۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'میک' به 'میک') |
جز (جایگزینی متن - 'مید' به 'مید') |
||
خط ۴۶: | خط ۴۶: | ||
مقاله سوم دربردارنده نظریات درباره حرکت و نامتناهی است. آخرین امری که در این مقاله به آن میرسیم بحث از محرک اول است. [[ارسطو]] میگوید: چون حرکت را در حد و تعریف طبیعت اخذ کرده بودیم، لازم است تعریفی از آن ارائه کنیم و از آنجا که روشن است که حرکت از امور متصله است، لازم میآید که طبیعت متصل را هم تعریف کنیم و چون لازمه امر متصل، امر بینهایت است، همچنین بر ما لازم خواهد بود که از امر نامتناهی هم صحبت کنیم. علاوه بر این موارد، بر ما لازم است که از زمان و مکان نیز بحث کنیم؛ زیرا از موارد ضروری در وجود موجودات متغیر، زمان و مکان است. در کل، بر عالم طبیعی (فیزیکدان) لازم است که در لواحق عامه موجودات طبیعی و خلأ نظر افکند و دقت کند..<ref>ر.ک: همان، ص45</ref>. | مقاله سوم دربردارنده نظریات درباره حرکت و نامتناهی است. آخرین امری که در این مقاله به آن میرسیم بحث از محرک اول است. [[ارسطو]] میگوید: چون حرکت را در حد و تعریف طبیعت اخذ کرده بودیم، لازم است تعریفی از آن ارائه کنیم و از آنجا که روشن است که حرکت از امور متصله است، لازم میآید که طبیعت متصل را هم تعریف کنیم و چون لازمه امر متصل، امر بینهایت است، همچنین بر ما لازم خواهد بود که از امر نامتناهی هم صحبت کنیم. علاوه بر این موارد، بر ما لازم است که از زمان و مکان نیز بحث کنیم؛ زیرا از موارد ضروری در وجود موجودات متغیر، زمان و مکان است. در کل، بر عالم طبیعی (فیزیکدان) لازم است که در لواحق عامه موجودات طبیعی و خلأ نظر افکند و دقت کند..<ref>ر.ک: همان، ص45</ref>. | ||
وی در مقاله چهارم، بحث را در زمان و مکان ادامه | وی در مقاله چهارم، بحث را در زمان و مکان ادامه میدهد و درباره مکان مینویسد: مکان، چیزی موجود است و این امر بیّن بنفسه است. از این مطلب روشن میگردد که محمولاتی ذاتی وجود دارند که لایق اطلاق بر موجود هستند. همان طور که مکان نیز دارای چنین محمولاتی است؛ مثلاًدر اطلاق محمولاتِ ذاتی مکان میگوییم: مکان دارای فوق و اسفل است، یا اینکه میگوییم: مکان جایی است که اجسام، بالطبع به سمت آن منتقل میشوند [گرایش دارند] و در آن آرام میگیرند، یا اینکه مکان محیط بر متمکن است (نه کوچکتر از آن است و نه بزرگتر)، ولی غیر از آن است..<ref>ر.ک: همان، ص59</ref>. | ||
چهار مقاله آخر کتاب (از مقاله پنجم تا هشتم)، به مباحث حرکت و جوانب آن مرتبط میشود. در مقاله پنجم از جهات وقوع متحرک، حرکت در متوسطات و متقابلات، اصناف اضداد، معنای سکون، لواحق اجسام متحرک، قوام حرکت، حرکات متضاده، ضدیت حرکت و سکون و... بحث میشود. [[ابن رشد، محمد بن احمد|ابن رشد]] درباره سکون مینویسد: سکون در جایی معنا پیدا میکند که مورد ما شأنیت داشته باشد برای حرکت در وقتی که آن وقت هم شأنیت حرکت را داشته باشد و در جهتی که جهت هم شأنیت چنین امری را داشته باشد و اما در سایر مواردی که اطلاق سکون میشود و میگویند مثلاًفلان چیز ساکن است، این اطلاق یا مجازا و بالعرض است؛ مثل موردی که درباره صوت بگوییم امری است غیر مرئی و یا درباره جواهر مفارق بخواهیم بگوییم غیر متحرک هستند و یا در این اطلاق از استعاره استفاده شده است؛ مثل جایی که به عسیر الحرکه بگوییم غیر متحرک<ref>ر.ک: همان، ص83</ref>. | چهار مقاله آخر کتاب (از مقاله پنجم تا هشتم)، به مباحث حرکت و جوانب آن مرتبط میشود. در مقاله پنجم از جهات وقوع متحرک، حرکت در متوسطات و متقابلات، اصناف اضداد، معنای سکون، لواحق اجسام متحرک، قوام حرکت، حرکات متضاده، ضدیت حرکت و سکون و... بحث میشود. [[ابن رشد، محمد بن احمد|ابن رشد]] درباره سکون مینویسد: سکون در جایی معنا پیدا میکند که مورد ما شأنیت داشته باشد برای حرکت در وقتی که آن وقت هم شأنیت حرکت را داشته باشد و در جهتی که جهت هم شأنیت چنین امری را داشته باشد و اما در سایر مواردی که اطلاق سکون میشود و میگویند مثلاًفلان چیز ساکن است، این اطلاق یا مجازا و بالعرض است؛ مثل موردی که درباره صوت بگوییم امری است غیر مرئی و یا درباره جواهر مفارق بخواهیم بگوییم غیر متحرک هستند و یا در این اطلاق از استعاره استفاده شده است؛ مثل جایی که به عسیر الحرکه بگوییم غیر متحرک<ref>ر.ک: همان، ص83</ref>. |
ویرایش