِل آفریدى»»<ref>ر.ک: همان</ref>. | |||
ب)- استفاده از احادیث و روایات: | ب)- استفاده از احادیث و روایات: | ||
[[هیدجی، محمد|حکیم هیدجی]] بهوفور از احادیث و روایات اسلامی در دانشنامه بهره جسته است. برای نمونه به تعدادی از آنها اشاره میشود: | [[هیدجی، محمد|حکیم هیدجی]] بهوفور از احادیث و روایات اسلامی در دانشنامه بهره جسته است. برای نمونه به تعدادی از آنها اشاره میشود: | ||
'''خدا را اگر چشم و دست است و گوش | {{شعر}} | ||
{{ب|'' پیمبر که اندیشه کیش داشت''|2='' پس از خویش وی را به مردم گماشت''}}؛ | |||
{{ب|'' گرفتش کمر روز خم غدیر''|2='' در آن دشت بردش به بالا ز زیر''}}؛ | |||
{{ب|'' بفرمود کای مردم این حیدر است ''|2='' مرا یاور و بر شما سرور است''}}؛ | |||
{{ب|'' خدا را اگر چشم و دست است و گوش ''|2='' مرا هم تن و جان و مغز است و هوش''}}؛ | |||
{{ب|'' هر آن کس که او را منم پیشوای''|2='' علی پیشوا باشدش رهنمای''}}؛ | |||
{{ب|'' خدایا به یار علی باش یار''|2='' کسی را که خوارش کند خوار دار''}} | |||
{{پایان شعر}} | |||
اقتباسی است از خطبه غدیر: «من كنت مولاه فهذا علي مولاه اللهّم وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله»<ref>ر.ک: همان</ref>. | |||
''' | {{شعر}} | ||
{{ب|'' پیمبر که را گفت در راستی''|2='' تو از من چو هارون موساستی''' | |||
{{پایان شعر}} | |||
اقتباسی است از حدیث منزلت که طبق این حدیث پیامبر اسلام(ص) خطاب به [[امام على(ع)|علی(ع)]] فرمودند: «يا علي أنت مني بمنزلة هارون من موسی إلا أنه لا نبي بعدي» (ای علی تو برای من چون هارون برای موسایی، جز اینکه پیامبری در تو نیست) <ref>ر.ک: همان</ref>. | |||
قسمت دوم دیوان هیدجی، دربرگیرنده غزلیات، مخمسات، ترجیعبند، ترکیببند و چند قطعه و مثنوی است. این اشعار به زبان فارسی و ترکی سروده شدهاند، ولی در کل اشعار این قسمت بیشتر به زبان ترکی است. شعرهای هیدجی در این بخش برخلاف سرودههای دانشنامه که اغلب خالی از صور خیال و آرایههای ادبی شعری بوده، اکثر مشحون از آرایههای ادبی و صور خیالند. محتوای آنها در بسیاری از موارد کاملا عرفانی است و حکایت از آن دارند که هیدجی در سرودن غزل بیشتر به [[حافظ، شمسالدین محمد|حافظ]] و دیدگاه عرفانیاش التفات داشته است. حکیم در چکامههای این بخش از سرودههای عربی هم بیشتر بهره گرفته و خود هم سرودهای از شیخ اشراق را تضمین کرده که به دو زبان ترکی و عربی است و حکایت از توانمندی شاعر دارد<ref>ر.ک: همان، ص47</ref>. | قسمت دوم دیوان هیدجی، دربرگیرنده غزلیات، مخمسات، ترجیعبند، ترکیببند و چند قطعه و مثنوی است. این اشعار به زبان فارسی و ترکی سروده شدهاند، ولی در کل اشعار این قسمت بیشتر به زبان ترکی است. شعرهای هیدجی در این بخش برخلاف سرودههای دانشنامه که اغلب خالی از صور خیال و آرایههای ادبی شعری بوده، اکثر مشحون از آرایههای ادبی و صور خیالند. محتوای آنها در بسیاری از موارد کاملا عرفانی است و حکایت از آن دارند که هیدجی در سرودن غزل بیشتر به [[حافظ، شمسالدین محمد|حافظ]] و دیدگاه عرفانیاش التفات داشته است. حکیم در چکامههای این بخش از سرودههای عربی هم بیشتر بهره گرفته و خود هم سرودهای از شیخ اشراق را تضمین کرده که به دو زبان ترکی و عربی است و حکایت از توانمندی شاعر دارد<ref>ر.ک: همان، ص47</ref>. |
ویرایش