اشعار حکیم کسایی مروزی و تحقیقی در زندگانی و آثار او
اشعار حکیم کسایی مروزی و تحقیقی در زندگانی و آثار او | |
---|---|
پدیدآوران | درخشان، مهدی (نویسنده) |
عنوانهای دیگر | اشعار حکيم کسايي مروزي و تحقيقي در زندگانی و آثار او |
ناشر | دانشگاه تهران |
مکان نشر | ایران - تهران |
سال نشر | مجلد1: 1364ش , |
موضوع | شعر فارسی - قرن 4ق.
کسايي مروزي، ??? - ???؟ق. - تاريخ و نقد کسايي مروزي، ??? - ???؟ق. - نقد و تفسير |
زبان | فارسی |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | PIR 4509 /د4الف5 |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
اشعار حکیم کسایی مروزی و تحقیقی در زندگانی و آثار او، تألیف مهدی درخشان، مشتمل بر بررسی زندگانی و اشعار پراکنده باقیمانده از کسایی مروزی است که به زبان فارسی در یک جلد منتشر شده است. نویسنده، کمبود متنی مدون و منقح درباره کسایی مروزی، برای تدریس در دانشگاهها را سبب نگارش این اثر دانسته است.
ساختار
کتاب، مشتمل است بر مقدمهای در شرح حال کسایی و اشعار او و پس از آن قطعات متفرقه، قصیدهای در فضیلت امیرالمؤمنین علی(ع)، ابیات پراکنده کسایی بهتفکیک منابع آنها و دو قصیده ناصرخسرو منسوب به کسایی.
گزارش محتوا
دیوان اشعار کسایی با کمال تأسف ظاهراً از میان رفته و امروز جز مقدار کمی از اشعار او در دست نیست که بهصورت تکبیتی یا چندبیتی در کتب و مصادر و فرهنگنامهها دیده میشود. ولی این دیوان اشعار تا نیمه دوم قرن ششم و زمان تألیف کتاب معتبر «النقض» وجود داشته و مؤلف آن کتاب دیوان او را دیده است و مینویسد: «همه ذکر مناقب و مدایح پیغمبر اکرم و آل طاهرین اوست...». عمده مآخذی که مبنای کار محققان و نویسندگان برای شناختن اشعار و آشنایی مختصر به شرح حال و افکار کسایی میباشد، عبارت است از: «ترجمان البلاغة» رادویانی به تصحیح احمد آتش، استاد پیشین دانشگاه استامبول که هفت بیت از اشعار او را نقل کرده است و «لغت فرس» اسدی طوسی که تعداد کثیری از ابیات او را در ذکر شواهد برخی لغات آورده و «لباب الألباب» محمد عوفی و «هفت اقلیم» امین احمد رازی و...[۱].
کسایی را برخی محققان مداح سلطان محمود غزنوی شمردهاند و این شاید درست نباشد که اگر او مدحی گفته برای آل سامان و وزرای آنان بوده است، ولی این نکته را باید متذکر شد که اساساً کسایی را شاعر مدیحهسرا شمردن شاید روا نباشد و هرچند که او در جوانی و اوایل عمر اشعاری در مدیح برخی از بزرگان آل سامان سروده، ولی بهزودی از این کار روی برگردانیده است.[۲].
اخلاص و ارادت حکیم کسایی مروزی به خاندان پیامبر(ص) بهقدری والاست که سبب تخلصش را با نسبت او به تشیع و توجّه به حدیث «کسا» باید مربوط دانست؛ ازاینرو وی در یکی از قصایدش عشق و مودّت خویش را نسبت به اهلبیت(ع) در قالب ابیاتی زیبا که از ذوق سرشار و توانای او فوران میکند، به رشتهی نظم درآورده است. او در آغاز این قصیده ابتدا به ترسیم اوضاع و احوال فردی جاهل و نادان که برای به دست آوردن اندوختههای مادی بیشتر، ولو از راه شک و گمان، میپردازد؛ درحالیکه او را نهیب میزند وگوشزد میکند که زندگی خود را با تکیه بر وهم و گمان، تباه نسازد، بلکه بهسوی یقین مطلق و سیره، راه و روش صحیح زندگی پیش رود؛ چراکه همیشه در طوفان زندگی، زورق یا کشتی نجاتی که راه را بر آدمی بگشاید وجود دارد. شاعر مسیر حق را تنها نزد اهلبیت(ع) و خاندان حضرت رسول(ص) میداند و آن کشتی نجات را در توسل به خاندان پیامبر(ص) معنا میکند. تنها توسّل به اهلبیت مطهّر در سایهایمان به خداوند باری تعالی است که آدمی را در عرصههای مختلف زندگی یاری مینماید و او را از خطرهای شیطانی میرهاند:
تکیه کند بر گمان و کَم کند از حق | تا که بوَد غَرقِ زرق جاهلِ احمق | |
دست بشوی از گمان و گِرد یقین گَرد | نقرهی پاکیزه را مده به مُزَوّق | |
غرق مکن خویش را چراکه ز طوفان | راه گشادست زی سفینه و زورق | |
چیست سفینه جز اهلبیتِ محمّد | آنکه همیشه مطهّرند و مُصدَّق |
شاعر در ادامهی قصیدهی فوق، پس از مدح و منقبت فضیلتهای مولای متقیان امیرالمؤمنین(ع) بار دیگر مدح خاندان رسول و تمسّک جستن به مناقب و فضایل آنها را والاتر و سزاوارتر از پرداختن به قصّه و افسانههای کمارزش میداند. در ادامه شاعر رونق اشعار خویش را در مدح و منقبت آل رسول اکرم(ص) و خاندان بزرگوار ایشان میداند؛ درحالیکه شاعران دیگر فخر خویش را در اشعارشان در چیزهای دیگر میجویند:
مدحت آل رسول از دل و جان خوان | سیر شو از قصّه سریر و خُوَرنَق | |
باز شو از نسبت هوی سوی ایشان | چون نَسَبِ غالیه به لادن و زنبق | |
رونقِ اشعار فضلِ آلِ رسول است | مُلک به دولت بیار و شعر به رونق | |
شعر کسایی به منقبت بُوَد ای دل | فخر دگر شاعران به شعر مُطَبَّق[۳] |
جای تأسف بسیار است دیوانی که به قول صاحب «النقض» و مؤلف «لباب الألباب»، همه مناقب خاندان علوی و اولاد اوست، امروزه از میان رفته است و از آن قصائد غرا و اشعار مطرا چیزی برای ما باقی نمانده است و در مدح این خاندان جز چند بیتی منقول در «لباب الألباب» و قصیدهای در مدح حیدر کرار اثری در دست نیست؛ اگرچه از همین مختصر رایحهایمان و اعتقاد شاعر به مشام جان اهل حقیقت میرسد و آنچه موجب بقای ذکر او در این ایام و خلود نامش در این روزگار گردیده، همین اعتقاد وی به علی و آل طاهرین اوست[۴].
اشعاری که از حکیم کسایی باقی مانده و امروز به دست ما رسیده است، از قطعی و مشکوک و مردود، مجموع آنها اندکی از چهارصد بیت کمتر است و شاید اگر استقصایی کامل به عمل آید تعداد آن بر این مقدار هم فزونی یابد. از این میان انتساب پارهای از آنها به کسایی ناروا یا محل تأمل است؛ ولی با این مقدار کم اشعار که از او در دست داریم به بلندی مقام و استادی او در سخنوری باید یقین و اقرار داشت و نیز توجه بسیار شاعران و سخنوران نامدار به اشعار او و استقبال و اقتفای از قصایدش میرساند که وی در زمان حیات و هم بعد از مرگ، از شهرتی بسیار برخوردار بوده است.[۵].
در اشعار کسایی، آثار رقت خیال و دقت فکر و باریکی اندیشه و ابداع معانی و ایجاد مضامین بکر و بدیع بهخوبی نمایان است. نگاهی به اشعار او که در وصف طبیعت سروده و توصیف ابر و باران و ژاله و لاله و نرگس و نیلوفر و ارغوان و گلها و گیاهان و سبزهها و درختان و بانگ و نوای پرندگان و جانوران کمال قدرت و مهارت او را در شاعری بهخوبی نشان میدهد و چندان لطافت خیال و دقت اندیشه و تشبیهات تازه رنگارنگ و صنایع آمیخته با حسن بیان در اشعار او نمایان است که با گذشت قرنها از زمان شاعر هنوز تازگی و لطف خود را از دست نداده، بلکه روزبهروز بر ارزش آن افزوده شده است.[۶].
کسایی در بیان مناظر طبیعت و ادای سخن خود بیش از همه صنعت تشبیه را بهکار میبرد و در این شیوه بسیار قوی و زبردست است. گاه یک منظره را به چند وجه بیان و برای آن تشبیهاتی جداگانه و مستقل ذکر میکند که هریک بهجای خود دلپذیر و نشاطانگیز است. گاه نیز در اشعار او استعارات دلپذیر و زیبا دیده میشود[۷].
دیگر از مختصات شیوه گفتار او آن است که در بیان تشبیهات، اساس کار را بر رنگآمیزی و ذکر الوان مختلف قرار میدهد و در ترسیم مناظر از تناسب رنگها و مطابقت آنها استفاده میکند. بر صفحه سبز و زمردین باغ، گلهای سرخ و زرد و بنفش شقایق و بنفشه را مینشاند و از پس ابرهای سیاه، رخساره سپید ماه را نشان میدهد؛ یا از شاخههای زیبای نارون و یاسمن و نسترن که در کنار هم روییدهاند، آوای قمری و سار را به گوش میرساند. این خصیصه گفتار و شیوه او نهتنها در اشعاری است که در وصف طبیعت سروده است، بلکه در زهدیات و قطعات پندآمیز و اشعار موعظه نیز همین روش را بهکار بسته است. پیری و عوارض آن را از سپید شدن موی و سرفه و تنگی نفس، به زرگری تشبیه میکند که بی کوره و دم، به کار زرگری سرگرم است:
پیری مرا به زرگری افکندهای شگفت | بی گاه و دود زردم و همواره سرفسرف | |
زرگر فرو نشاند کرف سیه به سیم | من باز برنشانم سیم سره بکرف[۸] |
وضعیت کتاب
معنای واژهها و شرح برخی اشعار، مآخذ اشعار، فهرست کتابها، مجلات و نسخ خطی، اعلام، تصحیحات و تعلیقات، فهرست مطالب و غلطنامه در آخر کتاب ذکر شده است.