۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'هص' به 'هص') |
جز (جایگزینی متن - 'هو' به 'هو') |
||
خط ۳۷: | خط ۳۷: | ||
==گزارش محتوا== | ==گزارش محتوا== | ||
===آثار و فواید این قاعده=== | ===آثار و فواید این قاعده=== | ||
آغاز مطالب کتاب به فواید این قاعده اختصاص یافته است. بررسی این قاعده فواید زیادی را به دنبال دارد؛ بهعنوانمثال: در پرتو این قاعده، روشن میشود که شریعت اسلام، تنگنظر و سختگیر نبوده و احکامش مطابق و موافق فطرت انسانی است. از سوی دیگر، به برکت این قاعده، استفاده میکنیم که سستی در احکام الهی نیز مردود است. بهعبارتدیگر، این قاعده دو مطلب عمده را به اثبات میرساند: نخست آنکه در دین اسلام احکامی حرجی وجود ندارد و دیگر آنکه به صرف وجود مشقت و سختی، تعطیلی احکام شرع جایز نیست؛ دیگر اینکه قواعدی چون قاعده «الضرورات تبيح المحذورات»، «قاعده میسور»، «قاعده طهارت»، «قاعده اماریت سوق مسلمین» و «قاعده لاضرر» را نیز میتوان بهنوعی از «قاعده لاحرج» استفاده کرد؛ هرچند بین «قاعده لاضرر» و «قاعده لاحرج» فرقهای متعددی وجود دارد و نیز این قاعده در همه ابواب فقهی جریان دارد و حتی در بعضی از موارد که عنوان فرعی فقهی نیز ندارند، این قاعده جریان مییابد، بلکه میتوان گفت این قاعده حتی در بعضی از مسائل غیر فقهی و اصولی نیز جاری میشود؛ بهعنوان نمونه میتوان مسئله مشروعیت توبه و اینکه یکی از راههای تخلص از گناه، توبه است را | آغاز مطالب کتاب به فواید این قاعده اختصاص یافته است. بررسی این قاعده فواید زیادی را به دنبال دارد؛ بهعنوانمثال: در پرتو این قاعده، روشن میشود که شریعت اسلام، تنگنظر و سختگیر نبوده و احکامش مطابق و موافق فطرت انسانی است. از سوی دیگر، به برکت این قاعده، استفاده میکنیم که سستی در احکام الهی نیز مردود است. بهعبارتدیگر، این قاعده دو مطلب عمده را به اثبات میرساند: نخست آنکه در دین اسلام احکامی حرجی وجود ندارد و دیگر آنکه به صرف وجود مشقت و سختی، تعطیلی احکام شرع جایز نیست؛ دیگر اینکه قواعدی چون قاعده «الضرورات تبيح المحذورات»، «قاعده میسور»، «قاعده طهارت»، «قاعده اماریت سوق مسلمین» و «قاعده لاضرر» را نیز میتوان بهنوعی از «قاعده لاحرج» استفاده کرد؛ هرچند بین «قاعده لاضرر» و «قاعده لاحرج» فرقهای متعددی وجود دارد و نیز این قاعده در همه ابواب فقهی جریان دارد و حتی در بعضی از موارد که عنوان فرعی فقهی نیز ندارند، این قاعده جریان مییابد، بلکه میتوان گفت این قاعده حتی در بعضی از مسائل غیر فقهی و اصولی نیز جاری میشود؛ بهعنوان نمونه میتوان مسئله مشروعیت توبه و اینکه یکی از راههای تخلص از گناه، توبه است را بهوسیله این قاعده استفاده کرد<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/27623/1/21 ر.ک: متن کتاب، ص21-22]</ref>. | ||
===تاریخچه=== | ===تاریخچه=== | ||
خط ۴۵: | خط ۴۵: | ||
دیدگاه فقهای امامیه در مورد این قاعده متفاوت است که برخی از آنها چنین است: | دیدگاه فقهای امامیه در مورد این قاعده متفاوت است که برخی از آنها چنین است: | ||
# بزرگانی چون صاحب فصول معتقدند: «قاعده لاحرج»، جزء قواعد مسلمی است که عقل بهصورت مستقل آنها را درک و به آن حکم میکند و به هیچ عنوان تخصیص بردار نیست. | # بزرگانی چون صاحب فصول معتقدند: «قاعده لاحرج»، جزء قواعد مسلمی است که عقل بهصورت مستقل آنها را درک و به آن حکم میکند و به هیچ عنوان تخصیص بردار نیست. | ||
# برخی دیگر از علما میگویند: مواردی که از این قاعده | # برخی دیگر از علما میگویند: مواردی که از این قاعده بهوسیله تخصیص خارج میشود، بسیار فراوان است؛ به همین جهت، این قاعده دیگر قابلیت استدلال ندارد و فقط در مواردی که فقها به آن عمل کردهاند، قابل تمسک است. | ||
# بزرگانی چون [[حر عاملی، محمد بن حسن|شیخ حر عاملی]] و [[مقدس اردبیلی، احمد بن محمد|مقدس اردبیلی]] معتقدند: ازآنجاکه کلمه «حرج» اجمال دارد، بنابراین قاعدهای به نام «قاعده لاحرج» نداریم. از سوی دیگر این قاعده مستلزم آن است که تمام تکالیف شارع از بین برود. | # بزرگانی چون [[حر عاملی، محمد بن حسن|شیخ حر عاملی]] و [[مقدس اردبیلی، احمد بن محمد|مقدس اردبیلی]] معتقدند: ازآنجاکه کلمه «حرج» اجمال دارد، بنابراین قاعدهای به نام «قاعده لاحرج» نداریم. از سوی دیگر این قاعده مستلزم آن است که تمام تکالیف شارع از بین برود. | ||
# برخی معتقدند: این قاعده در حد یکی از اصول عملیه است<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/27623/1/23 ر.ک: همان، ص23-24]</ref>. | # برخی معتقدند: این قاعده در حد یکی از اصول عملیه است<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/27623/1/23 ر.ک: همان، ص23-24]</ref>. | ||
خط ۶۲: | خط ۶۲: | ||
جناب [[فاضل لنکرانی، محمدجواد|فاضل لنکرانی]] در تنبیهات دهگانه به مسائلی از قبیل تخصیص قاعده لاحرج، شخصی یا نوعی بودن حرج، مفاد قاعده لاحرج رخصت است یا عزیمت، جریان قاعده لاحرج در احکام وضعی و محرمات، نسبت بین این قاعده و حقوق و قاعده لاضرر، عدم شمول این قاعده نسبت به احکام غیر الزامی، جریان این قاعده در موارد سببیت مکلف برای حرج و اینکه آیا این قاعده فقط نافی حکم است، پرداخته است. | جناب [[فاضل لنکرانی، محمدجواد|فاضل لنکرانی]] در تنبیهات دهگانه به مسائلی از قبیل تخصیص قاعده لاحرج، شخصی یا نوعی بودن حرج، مفاد قاعده لاحرج رخصت است یا عزیمت، جریان قاعده لاحرج در احکام وضعی و محرمات، نسبت بین این قاعده و حقوق و قاعده لاضرر، عدم شمول این قاعده نسبت به احکام غیر الزامی، جریان این قاعده در موارد سببیت مکلف برای حرج و اینکه آیا این قاعده فقط نافی حکم است، پرداخته است. | ||
اولین تنبیهى که مطرح میشود این است که اولاً آیا عمومیت قاعده لاحرج همانند سایر عمومات است و بنابراین، تخصیص آن | اولین تنبیهى که مطرح میشود این است که اولاً آیا عمومیت قاعده لاحرج همانند سایر عمومات است و بنابراین، تخصیص آن بهوسیله مخصصات جایز است؟ ثانیاً: بر فرض تخصیص، آیا کثرت تخصیص که موجب وهن است پیش میآید یا خیر؟ | ||
نویسنده معتقد است آنچه سبب پیدایش این بحث گردیده، دو اشکال مهم در بحث قاعده لاحرج است، که عبارتند از: | نویسنده معتقد است آنچه سبب پیدایش این بحث گردیده، دو اشکال مهم در بحث قاعده لاحرج است، که عبارتند از: |
ویرایش