۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '==پانویس == <references />' به '==پانویس== <references/>') |
جز (جایگزینی متن - 'است<ref>' به 'است.<ref>') |
||
خط ۳۴: | خط ۳۴: | ||
==گزارش محتوا== | ==گزارش محتوا== | ||
در مقدمه، ضمن توضیح موضوع کتاب و انگیزه نگارش آن، به برخی ویژگیهای آن اشاره شده است<ref>ر.ک: همان، ص5-44</ref>. | در مقدمه، ضمن توضیح موضوع کتاب و انگیزه نگارش آن، به برخی ویژگیهای آن اشاره شده است.<ref>ر.ک: همان، ص5-44</ref>. | ||
اسامی اعلام، بهترتیب حروف الفبا ذکر گردیده، ولذا از حرف «الف» تا «ح» در جلد اول، از «خ» تا «عین» در جلد دوم، ادامه حرف «عین» تا «میم» در جلد سوم و ادامه حرف «میم» تا «ی» در جلد آخر جای گرفته است. | اسامی اعلام، بهترتیب حروف الفبا ذکر گردیده، ولذا از حرف «الف» تا «ح» در جلد اول، از «خ» تا «عین» در جلد دوم، ادامه حرف «عین» تا «میم» در جلد سوم و ادامه حرف «میم» تا «ی» در جلد آخر جای گرفته است. | ||
نویسنده در نگارش تراجم کتاب، به منابع و مراجع زیادی مراجعه نموده و مطالب پراکنده را از میان آنها، جمعآوری کرده است و به همین دلیل، نام کتاب را «الجامع» گذاشته است<ref>ر.ک: همان، ص9</ref>. | نویسنده در نگارش تراجم کتاب، به منابع و مراجع زیادی مراجعه نموده و مطالب پراکنده را از میان آنها، جمعآوری کرده است و به همین دلیل، نام کتاب را «الجامع» گذاشته است.<ref>ر.ک: همان، ص9</ref>. | ||
از جمله اعلام مذکور در کتاب، آمنه بنت شرید صدفی (همسر عمرو بن حمق خزاعی)، یکی از فصحای کوفی میباشد که معاویه او را بهخاطر فرار همسرش، دو سال در زندان دمشق زندانی کرده بود و پس از کشتن شویش، سر وی را آوردند و در دامن او افکندند و او معاویه را نفرین کرد. معاویه او را احضار کرد و از او بازجویی نمود و او آنچه را گفته بود، انکار نکرد. معاویه دستور داد که او را آزاد کنند و جایزهای به بدهند تا زبانش از سر وی کوتاه شود و زودتر او را به شهرش روانه نمایند... وی به قصد کوفه حرکت کرد، ولی در حمص، به مرض طاعون درگذشت <ref>ر.ک: متن کتاب، ج1، ص47</ref>. | از جمله اعلام مذکور در کتاب، آمنه بنت شرید صدفی (همسر عمرو بن حمق خزاعی)، یکی از فصحای کوفی میباشد که معاویه او را بهخاطر فرار همسرش، دو سال در زندان دمشق زندانی کرده بود و پس از کشتن شویش، سر وی را آوردند و در دامن او افکندند و او معاویه را نفرین کرد. معاویه او را احضار کرد و از او بازجویی نمود و او آنچه را گفته بود، انکار نکرد. معاویه دستور داد که او را آزاد کنند و جایزهای به بدهند تا زبانش از سر وی کوتاه شود و زودتر او را به شهرش روانه نمایند... وی به قصد کوفه حرکت کرد، ولی در حمص، به مرض طاعون درگذشت <ref>ر.ک: متن کتاب، ج1، ص47</ref>. |
ویرایش