۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'هاي' به 'های') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
جز (جایگزینی متن - 'مي' به 'می') |
||
خط ۱۰: | خط ۱۰: | ||
| ناشر = | | ناشر = | ||
علمیه اسلامیه | |||
| مکان نشر =تهران - ایران | | مکان نشر =تهران - ایران | ||
| سال نشر = 1413 ق | | سال نشر = 1413 ق | ||
خط ۲۷: | خط ۲۷: | ||
خواجه، با نوشتن این اثر كه اولين اثر مهم حكمت عملى بود، سنتى را بنا نهاد كه نه در دوره اسلامى و نه در دوره يونانى قبل از او، سابقه نداشت. کتاب اخلاق ناصرى، ترجمه و تحرير «تهذيب الاخلاق» [[مسکویه، احمد بن محمد|ابوعلى مسكویه]]، به اضافه دو قسمت ديگر در تدبير منزل و سياست مدن است كه خواجه خود، به آن افزوده است. | خواجه، با نوشتن این اثر كه اولين اثر مهم حكمت عملى بود، سنتى را بنا نهاد كه نه در دوره اسلامى و نه در دوره يونانى قبل از او، سابقه نداشت. کتاب اخلاق ناصرى، ترجمه و تحرير «تهذيب الاخلاق» [[مسکویه، احمد بن محمد|ابوعلى مسكویه]]، به اضافه دو قسمت ديگر در تدبير منزل و سياست مدن است كه خواجه خود، به آن افزوده است. | ||
مؤلف، مدتى نسبتاً طولانى، در دربار اسماعيليان قهستان بود و از درباريان ناصرالدين عبدالرحيم به حساب مىآمد. روزى در مجلس، ناصرالدين سخن از کتاب تهذيب الاخلاق [[مسکویه، احمد بن محمد|ابوعلى مسكویه]] به | مؤلف، مدتى نسبتاً طولانى، در دربار اسماعيليان قهستان بود و از درباريان ناصرالدين عبدالرحيم به حساب مىآمد. روزى در مجلس، ناصرالدين سخن از کتاب تهذيب الاخلاق [[مسکویه، احمد بن محمد|ابوعلى مسكویه]] به میان آورد و از نصيرالدين خواست كه آن را از عربى به فارسی ترجمه كند؛ نصيرالدين در پاسخ گفت: زيبايىهاى لفظى این کتاب در اثر ترجمه از بين خواهد رفت و این کتاب، شامل تنها یکى از شاخههاى حكمت عملى است؛ يعنى حكمت خلقى يا تهذيب الاخلاق و از دو شاخه ديگر (تدبير منزل و سياست مدن) يادى نشده است، سپس پيشنهاد تأليف کتابى را داد شامل سه بخش، به طورى كه بخش اول، خلاصه کتاب تهذيب الاخلاق باشد و دو بخش ديگر، به دو شاخه ديگر دانش حكمت عملى با توجه به آثار و آراى ديگر حكما بپردازد. ناصرالدين موافقت كرده و مشوق مؤلف در تأليف گرديد و نصيرالدين به احترام ناصرالدين، عبدالرحيم، نام کتاب را «اخلاق ناصرى» نهاد. | ||
==ساختار== | ==ساختار== | ||
خط ۳۳: | خط ۳۳: | ||
==گزارش محتوا== | ==گزارش محتوا== | ||
در اخلاق ناصرى مسائل بنيادينى وجود دارد كه مهمترين آنها مورد پژوهش قرار مىگيرد: 1- معرفت نفس ناطقه: یکى از مسائل بسيار مهم کتاب، بحث پيرامون معرفت نفس است، چون پژوهش در كيفيت اكتساب فضايل و نيل به كمال و سعادت، بدون بررسى نفس انسانى، | در اخلاق ناصرى مسائل بنيادينى وجود دارد كه مهمترين آنها مورد پژوهش قرار مىگيرد: 1- معرفت نفس ناطقه: یکى از مسائل بسيار مهم کتاب، بحث پيرامون معرفت نفس است، چون پژوهش در كيفيت اكتساب فضايل و نيل به كمال و سعادت، بدون بررسى نفس انسانى، میسّر نيست، خواجه شش فصل از هفت فصل قسم اول از مقاله اول را به نفس انسانى اختصاص داده است. وى بعد از بيان مقدمهاى، بساطت، جوهريّت و تجرّد را مورد بررسى قرار داده و بقاى نفس ناطقه پس از ترك بدن را به تأكيد تبيين مىسازد، آنگاه برای نفس حيوانى، دو قوّه ادراك آلى و تحریک ارادى را نام برده و سه قوه، برای انسان برمىشمارد كه عبارتند از: نخست، قوه ادراك معقولات و تمیز میان مصالح و مفاسد اعمال كه آن را قوه نطق مىخوانند؛ دوم، قوه شهوى كه مبدأ جذب منافع و... است؛ سوم، قوه غضبى كه مبدأ دفع مضار و اقدام بر اهوال و شوق تسلط و ترفع مىباشد. | ||
خواجه، سه قوه را به سه نفس بازگردانده و نفس اول را نفس ملكى و دوم را نفس سبعى و بالاخره آخرى را نفس بهيمى مىنامد. وى با تشريح گفتار فوق، مراتب صعود موجودات و خاصّه آدمى را مورد توجه قرار داده و گذار از درجه نقصان به كمال را توسّط آلات و قواى نفس ناطقه، موجب دستيابى به فضيلت و شرف افزونتر مىداند. | خواجه، سه قوه را به سه نفس بازگردانده و نفس اول را نفس ملكى و دوم را نفس سبعى و بالاخره آخرى را نفس بهيمى مىنامد. وى با تشريح گفتار فوق، مراتب صعود موجودات و خاصّه آدمى را مورد توجه قرار داده و گذار از درجه نقصان به كمال را توسّط آلات و قواى نفس ناطقه، موجب دستيابى به فضيلت و شرف افزونتر مىداند. | ||
خواجه، پيوندى | خواجه، پيوندى میان كمال انسانى و عامل آسمانى برقرار مىسازد، اما مفهوم كمال و سعادت غايى، در نظريّه [[ارسطو]]، عارى از عامل آسمانى است و اشارهاى به موقعيت كيهانى انسان ندارد. [[مسکویه، احمد بن محمد|ابن مسكویه]] در بحث سعادت و كمال، تابع آراى [[ارسطو]] بوده و معتقد است كمال و سعادت نفس، بدون صحت و سعادت بدن، میسر نيست. خواجه، پس از تقسيمبندى كمال انسانى به دو نوع قوه علمى و قوه عملى و تعريف اول، به شوق به سوى ادراك معارف و علوم و احاطه بر موجودات و اطلاع بر حقايق، به حسب استطاعت تا در نهایت به عالم توحيد، بلكه مقام اتحاد برسد و تعريف دوم به مرتّب و منظم ساختن قوى و افعال خاص خود به نحوى كه موافق و مطابق با یکديگر شده و اخلاق او مرضى گردد، مىافزايد: كمال اول به منزله صورت است و كمال دوم به مثابه مادّه. | ||
2- مفهوم خير و سعادت:[[مسکویه، احمد بن محمد|ابن مسكویه]]، به پيروى از [[ارسطو]]، خير را چيزى مىداند كه همه چيز به سوى آن حركت مىكند. [[مسکویه، احمد بن محمد|ابن مسكویه]]، مىگوید: آنچه در رسيدن به این هدف سودمند باشد، ممكن است خير تلقى شود؛ يعنى افزار، مانند غايت، ممكن است خير محسوب گردد، اما سعادت يا رفاه، خير نسبى است... | 2- مفهوم خير و سعادت:[[مسکویه، احمد بن محمد|ابن مسكویه]]، به پيروى از [[ارسطو]]، خير را چيزى مىداند كه همه چيز به سوى آن حركت مىكند. [[مسکویه، احمد بن محمد|ابن مسكویه]]، مىگوید: آنچه در رسيدن به این هدف سودمند باشد، ممكن است خير تلقى شود؛ يعنى افزار، مانند غايت، ممكن است خير محسوب گردد، اما سعادت يا رفاه، خير نسبى است... | ||
خط ۴۷: | خط ۴۷: | ||
3- عدالت: عدالت، مبسوطترين بحث اخلاقى در اخلاق ناصرى است. خواجه، بر خلاف سياستانديشان دوره طلايى اسلامى، عدالت را نه ذيل باب سياست، بلكه در چهارچوب اخلاق طرح نموده و آن را بر ديگر فضايل سهگانه اخلاقى رجحان مىدهد. وى، تصريح مىكند كه هيچ فضيلتى، شريفتر از عدالت نيست. | 3- عدالت: عدالت، مبسوطترين بحث اخلاقى در اخلاق ناصرى است. خواجه، بر خلاف سياستانديشان دوره طلايى اسلامى، عدالت را نه ذيل باب سياست، بلكه در چهارچوب اخلاق طرح نموده و آن را بر ديگر فضايل سهگانه اخلاقى رجحان مىدهد. وى، تصريح مىكند كه هيچ فضيلتى، شريفتر از عدالت نيست. | ||
آنچه خواجه در فصل عدالت، به نگارش آورده، پراكنده و مبسوط و بىانسجام است. فهم آراى او در این کتاب، بدون صورتبندى روشمند | آنچه خواجه در فصل عدالت، به نگارش آورده، پراكنده و مبسوط و بىانسجام است. فهم آراى او در این کتاب، بدون صورتبندى روشمند میسر نيست، از این رو به ناچار ساختار ذيل را ارائه مىكنيم: 1- عدالت، هيئتى نفسانى است كه به سه وجه مىتوان آن را اعتبار كرد: یکى، به نسبت با ذات آن هيئت و ديگر، به اعتبار با ذات صاحب هيئت و سوم، به اعتبار با كسى كه معامله بدان هيئت، با او اتفاق مىافتد؛ به اعتبار اول، آن را ملكه نفسانى و به اعتبار دوم، فضيلت نفسانى و به اعتبار سوم، عدالت مىنامند. | ||
2- عدالت، بر سه قسم است: یکى، آنچه مردم را بدان قيام بايد نمود، از حق خداوند كه مواهب خيرات است؛ دوم، آنچه مردم را بدان قيام بايد نمود، از حقوق ابناى جنس و سوم، آنچه بدان قيام بايد نمود از اداى حقوق اسلاف. | 2- عدالت، بر سه قسم است: یکى، آنچه مردم را بدان قيام بايد نمود، از حق خداوند كه مواهب خيرات است؛ دوم، آنچه مردم را بدان قيام بايد نمود، از حقوق ابناى جنس و سوم، آنچه بدان قيام بايد نمود از اداى حقوق اسلاف. |
ویرایش