۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'نک' به 'نک') |
جز (جایگزینی متن - 'ىب' به 'ىب') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
خط ۵۵: | خط ۵۵: | ||
مؤلف، مراحل معرفت را اینگونه توصیف میکند: | مؤلف، مراحل معرفت را اینگونه توصیف میکند: | ||
# معرفت حسى: معرفت، گاهى از طریق حس، حاصل شود و وسیله ادراک آن غالباً حواس ظاهره پنجگانه: باصره (بینایى)، سامعه (شنوایى)، لامسه (بسودنى)، ذائقه (چشایى) و شامه (بویایى) | # معرفت حسى: معرفت، گاهى از طریق حس، حاصل شود و وسیله ادراک آن غالباً حواس ظاهره پنجگانه: باصره (بینایى)، سامعه (شنوایى)، لامسه (بسودنى)، ذائقه (چشایى) و شامه (بویایى) مىباشد؛ زیرا نخستین گامى که آدمى در راه شناخت جهان برمىدارد، بهواسطه این حواس ظاهر است. | ||
#:از عمل طبیعى این حواس، احساسات و صورى حاصل میشود که باهم ترکیب شده، نخستین مرحله علم را تشکیل مىدهند و معرفت حسى نام دارند. | #:از عمل طبیعى این حواس، احساسات و صورى حاصل میشود که باهم ترکیب شده، نخستین مرحله علم را تشکیل مىدهند و معرفت حسى نام دارند. | ||
# معرفت سطحى: معرفت سطحى، مرحله دوم علم است، که بیشتر مردم عامى از طبیعت دارند. این معرفت هرچند محصول جستجوى علل امور است، ولى چون در اینگونه موارد، تحقیق از روى نظم و ترتیب و به طریق علمى صورت نگرفته، کموبیش این نوع معرفت، همان صفات معرفت حسى را داشته، کلیت ندارد. | # معرفت سطحى: معرفت سطحى، مرحله دوم علم است، که بیشتر مردم عامى از طبیعت دارند. این معرفت هرچند محصول جستجوى علل امور است، ولى چون در اینگونه موارد، تحقیق از روى نظم و ترتیب و به طریق علمى صورت نگرفته، کموبیش این نوع معرفت، همان صفات معرفت حسى را داشته، کلیت ندارد. | ||
خط ۶۷: | خط ۶۷: | ||
انجامین گفتار این کتاب، به نام «کلام نو»، سخنانى است برگرفته از افکار فلاسفه متأله مغربزمین در رابطه با جهان و انسان که از کلام سنتى اسلام بهدور است<ref>ر.ک: همان، ص511</ref>. | انجامین گفتار این کتاب، به نام «کلام نو»، سخنانى است برگرفته از افکار فلاسفه متأله مغربزمین در رابطه با جهان و انسان که از کلام سنتى اسلام بهدور است<ref>ر.ک: همان، ص511</ref>. | ||
نویسنده در باب وجود و هستى معتقد است که وجود و هستى، قدیم است و عالم، تجلى ذات واجب الوجود | نویسنده در باب وجود و هستى معتقد است که وجود و هستى، قدیم است و عالم، تجلى ذات واجب الوجود مىباشد و جهان را آغاز و انجامى نیست و چون از حیز هستى بیرون نباشد، ازلى و ابدى است. جهان با تمام عظمت خود مانند اقیانوس مواجى است که هیچگاه از حرکت بازنمىایستد. | ||
همه عالم وجود از ماده تشکیل شده و در حال کون، یعنى بودن و فساد، یعنى شدن است. این کون و فساد در مواد عالم از ازل بوده و تا ابد جریان دارد و هیچوقت سکون و آرامش نمىپذیرد<ref>ر.ک: همان</ref>. | همه عالم وجود از ماده تشکیل شده و در حال کون، یعنى بودن و فساد، یعنى شدن است. این کون و فساد در مواد عالم از ازل بوده و تا ابد جریان دارد و هیچوقت سکون و آرامش نمىپذیرد<ref>ر.ک: همان</ref>. |
ویرایش