پرش به محتوا

لوامع الحقائق في أصول العقائد: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۲۲ اوت ۲۰۱۹
جز
جایگزینی متن - 'ی‎ت' به 'ی‌ت'
جز (جایگزینی متن - 'می‎ک' به 'می‌ک')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
جز (جایگزینی متن - 'ی‎ت' به 'ی‌ت')
خط ۴۲: خط ۴۲:
راه دوم که مؤلف آن را راه «آیات آفاقی» می‎شمارد، جهان‎شناسی و تفکر در انتظام موجود بین اجزای عالم و آثار متغایر و درعین‎حال هماهنگ آن‎ها است.
راه دوم که مؤلف آن را راه «آیات آفاقی» می‎شمارد، جهان‎شناسی و تفکر در انتظام موجود بین اجزای عالم و آثار متغایر و درعین‎حال هماهنگ آن‎ها است.


مؤلف در ادامه، راه سومی در پیش می‌گیرد که کاملاً فلسفی است. او در ابتدا این حقیقت را مسلم گرفته که هر موجود ممکنی یک زوج ترکیبی است؛ یعنی دارای یک ‎جهت «ما به الامتياز» و شخصی است که ماهیت اوست و یک‎ جهت «ما به الاشتراك» و نوعی است که وجود اوست. از طرفی هیچ‎کدام از ماهیت و وجود امکانی نمی‎تواند علت و موجد خود یا دیگری باشد. لب دلیلی که علیت هرکدام از وجود و ماهیت نسبت به خودشان را نفی می‌کند، آن است که لازمه این امر، تقدم شیء بر خود است که به بداهت عقلی محال است. لُب دلیلی که علیت آن دو نسبت به یکدیگر را نفی می‌کند آن است که علیت، فرع سنخیت و تناسب است؛ درحالی‎که بین «وجود یک شیء» و «ماهیت خالی از وجود» هیچ‎گونه سنخیت و تناسبی نیست. او درنهایت نتیجه می‌گیرد که علت و موجد ماهیات و وجودات امکانی این عالم، تنها می‎تواند «وجودی مجرد از ماهیت» باشد که صفت امکان در او راه نداشته باشد و این وجودات ممکنه، از شئون افعال او باشند؛ یعنی خداوند متعال<ref>همان، ص123</ref>.
مؤلف در ادامه، راه سومی در پیش می‌گیرد که کاملاً فلسفی است. او در ابتدا این حقیقت را مسلم گرفته که هر موجود ممکنی یک زوج ترکیبی است؛ یعنی دارای یک ‎جهت «ما به الامتياز» و شخصی است که ماهیت اوست و یک‎ جهت «ما به الاشتراك» و نوعی است که وجود اوست. از طرفی هیچ‎کدام از ماهیت و وجود امکانی نمی‌تواند علت و موجد خود یا دیگری باشد. لب دلیلی که علیت هرکدام از وجود و ماهیت نسبت به خودشان را نفی می‌کند، آن است که لازمه این امر، تقدم شیء بر خود است که به بداهت عقلی محال است. لُب دلیلی که علیت آن دو نسبت به یکدیگر را نفی می‌کند آن است که علیت، فرع سنخیت و تناسب است؛ درحالی‎که بین «وجود یک شیء» و «ماهیت خالی از وجود» هیچ‎گونه سنخیت و تناسبی نیست. او درنهایت نتیجه می‌گیرد که علت و موجد ماهیات و وجودات امکانی این عالم، تنها می‌تواند «وجودی مجرد از ماهیت» باشد که صفت امکان در او راه نداشته باشد و این وجودات ممکنه، از شئون افعال او باشند؛ یعنی خداوند متعال<ref>همان، ص123</ref>.


مؤلف پس از ذکر رئوس صفات ثبوتیه، یعنی علم، قدرت و حی بودن، تذکر می‎دهد که این صفات، عین ذات مقدس او هستند. سپس بعضی از صفات سلبیه، مانند تنزه از جسمیت و جسمانیت و از صفات و عوارض اجسام، مثل حد، زمان، مکان، بُعد و قرب مکانی را ذکر کرده و پس ‎از آن به‎طور خاص در مورد وحدانیت و علم خالق توضیح می‎دهد<ref>همان، ص125</ref>.
مؤلف پس از ذکر رئوس صفات ثبوتیه، یعنی علم، قدرت و حی بودن، تذکر می‎دهد که این صفات، عین ذات مقدس او هستند. سپس بعضی از صفات سلبیه، مانند تنزه از جسمیت و جسمانیت و از صفات و عوارض اجسام، مثل حد، زمان، مکان، بُعد و قرب مکانی را ذکر کرده و پس ‎از آن به‎طور خاص در مورد وحدانیت و علم خالق توضیح می‎دهد<ref>همان، ص125</ref>.
خط ۵۸: خط ۵۸:
نویسنده پس ‎از آن وارد مفصل‎ترین بخش کتاب، یعنی بحث «نبوت خاصه» و تعیین شخص نبی شده و می‌گوید: «پیامبر زمان ما که آخرین پیامبر خداست، حضرت محمد(ص) است و خداوند او را در زمانی که غالب افراد در فساد و تباهی بوده‌اند، از جزیرة العرب بر همه انسان‎ها مبعوث فرموده است». او در ادامه به‌اجمال به برگ‎هایی از تاریخ دعوت آن حضرت از قبیل هجرت مسلمین به حبشه، حصر در شعب ابی‎طالب، هجرت به مدینه و نهایتاً فتح مکه اشاره می‌کند. در ادامه برای اثبات نبوت آن حضرت، همان دو راه پیش‎گفته را پی می‌گیرد<ref>همان</ref>.
نویسنده پس ‎از آن وارد مفصل‎ترین بخش کتاب، یعنی بحث «نبوت خاصه» و تعیین شخص نبی شده و می‌گوید: «پیامبر زمان ما که آخرین پیامبر خداست، حضرت محمد(ص) است و خداوند او را در زمانی که غالب افراد در فساد و تباهی بوده‌اند، از جزیرة العرب بر همه انسان‎ها مبعوث فرموده است». او در ادامه به‌اجمال به برگ‎هایی از تاریخ دعوت آن حضرت از قبیل هجرت مسلمین به حبشه، حصر در شعب ابی‎طالب، هجرت به مدینه و نهایتاً فتح مکه اشاره می‌کند. در ادامه برای اثبات نبوت آن حضرت، همان دو راه پیش‎گفته را پی می‌گیرد<ref>همان</ref>.


ایشان در بحث معجزه، به قرآن اشاره می‌کند و آن را در دو بخش پی می‌گیرد: بخش اول درباره این است که قرآن به‎عنوان یک معجزه بر نبوت حضرت محمد(ص) دلالت دارد. قرآن کریم در آیات مختلفی تحدی نموده و همه منکرانش را به مبارزه طلبیده که هرکس می‎تواند لااقل سوره‎‎ای مانند سور قرآن بیاورد<ref>همان، ص128</ref>.
ایشان در بحث معجزه، به قرآن اشاره می‌کند و آن را در دو بخش پی می‌گیرد: بخش اول درباره این است که قرآن به‎عنوان یک معجزه بر نبوت حضرت محمد(ص) دلالت دارد. قرآن کریم در آیات مختلفی تحدی نموده و همه منکرانش را به مبارزه طلبیده که هرکس می‌تواند لااقل سوره‎‎ای مانند سور قرآن بیاورد<ref>همان، ص128</ref>.


بخش دوم در وجوه اعجاز قرآن است که حداقل از شش‎ جهت قابل بررسی است:
بخش دوم در وجوه اعجاز قرآن است که حداقل از شش‎ جهت قابل بررسی است:
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش