۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'هها' به 'هها') |
جز (جایگزینی متن - 'مىگ' به 'میگ') |
||
خط ۵۴: | خط ۵۴: | ||
در فصل اول، گونههای مختلف تشیع اعم از تشیع عراقی، تشیع در معنای دوستی اهلبیت(ع)، تشیع غالی و تشیع معتزلی و عوامل نفوذ و گسترش آن مورد بحث و بررسی قرار گرفته است.<ref>متن کتاب، ص96-19</ref> | در فصل اول، گونههای مختلف تشیع اعم از تشیع عراقی، تشیع در معنای دوستی اهلبیت(ع)، تشیع غالی و تشیع معتزلی و عوامل نفوذ و گسترش آن مورد بحث و بررسی قرار گرفته است.<ref>متن کتاب، ص96-19</ref> | ||
نویسنده، محبوبیت علویان در میان مردم را یکى از دلایل اصلى نفوذ تشیع در سرزمینهاى مختلف شمرده است. به اعتقاد وی، این دوستى در درجه نخست برگرفته از اعتناى قرآن به «ذويالقربى» و «آیه تطهیر» بود که مىتوانست وجههاى استثنایى براى اهلبیت(ع) در میان مردم پدید آورد. علاوه بر قرآن، روایات فراوانى هم در فضائل اهلبیت(ع)، بهخصوص [[امام على(ع)|امیرالمؤمنین(ع)]] توسط صحابه و تابعین در نقاط مختلف جهان اسلام، بهخصوص عراق نقل مىشد و زمینه را براى دوستى بیشتر آنان نسبت به اهلبیت(ع) فراهم مىکرد. به نظر وی، مسئله محبوبیت علویان در مورد عراق، افزون بر آنکه ناشى از دوستى اهلبیت(ع) بود، جنبه سیاسى نیز داشت. اهالى کوفه، علویان را با پیشینهاى که از حکومت على(ع) داشتند، لایق رهبرى مىدیدند. براى بسیارى از نقاط دیگر و در ادوار بعد، طبیعى چنان بود که وقتى مردم، پیامبر(ص) را ندیده اما مىشنیدند که کسى از اهلبیت(ع) او بهسوى آنان مىآید، نسبت به وى علاقه نشان دهند. این نکته جالب است که محبوبیت علویان در طول تاریخ اسلام، حتى ذرهاى کاهش نیافت و هر زمان که یک علوى در نقطهاى قیام مىکرد و زمینه مساعد بود، مردم گرد او فراهم مىآمدند. کسان دیگرى نیز که اندیشه قیام بر ضد حکومت را در سر داشتند (مانند ابوالسرایا) از وجود آنان بهره | نویسنده، محبوبیت علویان در میان مردم را یکى از دلایل اصلى نفوذ تشیع در سرزمینهاى مختلف شمرده است. به اعتقاد وی، این دوستى در درجه نخست برگرفته از اعتناى قرآن به «ذويالقربى» و «آیه تطهیر» بود که مىتوانست وجههاى استثنایى براى اهلبیت(ع) در میان مردم پدید آورد. علاوه بر قرآن، روایات فراوانى هم در فضائل اهلبیت(ع)، بهخصوص [[امام على(ع)|امیرالمؤمنین(ع)]] توسط صحابه و تابعین در نقاط مختلف جهان اسلام، بهخصوص عراق نقل مىشد و زمینه را براى دوستى بیشتر آنان نسبت به اهلبیت(ع) فراهم مىکرد. به نظر وی، مسئله محبوبیت علویان در مورد عراق، افزون بر آنکه ناشى از دوستى اهلبیت(ع) بود، جنبه سیاسى نیز داشت. اهالى کوفه، علویان را با پیشینهاى که از حکومت على(ع) داشتند، لایق رهبرى مىدیدند. براى بسیارى از نقاط دیگر و در ادوار بعد، طبیعى چنان بود که وقتى مردم، پیامبر(ص) را ندیده اما مىشنیدند که کسى از اهلبیت(ع) او بهسوى آنان مىآید، نسبت به وى علاقه نشان دهند. این نکته جالب است که محبوبیت علویان در طول تاریخ اسلام، حتى ذرهاى کاهش نیافت و هر زمان که یک علوى در نقطهاى قیام مىکرد و زمینه مساعد بود، مردم گرد او فراهم مىآمدند. کسان دیگرى نیز که اندیشه قیام بر ضد حکومت را در سر داشتند (مانند ابوالسرایا) از وجود آنان بهره میگرفتند.<ref>ر.ک: همان، ص89</ref> | ||
در فصل دوم، تشیع و ایرانیان ساکن عراق در قرن نخست هجری مورد بررسی قرار گرفته است. نویسنده عراق را پایگاه تشیع دانسته و معتقد است سرزمین عراق از آغاز خلافت على(ع) بهعنوان مرکز رشد و نمو تشیع مطرح بوده است. این منطقه در مدت بیش از چهار سال، شاهد حکومت عدل امام على(ع) بوده و عموم مردم بهطور مستمر در پرتو رهنمودهاى على(ع) از زاویه نگرش اعتقادى و سیاسى پرورش یافتند. این شرایط، اساس و پایه فکر شیعى را در عراق پى افکند و پس از شهادت امام، زمینه را براى رشد تشیع در جامعه عراق فراهم مىکرد. اضافه بر این، زندگى اسلامى و نمونه امام على(ع)، محبوبیت او را بیشتر کرده و شخصیت او را بهعنوان سمبل اصولگرایى دینى به تصویر کشیده بود؛ بهعلاوه، تجربه عینى مردم در فاصله جنگ با ناکثین و قاسطین و بعدها با خوارج بهطور طبیعى، مرزبندى اعتقادى را بهگونهاى معین مىکرد که تشیع در مقابل اندیشهها و مواضع عثمانى و خارجى قرار گرفت. بنابراین، از جهت کلى، حامیان امام على(ع) کسانى شدند که در مقابل عقائد و اندیشه عثمانى و خارجى جبههگیرى مىکردند. نویسنده این عوامل را زمینه رشد تشیع عراقى دانسته که به عبارتى مىتوان از آن با عنوان تشیع سیاسى نیز یاد کرد؛ این تشیعى بود که گرچه منتقد دو خلیفه نخست بود، اما آنها را مىپذیرفت، درحالىکه عثمان را قبول نداشت. افزون بر این، توضیحات گسترده امام در مورد اهلبیت(ع) که نهج البلاغة، مشحون از آنهاست و طرح اهلبیت(ع) بهعنوان محور و اساس جامعه اسلامى و نیز خردهگیرىهاى آن حضرت از شکل اداره جامعه بهنحوى صریح و آشکار، پایه امامت شیعى را در عراق تقویت کرد؛ از این دید بود که تشیع اعتقادى - امامتى در عراق رشد کرد.<ref>همان</ref> | در فصل دوم، تشیع و ایرانیان ساکن عراق در قرن نخست هجری مورد بررسی قرار گرفته است. نویسنده عراق را پایگاه تشیع دانسته و معتقد است سرزمین عراق از آغاز خلافت على(ع) بهعنوان مرکز رشد و نمو تشیع مطرح بوده است. این منطقه در مدت بیش از چهار سال، شاهد حکومت عدل امام على(ع) بوده و عموم مردم بهطور مستمر در پرتو رهنمودهاى على(ع) از زاویه نگرش اعتقادى و سیاسى پرورش یافتند. این شرایط، اساس و پایه فکر شیعى را در عراق پى افکند و پس از شهادت امام، زمینه را براى رشد تشیع در جامعه عراق فراهم مىکرد. اضافه بر این، زندگى اسلامى و نمونه امام على(ع)، محبوبیت او را بیشتر کرده و شخصیت او را بهعنوان سمبل اصولگرایى دینى به تصویر کشیده بود؛ بهعلاوه، تجربه عینى مردم در فاصله جنگ با ناکثین و قاسطین و بعدها با خوارج بهطور طبیعى، مرزبندى اعتقادى را بهگونهاى معین مىکرد که تشیع در مقابل اندیشهها و مواضع عثمانى و خارجى قرار گرفت. بنابراین، از جهت کلى، حامیان امام على(ع) کسانى شدند که در مقابل عقائد و اندیشه عثمانى و خارجى جبههگیرى مىکردند. نویسنده این عوامل را زمینه رشد تشیع عراقى دانسته که به عبارتى مىتوان از آن با عنوان تشیع سیاسى نیز یاد کرد؛ این تشیعى بود که گرچه منتقد دو خلیفه نخست بود، اما آنها را مىپذیرفت، درحالىکه عثمان را قبول نداشت. افزون بر این، توضیحات گسترده امام در مورد اهلبیت(ع) که نهج البلاغة، مشحون از آنهاست و طرح اهلبیت(ع) بهعنوان محور و اساس جامعه اسلامى و نیز خردهگیرىهاى آن حضرت از شکل اداره جامعه بهنحوى صریح و آشکار، پایه امامت شیعى را در عراق تقویت کرد؛ از این دید بود که تشیع اعتقادى - امامتى در عراق رشد کرد.<ref>همان</ref> | ||
در فصل سوم، تشیع در ایران در قرن دوم و سوم مورد بحث قرار گرفته است. نویسنده، شهر قم را نخستین شهر شیعى در حوزهاى دانسته که به نام ایران شناخته مىشود؛ چراکه معتقد است پیشینه تشیع آن به ربع آخر قرن اول هجرى، | در فصل سوم، تشیع در ایران در قرن دوم و سوم مورد بحث قرار گرفته است. نویسنده، شهر قم را نخستین شهر شیعى در حوزهاى دانسته که به نام ایران شناخته مىشود؛ چراکه معتقد است پیشینه تشیع آن به ربع آخر قرن اول هجرى، بازمیگردد و بر این باور است که درحالىکه ایران، هنوز گرفتار کشمکش بین پذیرش اسلام و باقى ماندن بر دین آبا و اجدادى خود بود، قم با سکونت اعراب اشعرى در آن، مشى مذهبى خود را هم برگزید.<ref>ر.ک: همان، ص173</ref> | ||
در قرن سوم نیز ورود [[امام رضا(ع)]] به خراسان، عامل مهمی در شیعه شدن ایران شمرده شده است. مزار [[امام رضا(ع)]] در خراسان، محبوب تمامى مسلمانان آن نواحى در طول قرون بود و افزون بر شیعیان که از همان آغاز به زیارت قبر آن حضرت(ع) مىرفتند و در اینباره، اصرار فراوان داشتند، سنیان نیز به زیارت بقعه مبارک ایشان علاقهمند بوده و آن را زیارت مىکردند که در این فصل چند تن از عالمان و دانشمندان مشهور سنى که تا قرن ششم به زیارت مرقد مطهر امام(ع) رفتهاند، معرفى شدهاند، از جمله آنها عبارتند از: ابوبکر بن خزیمه نیشابوری (311-223ق)، ابوحاتم محمد بن حبان بستی (م 354ق) و ابومنصور محمد بن عبدالرزاق.<ref>ر.ک: همان، ص229-228</ref> | در قرن سوم نیز ورود [[امام رضا(ع)]] به خراسان، عامل مهمی در شیعه شدن ایران شمرده شده است. مزار [[امام رضا(ع)]] در خراسان، محبوب تمامى مسلمانان آن نواحى در طول قرون بود و افزون بر شیعیان که از همان آغاز به زیارت قبر آن حضرت(ع) مىرفتند و در اینباره، اصرار فراوان داشتند، سنیان نیز به زیارت بقعه مبارک ایشان علاقهمند بوده و آن را زیارت مىکردند که در این فصل چند تن از عالمان و دانشمندان مشهور سنى که تا قرن ششم به زیارت مرقد مطهر امام(ع) رفتهاند، معرفى شدهاند، از جمله آنها عبارتند از: ابوبکر بن خزیمه نیشابوری (311-223ق)، ابوحاتم محمد بن حبان بستی (م 354ق) و ابومنصور محمد بن عبدالرزاق.<ref>ر.ک: همان، ص229-228</ref> | ||
خط ۶۸: | خط ۶۸: | ||
تشیع ایران در قرن پنجم، در فصل پنجم مورد بحث قرار گرفته است. نویسنده، معتقد است هر مقدار که تشیع با روى کار آمدن آلبویه در مرکز ایران و نیز عراق توسعه یافت، پیروزى غزنوىها در شرق، بر تسنن کهن این دیار افزود. ظهور سلطان محمود غزنوى، همراه با سختگیرى القادر بالله (خلافت تا 422ق) و احیاى اصول حنبلىگرى توسط وى در بغداد، سدى استوار در برابر رشد تشیع بود. انشعاب غزنویها از این دولت در شرایطى بود که گرایشهای اسماعیلى در میان دولتمردان سامانى پدید آمد و سبب شد تا غزنویها درست برعکس آن موضعگیرى کنند. آنها با تشیع، در هر شکل و صورتى به مبارزه برخاستند.<ref>ر.ک: همان، ص385</ref> | تشیع ایران در قرن پنجم، در فصل پنجم مورد بحث قرار گرفته است. نویسنده، معتقد است هر مقدار که تشیع با روى کار آمدن آلبویه در مرکز ایران و نیز عراق توسعه یافت، پیروزى غزنوىها در شرق، بر تسنن کهن این دیار افزود. ظهور سلطان محمود غزنوى، همراه با سختگیرى القادر بالله (خلافت تا 422ق) و احیاى اصول حنبلىگرى توسط وى در بغداد، سدى استوار در برابر رشد تشیع بود. انشعاب غزنویها از این دولت در شرایطى بود که گرایشهای اسماعیلى در میان دولتمردان سامانى پدید آمد و سبب شد تا غزنویها درست برعکس آن موضعگیرى کنند. آنها با تشیع، در هر شکل و صورتى به مبارزه برخاستند.<ref>ر.ک: همان، ص385</ref> | ||
در فصل ششم، تشیع ایران در قرن ششم مورد برسی قرار گرفته است. در این فصل به این نکته اشاره شده است که شاهان و امیران سلجوقى همانند غزنویان و سامانیان که از افغانستان و شرق دور برخاسته بودند، نوعا جانبدار تسنن حنفى و خلافت عباسى بوده و با تشیع درگیر بودند. گرچه این درگیرى بهصورت رسمى با اسماعیلیه و باطنیه بود که مدعى حکومت و امامت بودند، اما شیعه امامى نیز که در شهرها مىزیست، مورد تهاجم و فشار قرار داشت. درعینحال تشیع که در منطقه جبال ریشه عمیقى داشت، بهزودى خود را با شرایط جدید وفق داد و حتى در دوره سلجوقى توانست رشد قابل ملاحظهاى داشته باشد. در این دوره یکى از ارکان رشد تشیع، نفوذ شیعیان امامىمذهب، در ساختار ادارى دولت سلجوقى بود، نفوذى که با سپر تقیه و با استفاده از دیگر مجوزهاى شرعى صورت | در فصل ششم، تشیع ایران در قرن ششم مورد برسی قرار گرفته است. در این فصل به این نکته اشاره شده است که شاهان و امیران سلجوقى همانند غزنویان و سامانیان که از افغانستان و شرق دور برخاسته بودند، نوعا جانبدار تسنن حنفى و خلافت عباسى بوده و با تشیع درگیر بودند. گرچه این درگیرى بهصورت رسمى با اسماعیلیه و باطنیه بود که مدعى حکومت و امامت بودند، اما شیعه امامى نیز که در شهرها مىزیست، مورد تهاجم و فشار قرار داشت. درعینحال تشیع که در منطقه جبال ریشه عمیقى داشت، بهزودى خود را با شرایط جدید وفق داد و حتى در دوره سلجوقى توانست رشد قابل ملاحظهاى داشته باشد. در این دوره یکى از ارکان رشد تشیع، نفوذ شیعیان امامىمذهب، در ساختار ادارى دولت سلجوقى بود، نفوذى که با سپر تقیه و با استفاده از دیگر مجوزهاى شرعى صورت میگرفت و نتایج مهمى را براى شیعیان و دفاع از آنها در برابر سرداران ترک در بر داشت.<ref>همان، ص471</ref> | ||
در سایر فصول کتاب نیز به همین ترتیب، به تاریخ تشیع در ایران تا قرن دهم هجری پرداخته شده است. | در سایر فصول کتاب نیز به همین ترتیب، به تاریخ تشیع در ایران تا قرن دهم هجری پرداخته شده است. |
ویرایش