۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'ىب' به 'ىب') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
جز (جایگزینی متن - 'ىش' به 'یش') |
||
خط ۴۵: | خط ۴۵: | ||
درباره پیدایش مکاتب کلامی معتزله و اشاعره اینگونه آمده است که در زمان بنىامیه و در عهد عبدالملک بن مروان (۶۵-۸۵)، عقیده به قدر یا طرفداران اختیار پیدا شد و اساس فکر معتزله بر آن بود. در آن زمان جبریه یا مجبره عقیده داشتند که بندگان خدا صاحب افعال خود نیستند و خیر و شر را به خداوند نسبت مىدادند و نسبت آن را به انسان امرى مجازى مىپنداشتند؛ برخلاف ایشان قدریه یا معتزله قرن بعد طرفدار حریت انسان و قدرت اراده او بودند و آدمى را در کردار و رفتار خود آزاد مىدانستند<ref>ر.ک: همان، ص15-14</ref>. | درباره پیدایش مکاتب کلامی معتزله و اشاعره اینگونه آمده است که در زمان بنىامیه و در عهد عبدالملک بن مروان (۶۵-۸۵)، عقیده به قدر یا طرفداران اختیار پیدا شد و اساس فکر معتزله بر آن بود. در آن زمان جبریه یا مجبره عقیده داشتند که بندگان خدا صاحب افعال خود نیستند و خیر و شر را به خداوند نسبت مىدادند و نسبت آن را به انسان امرى مجازى مىپنداشتند؛ برخلاف ایشان قدریه یا معتزله قرن بعد طرفدار حریت انسان و قدرت اراده او بودند و آدمى را در کردار و رفتار خود آزاد مىدانستند<ref>ر.ک: همان، ص15-14</ref>. | ||
مخالفان این فرقه، قدریه را مجوسان امت اسلام | مخالفان این فرقه، قدریه را مجوسان امت اسلام میشمردند و از قول رسول خدا(ص) حدیثى روایت مىکردند که ایشان فرمودند: «القدرية مجوس هذه الأمة»؛ یعنى: «قدریان و طرفداران قدرت انسان، مجوسان، یعنى زردشتیان امت اسلامند. | ||
سبب اینکه قدریه را مجوس امت مىدانستند آن بود که زردشتیان به دو اصل خیر و شر معتقدند و خود را در اختیار یکى از این دو، مختار مىدانند. | سبب اینکه قدریه را مجوس امت مىدانستند آن بود که زردشتیان به دو اصل خیر و شر معتقدند و خود را در اختیار یکى از این دو، مختار مىدانند. | ||
ازاینجهت، جبریه، مخالفان خود را که معتزله یا قدریه بودند مجوسان اسلام گفتند<ref>ر.ک: همان، ص15</ref>. | ازاینجهت، جبریه، مخالفان خود را که معتزله یا قدریه بودند مجوسان اسلام گفتند<ref>ر.ک: همان، ص15</ref>. | ||
خط ۵۹: | خط ۵۹: | ||
# معرفت سطحى: معرفت سطحى، مرحله دوم علم است، که بیشتر مردم عامى از طبیعت دارند. این معرفت هرچند محصول جستجوى علل امور است، ولى چون در اینگونه موارد، تحقیق از روى نظم و ترتیب و به طریق علمى صورت نگرفته، کموبیش این نوع معرفت، همان صفات معرفت حسى را داشته، کلیت ندارد. | # معرفت سطحى: معرفت سطحى، مرحله دوم علم است، که بیشتر مردم عامى از طبیعت دارند. این معرفت هرچند محصول جستجوى علل امور است، ولى چون در اینگونه موارد، تحقیق از روى نظم و ترتیب و به طریق علمى صورت نگرفته، کموبیش این نوع معرفت، همان صفات معرفت حسى را داشته، کلیت ندارد. | ||
# معرفت علمى: مرحله سوم، معرفت علمى است، که آن را «معرفت عینى» و «معرفت کلى» نیز گویند. در این مرحله، ذهن انسان از امور حسى و سطحى تجاوز کرده، به علل و قوانین حوادث، آگاه مىگردد. در مرحله علمى، ذهن از کثرت به وحدت و از جزء به کل و از ممکن به واجب راه مىیابد. | # معرفت علمى: مرحله سوم، معرفت علمى است، که آن را «معرفت عینى» و «معرفت کلى» نیز گویند. در این مرحله، ذهن انسان از امور حسى و سطحى تجاوز کرده، به علل و قوانین حوادث، آگاه مىگردد. در مرحله علمى، ذهن از کثرت به وحدت و از جزء به کل و از ممکن به واجب راه مىیابد. | ||
# معرفت فلسفى: مرحله چهارم، معرفت فلسفى است، که براى کمتر کسى حاصل | # معرفت فلسفى: مرحله چهارم، معرفت فلسفى است، که براى کمتر کسى حاصل میشود و ذهن پس از طى مراحل سابق، از ظاهر به باطن گراییده، به ذات و حقیقت اشیاء یعنى کلیت تامه و مطلقیت توجه پیدا مىکند و آن علم به مابعدالطبیعه و فلسفه اولى و بحث از حقیقت وجود است<ref>ر.ک: همان، ص113</ref>. | ||
نگارنده در قسمتی از این بخش، به تعریف علم کلام و بررسی نظرات علمای کلامی درباره این موضوع پرداخته است؛ ایشان بر این باور است که کلام، در اسلام علمى است که در آن از ذات و صفات و افعال خداى تعالى و حدوث و قدم و احوال ممکنات از جهت مبدأ و معاد و از جبر و اختیار و نبوت و امامت با اقامه ادله و براهین منطقى و فلسفى، بحث | نگارنده در قسمتی از این بخش، به تعریف علم کلام و بررسی نظرات علمای کلامی درباره این موضوع پرداخته است؛ ایشان بر این باور است که کلام، در اسلام علمى است که در آن از ذات و صفات و افعال خداى تعالى و حدوث و قدم و احوال ممکنات از جهت مبدأ و معاد و از جبر و اختیار و نبوت و امامت با اقامه ادله و براهین منطقى و فلسفى، بحث میشود. از علم کلام به علم اصول دین و علم توحید و صفات و علم نظر و استدلال دینى و فقه الاکبر و علم اصول عقائد نیز تعبیر کردهاند<ref>ر.ک: همان، ص123</ref>. | ||
در بخش سوم که در موضوع سیر کلام در فرق اسلام است، از اثبات صانع و صفات ثبوتیه و سلبیه و افعال خداوند و جبر و تفویض و تکالیف بندگان و نبوت عامه و خاصه و اسلام و ایمان و عدل و امامت و امر به معروف و نهى از منکر در عقاید فرق اسلام یاد شده است. یک باب خاص هم به نام فرهنگ اصطلاحات کلامى بهترتیب حروف الفبا با ذکر کتبى که درباره آنها آمده، اختصاص داده شده است<ref>ر.ک: همان، ص508-159</ref>. | در بخش سوم که در موضوع سیر کلام در فرق اسلام است، از اثبات صانع و صفات ثبوتیه و سلبیه و افعال خداوند و جبر و تفویض و تکالیف بندگان و نبوت عامه و خاصه و اسلام و ایمان و عدل و امامت و امر به معروف و نهى از منکر در عقاید فرق اسلام یاد شده است. یک باب خاص هم به نام فرهنگ اصطلاحات کلامى بهترتیب حروف الفبا با ذکر کتبى که درباره آنها آمده، اختصاص داده شده است<ref>ر.ک: همان، ص508-159</ref>. |
ویرایش