تاریخ و تمدن مغرب: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'ه‌گ' به ''
جز (جایگزینی متن - 'ل‎د' به 'ل‌د')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
جز (جایگزینی متن - 'ه‌گ' به '')
خط ۵۰: خط ۵۰:
وی درباره عصر اول که عصر فتوحات‎ است اشاره می‌کند که عمرو بن عاص، والى برقه و طرابلس بود که به‎ دست خود او فتح شده بودند. همچنین ولایت ودان را که به ‎دست سردارش بسر بن ابی‌ارطاة فتح شده بود، به‌عهده داشت<ref>ر.ک: همان، ص64</ref>.
وی درباره عصر اول که عصر فتوحات‎ است اشاره می‌کند که عمرو بن عاص، والى برقه و طرابلس بود که به‎ دست خود او فتح شده بودند. همچنین ولایت ودان را که به ‎دست سردارش بسر بن ابی‌ارطاة فتح شده بود، به‌عهده داشت<ref>ر.ک: همان، ص64</ref>.


مؤلف در مورد عصر سوم، عصر نخستین دولت‎هاى مغربى اسلامى‎ خاطرنشان می‌کند که با پایان یافتن عصر والیان، مغرب به عصر جدیدى از اعصار اسلامى تاریخ خود قدم مى‌گذارد. این عصر دولت‎هاى مستقل، یا عصر تجربه تأسیس دولت‎هاى مستقل است. باآنکه قلمرو دولت عباسیان در خاک مغرب در محل رود شلف، یعنى حدّ شرقى مغرب میانه، متوقف می‌شد، اما همانندى تحولات تاریخى میان افریقیه و بقیه سرزمین مغرب، به‌گونه‌اى جالب توجه، ادامه یافت<ref>ر.ک: همان، ص230</ref>.
مؤلف در مورد عصر سوم، عصر نخستین دولت‎هاى مغربى اسلامى‎ خاطرنشان می‌کند که با پایان یافتن عصر والیان، مغرب به عصر جدیدى از اعصار اسلامى تاریخ خود قدم مى‌گذارد. این عصر دولت‎هاى مستقل، یا عصر تجربه تأسیس دولت‎هاى مستقل است. باآنکه قلمرو دولت عباسیان در خاک مغرب در محل رود شلف، یعنى حدّ شرقى مغرب میانه، متوقف می‌شد، اما همانندى تحولات تاریخى میان افریقیه و بقیه سرزمین مغرب، بونه‌اى جالب توجه، ادامه یافت<ref>ر.ک: همان، ص230</ref>.


در مورد عصر چهارم، عصر طوفان‌ها اشاره می‌کند که نخستین دولت‎هاى مغرب در پایان سده سوم هجرى، یعنی آغاز سده دهم میلادى به دست فاطمیان به پایان آمدند. دولت فاطمى، در حقیقت، تندباد مهیبى بود که در سرتاسر خاک مغرب وزیدن گرفت و به عمر دولت‎هاى موجود در افریقیه و مغرب خاتمه داد و با افکندن آشوب در میان قبایل آنها را به جان یکدیگر انداخت؛ چه، فاطمیان، نخست، قبیله کتامه را که بار اصلى روى‎ کار آمدن دولت آنها را به دوش کشیدند، تضعیف کردند، سپس صنهاجه را ضد کتامه به کار گرفتند و صنهاجیان را بر گروه مغرب میانه و مغرب دور مسلط کردند. دولت فاطمى تیره‌هاى این قبیله را به میدان کشمکشى سخت و بى‎حاصل با ادریسیان و امویان اندلس، بر سر حاکمیت مغرب دور، درافکند؛ آنگاه زناته را علیه صنهاجه برانگیختند و در نهایت باز به کتامه و صنهاجه روى آوردند. با تکیه به همین کتامه بود که فاطمیان، وقتى نشانه‌هاى امکان تصرف مصر بر ایشان آشکار گردید، این کشور را تسخیر کردند و با تکیه به صنهاجه بود که حاکمیت فاطمیان بر افریقیه و مغرب میانه زمانى دراز ادامه یافت<ref>ر.ک: همان، ج2، ص1-2</ref>.
در مورد عصر چهارم، عصر طوفان‌ها اشاره می‌کند که نخستین دولت‎هاى مغرب در پایان سده سوم هجرى، یعنی آغاز سده دهم میلادى به دست فاطمیان به پایان آمدند. دولت فاطمى، در حقیقت، تندباد مهیبى بود که در سرتاسر خاک مغرب وزیدن گرفت و به عمر دولت‎هاى موجود در افریقیه و مغرب خاتمه داد و با افکندن آشوب در میان قبایل آنها را به جان یکدیگر انداخت؛ چه، فاطمیان، نخست، قبیله کتامه را که بار اصلى روى‎ کار آمدن دولت آنها را به دوش کشیدند، تضعیف کردند، سپس صنهاجه را ضد کتامه به کار گرفتند و صنهاجیان را بر گروه مغرب میانه و مغرب دور مسلط کردند. دولت فاطمى تیره‌هاى این قبیله را به میدان کشمکشى سخت و بى‎حاصل با ادریسیان و امویان اندلس، بر سر حاکمیت مغرب دور، درافکند؛ آنگاه زناته را علیه صنهاجه برانگیختند و در نهایت باز به کتامه و صنهاجه روى آوردند. با تکیه به همین کتامه بود که فاطمیان، وقتى نشانه‌هاى امکان تصرف مصر بر ایشان آشکار گردید، این کشور را تسخیر کردند و با تکیه به صنهاجه بود که حاکمیت فاطمیان بر افریقیه و مغرب میانه زمانى دراز ادامه یافت<ref>ر.ک: همان، ج2، ص1-2</ref>.


وی درباره دولت فاطمى در مغرب‎ مطالبی را ذکر کرده و می‌گوید: در بررسى تجربه اغلبیان و رستمیان و ادریسیان ملاحظه کردیم که هیچ‎یک از این دولت‎ها نتوانست دایره نفوذ خود را از بخش محدودى از سرزمین پهناور افریقیه و مغرب فراتر برد. براى مثال دیدیم که بنی‌اغلب فقط بر بخش‌هاى سه‌گانه افریقیه حاکمیت داشتند<ref>ر.ک: همان، ص6</ref>.
وی درباره دولت فاطمى در مغرب‎ مطالبی را ذکر کرده و می‌گوید: در بررسى تجربه اغلبیان و رستمیان و ادریسیان ملاحظه کردیم که هیچ‎یک از این دولت‎ها نتوانست دایره نفوذ خود را از بخش محدودى از سرزمین پهناور افریقیه و مغرب فراتر برد. براى مثال دیدیم که بنی‌اغلب فقط بر بخش‌هاى سانه افریقیه حاکمیت داشتند<ref>ر.ک: همان، ص6</ref>.


در مورد عصر پنجم، از دولت مرینیان، دولت وطاسیان و دولت بنى‎زیان یا عبدالوادیان در اقلیم تلمسان مغرب میانه در پایان سده پانزدهم میلادى‎ سخن می‌گوید و در آغاز می‌نویسد: انقراض دولت موحدان، در واقع، اعلام فروپاشى وحدت مغرب عربى بود؛ وحدتى که حکمرانان این سلسله، پس از فداکاری‌هاى بسیارى که از زمان عبدالمؤمن بن على تحمل کردند، توانستند آن را تحقق بخشند. درست است که مغرب یکپارچه‌اى که اینان ایجاد کردند، مرزهایش از حدود شرقى ولایت طرابلس فراتر نرفت، امّا نیرویى که موحدان براى گسترش سیطره خود تا قابس (حتى طرابلس) طى مدتى بسیار کوتاه صرف کردند، بدون شک نیرو و تلاشى فوق‎العاده بود و در طول تاریخ مغرب در نوع خود منحصربه‎فرد است. علاوه‎ بر این، موحدان سعى کردند باقی‌مانده اراضى اسلامى را در اندلس حفظ کنند و در این راه تلفات جانى و مالى سترگى را متحمل شدند<ref>ر.ک: همان، ج3، ص4</ref>.
در مورد عصر پنجم، از دولت مرینیان، دولت وطاسیان و دولت بنى‎زیان یا عبدالوادیان در اقلیم تلمسان مغرب میانه در پایان سده پانزدهم میلادى‎ سخن می‌گوید و در آغاز می‌نویسد: انقراض دولت موحدان، در واقع، اعلام فروپاشى وحدت مغرب عربى بود؛ وحدتى که حکمرانان این سلسله، پس از فداکاری‌هاى بسیارى که از زمان عبدالمؤمن بن على تحمل کردند، توانستند آن را تحقق بخشند. درست است که مغرب یکپارچه‌اى که اینان ایجاد کردند، مرزهایش از حدود شرقى ولایت طرابلس فراتر نرفت، امّا نیرویى که موحدان براى گسترش سیطره خود تا قابس (حتى طرابلس) طى مدتى بسیار کوتاه صرف کردند، بدون شک نیرو و تلاشى فوق‎العاده بود و در طول تاریخ مغرب در نوع خود منحصربه‎فرد است. علاوه‎ بر این، موحدان سعى کردند باقی‌مانده اراضى اسلامى را در اندلس حفظ کنند و در این راه تلفات جانى و مالى سترگى را متحمل شدند<ref>ر.ک: همان، ج3، ص4</ref>.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش