۶۱٬۱۸۹
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'نويسنده' به 'نویسنده') |
جز (جایگزینی متن - ' <ref>' به '<ref>') |
||
خط ۵۴: | خط ۵۴: | ||
نویسنده در این عبارت، واژه وسط را در اصل به معنای عدل دانسته است؛ به عقیده وی عدل را بدان جهت وسط خواندهاند که چیزی است مابین غلو و تقصیر (از تقصیر برتر و از غلو فروتر است). | نویسنده در این عبارت، واژه وسط را در اصل به معنای عدل دانسته است؛ به عقیده وی عدل را بدان جهت وسط خواندهاند که چیزی است مابین غلو و تقصیر (از تقصیر برتر و از غلو فروتر است). | ||
همچنین در مواردی به فرق بین یک کلمه که در سیاق بحث آمده و بین لفظ دیگر از همان ماده پرداخته است. بهطور مثال، در ماده «الأرض» و در تفسیر آیه «إِنَّا مَكَّنَّا لَهُ فِي الْأَرْضِ» (الكهف: 84)، نوشته است: «و الفرق بين مكنا له و مكناه، أن معنی مكنا له: جعلنا له ما يتمكن به في الأرض و معنی مكناه، أقدرناه علی ملك الأرض...» <ref>ر.ک: همان</ref>؛ یعنی بین «مکنا له» و «مکناه» تفاوت وجود داشته و اولی یعنی آنکه ما در زمین به او امکاناتی دادیم، ولی دومی یعنی او را مالک و فرمانروا قرار دادیم. | همچنین در مواردی به فرق بین یک کلمه که در سیاق بحث آمده و بین لفظ دیگر از همان ماده پرداخته است. بهطور مثال، در ماده «الأرض» و در تفسیر آیه «إِنَّا مَكَّنَّا لَهُ فِي الْأَرْضِ» (الكهف: 84)، نوشته است: «و الفرق بين مكنا له و مكناه، أن معنی مكنا له: جعلنا له ما يتمكن به في الأرض و معنی مكناه، أقدرناه علی ملك الأرض...»<ref>ر.ک: همان</ref>؛ یعنی بین «مکنا له» و «مکناه» تفاوت وجود داشته و اولی یعنی آنکه ما در زمین به او امکاناتی دادیم، ولی دومی یعنی او را مالک و فرمانروا قرار دادیم. | ||
مؤلف گاه در ضمن شرح معنای واژهای، به فرق بین دو کلمه که در سیاق بحث نیامده، اشاره کرده است؛ مانند موارد زیر: | مؤلف گاه در ضمن شرح معنای واژهای، به فرق بین دو کلمه که در سیاق بحث نیامده، اشاره کرده است؛ مانند موارد زیر: | ||
خط ۶۴: | خط ۶۴: | ||
اما اینکه حسنین(ع)، اولاد پیامبر(ص) خوانده میشوند، امری است که تنها به آن دو اختصاص دارد و از باب تکریم ایشان میباشد. | اما اینکه حسنین(ع)، اولاد پیامبر(ص) خوانده میشوند، امری است که تنها به آن دو اختصاص دارد و از باب تکریم ایشان میباشد. | ||
باز میبینیم ابوهلال در این کتاب از بحث در معنای وجه لفظی که در آن بحث میکند، خارج شده، به موضوع دیگری که به اصل موضوع ارتباطی ندارد، پرداخته است. این موارد در اثر حاضر، بسیار است. یکی از آن موارد، در ماده «الأمر» میباشد؛ آنجا که در تفسیر آیه «وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ» (النساء: 59)، نوشته است: «قيل: العلماء و قيل: يعني السلطان و إنما تجب طاعة السلطان إذا كان محقا و قال ابن عباس -هم- أولو الفقه فيالدين و قال أبوعلي: الأئمة و أمراؤهم و ليس هم العلماء إلا أن يكونوا أمراء و... و قال تعالی: «فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَ الرَّسُولِ» (النساء: 59)؛ أي إلی الكتاب و السنة لأنهما من الله و رسوله و فيه دليل علی أن الإمامة ليست بحجة و فيه دليل أيضا علی صحة القياس و لكن يوجد أصل كل شيء فيهما أو في أحدهما، فأمر بحمل الفروع علی الأصول الموجودة فيهما ليظهر أحكامهما و لا يتأتی ذلك إلا بالقياس و الآية عموم في وجوب الرد إلی الكتاب و السنة في حياة الرسول و بعد وفاته الذي يقتضيه فحوی الكلام الرد إليهما في ما لا نص له...» <ref>همان</ref>؛ همان طور که ملاحظه میشود، موضوع بحث در اینجا لفظ امر و وجوه و معانی آن میباشد، اما مباحث دیگری مانند لزوم تبیعیت از اولوالامر و تعیین مصادیق آن، حجیت قیاس و... مطرح گردیده که غیر مرتبط با بحث میباشد. | باز میبینیم ابوهلال در این کتاب از بحث در معنای وجه لفظی که در آن بحث میکند، خارج شده، به موضوع دیگری که به اصل موضوع ارتباطی ندارد، پرداخته است. این موارد در اثر حاضر، بسیار است. یکی از آن موارد، در ماده «الأمر» میباشد؛ آنجا که در تفسیر آیه «وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ» (النساء: 59)، نوشته است: «قيل: العلماء و قيل: يعني السلطان و إنما تجب طاعة السلطان إذا كان محقا و قال ابن عباس -هم- أولو الفقه فيالدين و قال أبوعلي: الأئمة و أمراؤهم و ليس هم العلماء إلا أن يكونوا أمراء و... و قال تعالی: «فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَ الرَّسُولِ» (النساء: 59)؛ أي إلی الكتاب و السنة لأنهما من الله و رسوله و فيه دليل علی أن الإمامة ليست بحجة و فيه دليل أيضا علی صحة القياس و لكن يوجد أصل كل شيء فيهما أو في أحدهما، فأمر بحمل الفروع علی الأصول الموجودة فيهما ليظهر أحكامهما و لا يتأتی ذلك إلا بالقياس و الآية عموم في وجوب الرد إلی الكتاب و السنة في حياة الرسول و بعد وفاته الذي يقتضيه فحوی الكلام الرد إليهما في ما لا نص له...»<ref>همان</ref>؛ همان طور که ملاحظه میشود، موضوع بحث در اینجا لفظ امر و وجوه و معانی آن میباشد، اما مباحث دیگری مانند لزوم تبیعیت از اولوالامر و تعیین مصادیق آن، حجیت قیاس و... مطرح گردیده که غیر مرتبط با بحث میباشد. | ||
==وضعیت کتاب== | ==وضعیت کتاب== |
ویرایش