۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'یک' به 'یک') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
جز (جایگزینی متن - 'نر' به 'نر') |
||
| خط ۳۳: | خط ۳۳: | ||
در دیباچه، ابتدا به تشریح جایگاه دادرسی و قضا در نظام ارزشی اسلام پرداخته شده و سپس، ضمن اشاره به اهمیت حکم قاضی، به مقایسه نظام قضایی اسلام با اروپا و شعارهای اصولی پرداخته شده و در نهایت، موضوع عمل جوامع اسلامی و تفاوت آن با اسلام نظری، مطرح گردیده است<ref>ر.ک: دیباچه، ص1-8</ref>. | در دیباچه، ابتدا به تشریح جایگاه دادرسی و قضا در نظام ارزشی اسلام پرداخته شده و سپس، ضمن اشاره به اهمیت حکم قاضی، به مقایسه نظام قضایی اسلام با اروپا و شعارهای اصولی پرداخته شده و در نهایت، موضوع عمل جوامع اسلامی و تفاوت آن با اسلام نظری، مطرح گردیده است<ref>ر.ک: دیباچه، ص1-8</ref>. | ||
در فصل نخست، به قاعده «قبح عقاب بلابیان» (اصل قانونی بودن مجازات) پرداخته شده است. مفاد این قاعده، اجمالا آن است که مادام که عملی توسط شرع نهی نشده و آن نهی به مکلف ابلاغ نشده، چنانچه شخصی مرتکب آن گردد، مجازات او عقلا قبیح و زشت است و مادام که عملی توسط شرع واجب نشده و امر شارع به مکلف ابلاغ نشده، چنانچه شخصی آن را ترک کند، مجازات او بر ترک فعل مزبور، عقلا قبیح و زشت است. به اعتقاد نویسنده، قلمرو این قاعده، وسیعتر از «اصل قانونی بودن جرم و مجازات» در حقوق عرفی معاصر است؛ چراکه اصل قانونی بودن جرم و مجازات، راجع است به وضع قانون و بهتبع آن، به مراحل ابلاغ و انتشار آن؛ ولی فقها در مواردی که مکلف نه به علت تقصیر، بلکه به جهتی دیگر، نسبت به تکلیف صادره جاهل بوده است نیز به این قاعده تمسک کردهاند؛ بهعبارتدیگر، مراد از بیان در این قاعده، بیان واصل است نه بیان صادر و | در فصل نخست، به قاعده «قبح عقاب بلابیان» (اصل قانونی بودن مجازات) پرداخته شده است. مفاد این قاعده، اجمالا آن است که مادام که عملی توسط شرع نهی نشده و آن نهی به مکلف ابلاغ نشده، چنانچه شخصی مرتکب آن گردد، مجازات او عقلا قبیح و زشت است و مادام که عملی توسط شرع واجب نشده و امر شارع به مکلف ابلاغ نشده، چنانچه شخصی آن را ترک کند، مجازات او بر ترک فعل مزبور، عقلا قبیح و زشت است. به اعتقاد نویسنده، قلمرو این قاعده، وسیعتر از «اصل قانونی بودن جرم و مجازات» در حقوق عرفی معاصر است؛ چراکه اصل قانونی بودن جرم و مجازات، راجع است به وضع قانون و بهتبع آن، به مراحل ابلاغ و انتشار آن؛ ولی فقها در مواردی که مکلف نه به علت تقصیر، بلکه به جهتی دیگر، نسبت به تکلیف صادره جاهل بوده است نیز به این قاعده تمسک کردهاند؛ بهعبارتدیگر، مراد از بیان در این قاعده، بیان واصل است نه بیان صادر و ازاینرو، نویسنده دایره شمول آن را وسیعتر از اصل قانونی بودن جرم و مجازات دانسته است<ref>ر.ک: متن کتاب، ص15</ref>. | ||
نویسنده مطالب این فصل را در چهار مبحث کلیات، مستندات فقهی قاعده مزبور، مجاری این قاعده و اصل قانونی بودن جرم و مجازات در حقوق موضوعه پی گرفته است<ref>ر.ک: همان، ص13-35</ref>. | نویسنده مطالب این فصل را در چهار مبحث کلیات، مستندات فقهی قاعده مزبور، مجاری این قاعده و اصل قانونی بودن جرم و مجازات در حقوق موضوعه پی گرفته است<ref>ر.ک: همان، ص13-35</ref>. | ||
| خط ۶۵: | خط ۶۵: | ||
فصل هفتم، در سه مبحث، به مطالب مربوط به «تعزیرات» اختصاص یافته است. در نخستین مبحث، حقیقت و ماهیت حقوقی تعزیر تحت قاعده «التعزير دون الحد» مورد بحث قرار گرفته و در ضمن آن، به این مسئله پاسخ داده شده است که آیا تعزیر، اختصاص به نواختن تازیانه و آزار جسمانی مجرم دارد یا از طریق دیگر نیز قابل اجراست. در مبحث دوم، مرجع تعیینکننده کم و کیف تعزیر، تحت قاعده «التعزير بما يراه الإمام» مورد بحث قرار گرفته و در ضمن آن، به این سؤال پاسخ داده شده است که آیا همواره تنها قاضی رسیدگیکننده باید نسبت به اندازه و حدود و ثغور تعزیر تصمیم بگیرد یا آنکه توسط مرجع قانونگذاری میتوان از قبل، حدود آن را مشخص نمود. در آخرین مبحث نیز قلمرو تعزیرات، تحت قاعده «التعزير لكل عمل محرم» مورد گفتگو قرار گرفته و به این مسئله که در چه مواردی تعزیر اجرا میشود، پاسخ داده شده است<ref>ر.ک: همان، ص195</ref>. | فصل هفتم، در سه مبحث، به مطالب مربوط به «تعزیرات» اختصاص یافته است. در نخستین مبحث، حقیقت و ماهیت حقوقی تعزیر تحت قاعده «التعزير دون الحد» مورد بحث قرار گرفته و در ضمن آن، به این مسئله پاسخ داده شده است که آیا تعزیر، اختصاص به نواختن تازیانه و آزار جسمانی مجرم دارد یا از طریق دیگر نیز قابل اجراست. در مبحث دوم، مرجع تعیینکننده کم و کیف تعزیر، تحت قاعده «التعزير بما يراه الإمام» مورد بحث قرار گرفته و در ضمن آن، به این سؤال پاسخ داده شده است که آیا همواره تنها قاضی رسیدگیکننده باید نسبت به اندازه و حدود و ثغور تعزیر تصمیم بگیرد یا آنکه توسط مرجع قانونگذاری میتوان از قبل، حدود آن را مشخص نمود. در آخرین مبحث نیز قلمرو تعزیرات، تحت قاعده «التعزير لكل عمل محرم» مورد گفتگو قرار گرفته و به این مسئله که در چه مواردی تعزیر اجرا میشود، پاسخ داده شده است<ref>ر.ک: همان، ص195</ref>. | ||
در فصل هشتم، قاعده «حرز در سرقت مستوجب حد»، مورد تبیین قرار گرفته است. از شروطی که برای قطع ید سارق متذکر شدهاند، محرز بودن مال مسروقه است؛ بهعبارتدیگر، در سرقت، حد قطع دست اجرا نمیشود، مگر اینکه مال مسروقه از حرز خارج شده باشد؛ | در فصل هشتم، قاعده «حرز در سرقت مستوجب حد»، مورد تبیین قرار گرفته است. از شروطی که برای قطع ید سارق متذکر شدهاند، محرز بودن مال مسروقه است؛ بهعبارتدیگر، در سرقت، حد قطع دست اجرا نمیشود، مگر اینکه مال مسروقه از حرز خارج شده باشد؛ ازاینرو، نویسنده با استفاده از روایات و با تعبیر «لا قطع إلا في حرز»، از این مسئله بهمثابه یک قاعده کلی در اجرای حد سرقت، یاد کرده است. منابع و مستندات فقهی اعتبار این شرط، مفهوم لغوی و اصطلاحی حرز و مصادیق مشتبه محل اختلاف آن، در این نوشتار مورد بحث و بررسی قرار گرفته است<ref>ر.ک: همان، ص253</ref>. | ||
در فصل نهم، به نظریه اقامه حدود پرداخته شده است. موضوع اقامه حدود یا تعطیل آن در زمان غیبت معصومین(ع)، از مسائل پرماجرا در فقه امامیه است؛ | در فصل نهم، به نظریه اقامه حدود پرداخته شده است. موضوع اقامه حدود یا تعطیل آن در زمان غیبت معصومین(ع)، از مسائل پرماجرا در فقه امامیه است؛ ازاینرو نویسنده ابتدا به اقوال و ادله موافقین اجرا اشاره نموده و سپس، دلایل قائلین به تعطیل را ذکر نموده و در پایان، به نقد و بررسی آنها پرداخته است<ref>ر.ک: همان، ص281</ref>. | ||
در فصل دهم، قاعده «لوث و قسامه» مورد بحث و بررسی قرار گرفته است. در فقه شیعه، تنها موردی که قسامه اجرا میشود، جایی است که «لوث» وجود دارد؛ لذا بهصورت یک قاعده کلی گفته شده است: «لا قسامة إلا في لوث». نویسنده تلاش نموده است تا این قاعده را بهنحو تطبیقی، با توجه به مکاتب پنجگانه فقهی، در طی چند مبحث، ارائه دهد<ref>ر.ک: همان، ص299</ref>. | در فصل دهم، قاعده «لوث و قسامه» مورد بحث و بررسی قرار گرفته است. در فقه شیعه، تنها موردی که قسامه اجرا میشود، جایی است که «لوث» وجود دارد؛ لذا بهصورت یک قاعده کلی گفته شده است: «لا قسامة إلا في لوث». نویسنده تلاش نموده است تا این قاعده را بهنحو تطبیقی، با توجه به مکاتب پنجگانه فقهی، در طی چند مبحث، ارائه دهد<ref>ر.ک: همان، ص299</ref>. | ||
ویرایش