تاریخ تشیع در ایران از آغاز تا قرن دهم هجری

    از ویکی‌نور
    تاريخ تشيع در ایران از آغاز تا قرن دهم هجری
    تاریخ تشیع در ایران از آغاز تا قرن دهم هجری
    پدیدآورانجعفریان، رسول (نویسنده)
    ناشرانصاريان
    مکان نشرایران - قم
    سال نشر1375ش
    چاپ1
    موضوعاسلام - ایران - تاريخ شيعه - ایران - تاريخ
    تعداد جلد2
    کد کنگره
    ‏BP‎‏ ‎‏239‎‏ ‎‏/‎‏ج‎‏7‎‏ت‎‏2‎‏
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    تاریخ تشیع در ایران از آغاز تا قرن دهم هجری، اثر رسول جعفریان، پژوهشی است در باب سیر رشد و تکوین مکتب تشیع در ایران که به زبان فارسی و مقدمه آن در سال 1375ش، نوشته شده است.

    ساختار

    کتاب با مقدمه نویسنده آغاز و مطالب در ده فصل در ضمن دو جلد تنظیم شده است. فصل یکم تا پایان فصل پنجم، در جلد اول و بقیه فصول در جلد دوم ذکر شده است.

    گزارش محتوا

    در این اثر، با نفوذ تشیع در ایران، زمینه‌های گسترش آن و نیز با حکومت‌های شیعی ایران تا قرن هفتم آشنا می‌شویم. شهرهای شیعه‌نشین در ایران، بخش‌های دیگری از این کتابند.

    در این کتاب ابتدا از گونه‌ها مختلف تشیع و عوامل گسترش و نفوذ آن سخن به میان آمده، سپس وضعیت تشیع از قرن اول تا نهم، بررسی شده است. بخش پایانی نیز به نحوه رسمیت یافتن تشیع در ایران در دوره صفوی و دشواری‌های آن اختصاص دارد.[۱]

    این پژوهش نشان می‌دهد گستره مکتب تشیع در زمان صفویان به‌صورتی فراگیر در ایران رواج یافت و هم در این زمان مذهب شیعه، مذهب رسمی ایران اعلام گردید.[۲] در مقدمه، به بیان چند نکته پیرامون تاریخ تشیع در ایران پرداخته شده است.[۳]

    در فصل اول، گونه‌های مختلف تشیع اعم از تشیع عراقی، تشیع در معنای دوستی اهل‌بیت(ع)، تشیع غالی و تشیع معتزلی و عوامل نفوذ و گسترش آن مورد بحث و بررسی قرار گرفته است.[۴]

    نویسنده، محبوبیت علویان در میان مردم را یکى از دلایل اصلى نفوذ تشیع در سرزمین‏هاى مختلف شمرده است. به اعتقاد وی، این دوستى در درجه نخست برگرفته از اعتناى قرآن به «ذوي‌القربى» و «آیه تطهیر» بود که مى‌‏‌توانست وجهه‏‌اى استثنایى براى اهل‌بیت(ع) در میان مردم پدید آورد. علاوه بر قرآن، روایات فراوانى هم در فضائل اهل‌بیت(ع)، به‌خصوص امیرالمؤمنین(ع) توسط صحابه و تابعین در نقاط مختلف جهان اسلام، به‏خصوص عراق نقل می‌‏شد و زمینه را براى دوستى بیشتر آنان نسبت به اهل‌بیت(ع) فراهم می‌‏کرد. به نظر وی، مسئله محبوبیت علویان در مورد عراق، افزون بر آنکه ناشى از دوستى اهل‌بیت(ع) بود، جنبه سیاسى نیز داشت. اهالى کوفه، علویان را با پیشینه‏‌اى که از حکومت على(ع) داشتند، لایق رهبرى می‌‏دیدند. براى بسیارى از نقاط دیگر و در ادوار بعد، طبیعى چنان بود که وقتى مردم، پیامبر(ص) را ندیده اما می‌‏شنیدند که کسى از اهل‌بیت(ع) او به‌سوى آنان می‌آید، نسبت به وى علاقه نشان دهند. این نکته جالب است که محبوبیت علویان در طول تاریخ اسلام، حتى ذره‏‌اى کاهش نیافت و هر زمان که یک علوى در نقطه‏‌اى قیام می‌‏کرد و زمینه مساعد بود، مردم گرد او فراهم می‌آمدند. کسان دیگرى نیز که اندیشه قیام بر ضد حکومت را در سر داشتند (مانند ابوالسرایا) از وجود آنان بهره می‌‏گرفتند.[۵]

    در فصل دوم، تشیع و ایرانیان ساکن عراق در قرن نخست هجری مورد بررسی قرار گرفته است. نویسنده عراق را پایگاه تشیع دانسته و معتقد است سرزمین عراق از آغاز خلافت على(ع) به‌عنوان مرکز رشد و نمو تشیع مطرح بوده است. این منطقه در مدت بیش از چهار سال، شاهد حکومت عدل امام على(ع) بوده و عموم مردم به‌‏طور مستمر در پرتو رهنمودهاى على(ع) از زاویه نگرش اعتقادى و سیاسى پرورش یافتند. این شرایط، اساس و پایه فکر شیعى را در عراق پى‏ افکند و پس از شهادت امام، زمینه را براى رشد تشیع در جامعه عراق فراهم می‌‏کرد. اضافه بر این، زندگى اسلامى و نمونه امام على(ع)، محبوبیت او را بیشتر کرده و شخصیت او را به‌عنوان سمبل اصول‌گرایى دینى به تصویر کشیده بود؛ به‏علاوه، تجربه عینى مردم در فاصله جنگ با ناکثین و قاسطین و بعدها با خوارج به‌طور طبیعى، مرزبندى اعتقادى را به‏گونه‏‌اى معین می‌‏کرد که تشیع در مقابل اندیشه‏‌ها و مواضع عثمانى و خارجى قرار گرفت. بنابراین، از جهت کلى، حامیان امام على(ع) کسانى شدند که در مقابل عقائد و اندیشه عثمانى و خارجى جبهه‌‏گیرى می‌‏کردند. نویسنده این عوامل را زمینه رشد تشیع عراقى دانسته که به ‏عبارتى مى‌‏‌توان از آن با عنوان تشیع سیاسى نیز یاد کرد؛ این تشیعى بود که گرچه منتقد دو خلیفه نخست بود، اما آنها را می‌‏پذیرفت، درحالی‌‏که عثمان را قبول نداشت. افزون ‏بر این، توضیحات گسترده امام در مورد اهل‌بیت(ع) که نهج‌البلاغة، مشحون از آنهاست و طرح اهل‌بیت(ع) به‌عنوان محور و اساس جامعه اسلامى و نیز خرده‏گیری‌هاى آن حضرت از شکل اداره جامعه به‌نحوى صریح و آشکار، پایه امامت شیعى را در عراق تقویت کرد؛ از این دید بود که تشیع اعتقادى - امامتى در عراق رشد کرد.[۶]

    در فصل سوم، تشیع در ایران در قرن دوم و سوم مورد بحث قرار گرفته است. نویسنده، شهر قم را نخستین شهر شیعى در حوزه‏‌اى دانسته که به نام ایران شناخته مى‌‏شود؛ چراکه معتقد است پیشینه تشیع آن به ربع آخر قرن اول هجرى، بازمی‌‏گردد و بر این باور است که درحالی‌‏که ایران، هنوز گرفتار کشمکش بین پذیرش اسلام و باقى ماندن بر دین آبا و اجدادى خود بود، قم با سکونت اعراب اشعرى در آن، مشى مذهبى خود را هم برگزید.[۷]

    در قرن سوم نیز ورود امام رضا(ع) به خراسان، عامل مهمی در شیعه شدن ایران شمرده شده است. مزار امام رضا(ع) در خراسان، محبوب تمامى مسلمانان آن نواحى در طول قرون بود و افزون بر شیعیان که از همان آغاز به زیارت قبر آن حضرت(ع) می‌رفتند و در این‏‌باره، اصرار فراوان داشتند، سنیان نیز به زیارت بقعه مبارک ایشان علاقه‌مند بوده و آن ‏را زیارت می‌‏کردند که در این فصل چند تن از عالمان و دانشمندان مشهور سنى که تا قرن ششم به زیارت مرقد مطهر امام(ع) رفته‏‌اند، معرفى شده‌اند، از جمله آن‌ها عبارتند از: ابوبکر بن خزیمه نیشابوری (311-223ق)، ابوحاتم محمد بن حبان بستی (م 354ق) و ابومنصور محمد بن عبدالرزاق.[۸]

    در فصل چهارم، ابتدا تشیع در شهرهای ایران در قرن چهارم، از جمله فارس، اصفهان، خراسان و سیستان، جبال، کرمان، خوزستان، طبرستان، مورد بحث قرار گرفته و سپس، اسماعیلیان، دولت علویان و آل بویه، بررسی شده است.[۹]

    به باور نویسنده، بر اساس اطلاعاتى که منابع جغرافى این دوره به دست داده‏‌اند، تقریبا به‌راحتى مى‌‏‌توان جغرافیاى دینى شهرهاى مختلف ایران را به دست آورد. وی معتقد است تفصیلى‏ترین آگاهی‌ها توسط مقدسى به دست داده شده است، اما پیش از نقل آنچه مقدسى و دیگر جغرافی‌دانان این قرن درباره وضعیت شیعه و سایر مذاهب در بلاد مختلف آورده‏‌اند، عبارت ابوبکر خوارزمى، ادیب برجسته شیعى این قرن را که جنبه‏‌هاى برجسته مذهبى شهرهاى دنیاى اسلام و نیز نوع افراط در هر مذهبى را آورده، نقل کرده است.[۱۰]

    تشیع ایران در قرن پنجم، در فصل پنجم مورد بحث قرار گرفته است. نویسنده، معتقد است هر مقدار که تشیع با روى کار آمدن آل‌بویه در مرکز ایران و نیز عراق توسعه یافت، پیروزى غزنوی‌ها در شرق، بر تسنن کهن این دیار افزود. ظهور سلطان محمود غزنوى، همراه با سخت‏گیرى القادر بالله (خلافت تا 422ق) و احیاى اصول حنبلی‌گرى توسط وى در بغداد، سدى استوار در برابر رشد تشیع بود. انشعاب غزنوی‌ها از این دولت در شرایطى بود که گرایش‌های اسماعیلى در میان دولت‌مردان سامانى پدید آمد و سبب شد تا غزنوی‌ها درست برعکس آن موضع‌گیرى کنند. آنها با تشیع، در هر شکل و صورتى به مبارزه برخاستند.[۱۱]

    در فصل ششم، تشیع ایران در قرن ششم مورد برسی قرار گرفته است. در این فصل به این نکته اشاره شده است که شاهان و امیران سلجوقى همانند غزنویان و سامانیان که از افغانستان و شرق دور برخاسته بودند، نوعا جانب‌دار تسنن حنفى و خلافت عباسى بوده و با تشیع درگیر بودند. گرچه این درگیرى به‌صورت رسمى با اسماعیلیه و باطنیه بود که مدعى حکومت و امامت بودند، اما شیعه امامى نیز که در شهرها می‌‏زیست، مورد تهاجم و فشار قرار داشت. درعین‏حال تشیع که در منطقه جبال ریشه عمیقى داشت، به‌زودى خود را با شرایط جدید وفق داد و حتى در دوره سلجوقى توانست رشد قابل ملاحظه‏‌اى داشته باشد. در این دوره یکى از ارکان رشد تشیع، نفوذ شیعیان امامى‌مذهب، در ساختار ادارى دولت سلجوقى بود، نفوذى که با سپر تقیه و با استفاده از دیگر مجوزهاى شرعى صورت می‌‏گرفت و نتایج مهمى را براى شیعیان و دفاع از آنها در برابر سرداران ترک در بر داشت.[۱۲]

    در سایر فصول کتاب نیز به همین ترتیب، به تاریخ تشیع در ایران تا قرن دهم هجری پرداخته شده است.

    وضعیت کتاب

    فهرست مطالب در آغاز جلد اول و فهرست منابع و مآخذ و نام‌های اشخاص و جای‌ها، در انتهای جلد دوم آمده است.

    در پاورقی‌ها علاوه بر ذکر منابع.[۱۳]، توضیحات جامع و مفصلی پیرامون برخی از مطالب متن داده شده است.[۱۴]

    پانویس

    منابع مقاله

    1. مقدمه و متن کتاب.
    2. «فهرست کتاب‌های منتشرشده بهمن‌ماه 1377»، پایگاه مجلات تخصصی نور، مجله: کتاب ماه دین، شماره 17، اسفند 1377 (34 صفحه، از 25 تا 85).

    وابسته‌ها