۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
(لینک درون متنی) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
| خط ۴۱: | خط ۴۱: | ||
اخلاص و ارادت حکیم کـسایی مـروزی به خاندان پیامبر(ص) بهقدری والاست که سبب تخلصش را با نسبت او به تشیع و توجّه به حـدیث «کـسا» بـاید مربوط دانست؛ ازاینرو وی در یکی از قصایدش عشق و مودّت خویش را نسبت به اهلبـیت(ع) در قـالب ابـیاتی زیبا که از ذوق سرشار و توانای او فوران میکند، به رشتهی نظم درآورده است. او در آغاز این قصیده ابـتدا بـه تـرسیم اوضاع و احوال فردی جاهل و نادان که برای به دست آوردن اندوختههای مادی بیشتر، ولو از راه شک و گمان، مـیپردازد؛ درحـالیکه او را نهیب میزند وگوشزد میکند که زندگی خود را با تکیه بر وهـم و گـمان، تـباه نسازد، بلکه بهسوی یقین مطلق و سیره، راه و روش صحیح زندگی پیش رود؛ چراکـه هـمیشه در طوفان زندگی، زورق یا کشتی نجاتی که راه را بر آدمی بگشاید وجود دارد. شاعر مسیر حـق را تـنها نـزد اهلبیت(ع) و خاندان حضرت رسول(ص) میداند و آن کشتی نجات را در توسل به خاندان پیامبر(ص) معنا میکند. تـنها تـوسّل به اهل بیت مطهّر در سایه ایمان به خداوند باری تعالی است کـه آدمـی را در عـرصههای مختلف زندگی یاری مینماید و او را از خطرهای شیطانی میرهاند: | اخلاص و ارادت حکیم کـسایی مـروزی به خاندان پیامبر(ص) بهقدری والاست که سبب تخلصش را با نسبت او به تشیع و توجّه به حـدیث «کـسا» بـاید مربوط دانست؛ ازاینرو وی در یکی از قصایدش عشق و مودّت خویش را نسبت به اهلبـیت(ع) در قـالب ابـیاتی زیبا که از ذوق سرشار و توانای او فوران میکند، به رشتهی نظم درآورده است. او در آغاز این قصیده ابـتدا بـه تـرسیم اوضاع و احوال فردی جاهل و نادان که برای به دست آوردن اندوختههای مادی بیشتر، ولو از راه شک و گمان، مـیپردازد؛ درحـالیکه او را نهیب میزند وگوشزد میکند که زندگی خود را با تکیه بر وهـم و گـمان، تـباه نسازد، بلکه بهسوی یقین مطلق و سیره، راه و روش صحیح زندگی پیش رود؛ چراکـه هـمیشه در طوفان زندگی، زورق یا کشتی نجاتی که راه را بر آدمی بگشاید وجود دارد. شاعر مسیر حـق را تـنها نـزد اهلبیت(ع) و خاندان حضرت رسول(ص) میداند و آن کشتی نجات را در توسل به خاندان پیامبر(ص) معنا میکند. تـنها تـوسّل به اهل بیت مطهّر در سایه ایمان به خداوند باری تعالی است کـه آدمـی را در عـرصههای مختلف زندگی یاری مینماید و او را از خطرهای شیطانی میرهاند: | ||
{{شعر}} | |||
تــــا کـــه بـــوَد غَــرقِ زرق جــاهــلِ احــمــق | {{ب|''تکیــه کنــد بــر گــمــان و کَــم کـنــد از حــــق''|2=''تــــا کـــه بـــوَد غَــرقِ زرق جــاهــلِ احــمــق''}} | ||
{{ب|''دســت بـشــوی از گــمــان و گِــرد یقیـــن گَــرد''|2=''نقرهی پــاکــیــزه را مـــده بــــه مُــــزَوّق''}} | |||
{{ب|''غــرق مــکــن خــویــش را چــراکــه ز طوفـــان''|2=''راه گــشــادســت زی ســفــیــنــه و زورق''}} | |||
{{ب|''چیســت سـفـیـنــه جــز اهـل بــیــتِ مــــــحــمّـد''|2=''آنکــه هــمــیــشــه مـطـهّــرنــد و مُــصـدَّق''}} | |||
{{پایان شعر}} | |||
شاعر در ادامهی قصیدهی فوق، پس از مدح و منقبت فضیلتهای مـولای مـتقیان امیرالمؤمنین(ع) بار دیگر مدح خاندان رسول و تـمسّک جـستن بـه مناقب و فضایل آنها را والاتر و سزاوارتر از پرداختن بـه قـصّه و افسانههای کمارزش میداند. در ادامه شاعر رونق اشعار خویش را در مدح و منقبت آل رسول اکرم(ص) و خـاندان بـزرگوار ایشان میداند؛ درحالیکه شـاعران دیـگر فخر خـویش را در اشـعارشان در چـیزهای دیگر میجویند: | شاعر در ادامهی قصیدهی فوق، پس از مدح و منقبت فضیلتهای مـولای مـتقیان امیرالمؤمنین(ع) بار دیگر مدح خاندان رسول و تـمسّک جـستن بـه مناقب و فضایل آنها را والاتر و سزاوارتر از پرداختن بـه قـصّه و افسانههای کمارزش میداند. در ادامه شاعر رونق اشعار خویش را در مدح و منقبت آل رسول اکرم(ص) و خـاندان بـزرگوار ایشان میداند؛ درحالیکه شـاعران دیـگر فخر خـویش را در اشـعارشان در چـیزهای دیگر میجویند: | ||
{{شعر}} | |||
{{ب|''مــدحـــت آل رســـول از دل و جـــان خــــــوان''|2=''سـیـــر شـــو از قــصّـــه ســـریــر و خُــوَرنَـــق''}} | |||
سـیـــر شـــو از قــصّـــه ســـریــر و خُــوَرنَـــق | {{ب|''بــاز شــو از نــســبــت هـــوی ســـوی ایــشــــان''|2=''چـــون نـَــسَــبِ غـــالــیــه بــه لادن و زنــبــــق''}} | ||
{{ب|''رونــقِ اشــعـــار فــضــــلِ آلِ رســــول اســت''|2=''مُــلـک بــه دولــت بــیــار و شــــعـــر بـــه رونــــق''}} | |||
چـــون نـَــسَــبِ غـــالــیــه بــه لادن و زنــبــــق | {{ب|''شـعـــر کســـایــی بـــــه مـــنــقــبــت بـُــوَد ای دل''|2=''فــخــر دگـــر شـــاعــران بـــه شـــعــر مُــطَبــَّــق''}}{{پایان شعر}}<ref>ر.ک: نامداری، ابراهیم و دیگران، ص72-71</ref>. | ||
مُــلـک بــه دولــت بــیــار و شــــعـــر بـــه رونــــق | |||
فــخــر دگـــر شـــاعــران بـــه شـــعــر مُــطَبــَّــق'' | |||
جای تأسف بسیار است دیوانی که به قول صاحب «النقض» و مؤلف «لباب الألباب»، همه مناقب خاندان علوی و اولاد اوست، امروزه از میان رفته است و از آن قصائد غرا و اشعار مطرا چیزی برای ما باقی نمانده است و در مدح این خاندان جز چند بیتی منقول در «لباب الألباب» و قصیدهای در مدح حیدر کرار اثری در دست نیست؛ اگرچه از همین مختصر رایحه ایمان و اعتقاد شاعر به مشام جان اهل حقیقت میرسد و آنچه موجب بقای ذکر او در این ایام و خلود نامش در این روزگار گردیده، همین اعتقاد وی به علی و آل طاهرین اوست<ref>ر.ک: مقدمه، ص22</ref>. | جای تأسف بسیار است دیوانی که به قول صاحب «النقض» و مؤلف «لباب الألباب»، همه مناقب خاندان علوی و اولاد اوست، امروزه از میان رفته است و از آن قصائد غرا و اشعار مطرا چیزی برای ما باقی نمانده است و در مدح این خاندان جز چند بیتی منقول در «لباب الألباب» و قصیدهای در مدح حیدر کرار اثری در دست نیست؛ اگرچه از همین مختصر رایحه ایمان و اعتقاد شاعر به مشام جان اهل حقیقت میرسد و آنچه موجب بقای ذکر او در این ایام و خلود نامش در این روزگار گردیده، همین اعتقاد وی به علی و آل طاهرین اوست<ref>ر.ک: مقدمه، ص22</ref>. | ||
| خط ۷۲: | خط ۶۵: | ||
دیگر از مختصات شیوه گفتار او آن است که در بیان تشبیهات، اساس کار را بر رنگآمیزی و ذکر الوان مختلف قرار میدهد و در ترسیم مناظر از تناسب رنگها و مطابقت آنها استفاده میکند. بر صفحه سبز و زمردین باغ، گلهای سرخ و زرد و بنفش شقایق و بنفشه را مینشاند و از پس ابرهای سیاه، رخساره سپید ماه را نشان میدهد؛ یا از شاخههای زیبای نارون و یاسمن و نسترن که در کنار هم روییدهاند، آوای قمری و سار را به گوش میرساند. این خصیصه گفتار و شیوه او نهتنها در اشعاری است که در وصف طبیعت سروده است، بلکه در زهدیات و قطعات پندآمیز و اشعار موعظه نیز همین روش را بهکار بسته است. پیری و عوارض آن را از سپید شدن موی و سرفه و تنگی نفس، به زرگری تشبیه میکند که بی کوره و دم، به کار زرگری سرگرم است: | دیگر از مختصات شیوه گفتار او آن است که در بیان تشبیهات، اساس کار را بر رنگآمیزی و ذکر الوان مختلف قرار میدهد و در ترسیم مناظر از تناسب رنگها و مطابقت آنها استفاده میکند. بر صفحه سبز و زمردین باغ، گلهای سرخ و زرد و بنفش شقایق و بنفشه را مینشاند و از پس ابرهای سیاه، رخساره سپید ماه را نشان میدهد؛ یا از شاخههای زیبای نارون و یاسمن و نسترن که در کنار هم روییدهاند، آوای قمری و سار را به گوش میرساند. این خصیصه گفتار و شیوه او نهتنها در اشعاری است که در وصف طبیعت سروده است، بلکه در زهدیات و قطعات پندآمیز و اشعار موعظه نیز همین روش را بهکار بسته است. پیری و عوارض آن را از سپید شدن موی و سرفه و تنگی نفس، به زرگری تشبیه میکند که بی کوره و دم، به کار زرگری سرگرم است: | ||
{{شعر}} | |||
بی گاه و دود زردم و همواره سرفسرف | {{ب|''پیری مرا به زرگری افکندهای شگفت''|2=''بی گاه و دود زردم و همواره سرفسرف''}} | ||
{{ب|''زرگر فرو نشاند کرف سیه به سیم''|2=''من باز برنشانم سیم سره بکرف''}}{{پایان شعر}}<ref>ر.ک: همان، ص27-26</ref>. ''' | |||
من باز برنشانم سیم سره بکرف'' | |||
==وضعیت کتاب== | ==وضعیت کتاب== | ||
| خط ۸۵: | خط ۷۷: | ||
==منابع مقاله== | ==منابع مقاله== | ||
# مقدمه و متن کتاب. | # مقدمه و متن کتاب. | ||
# | #[[:noormags:1202460|امداری، ابراهیم و دیگران، «بررسی تاریخی ادبیات متعهد شیعی در اشعار ابوفراس حمدانی و کسایی مروزی»، پایگاه مجلات تخصصی نور، مطالعات تاریخ و تمدن ایران و اسلام، زمستان 1395، دوره اول، شماره 4، صفحه 67 تا 78]]. | ||
| خط ۹۳: | خط ۸۴: | ||
[[رده:کتابشناسی]] | [[رده:کتابشناسی]] | ||
[[رده: | [[رده:زبانشناسی، علم زبان]] | ||
[[رده: | [[رده:زبان و ادبیات شرقی (آسیایی)]] | ||
[[رده: | [[رده:زبان و ادبیات فارسی]] | ||
[[رده: | [[رده:زبانها و ادبیات ایرانی]] | ||
[[رده: | |||
[[رده:25 مرداد الی 24 شهریور]] | |||
[[رده:سال97-25مرداد الی24 شهریور]] | [[رده:سال97-25مرداد الی24 شهریور]] | ||
ویرایش