۶۱٬۱۸۹
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '</ref> ' به '</ref>') |
جز (جایگزینی متن - ' <ref>' به '<ref>') |
||
خط ۵۲: | خط ۵۲: | ||
و بخش ديگرى متعلق به اصول انساب عرب و صحابه و خلفا است كه آن را از منابع ديگرى اقتباس كرده كه نامشان را ذكر كرده است و آن عبارت است از: 1. تاريخ ابن واضح؛ 2. [[الكامل في التاريخ]] [[ابن اثیر، علی بن محمد|ابن اثير]]؛ 3. كتاب العقد؛ 4. الإكليل همذانى؛ 5. كتاب اللباب اشعرى؛ 6. كتاب نشوان بن سعيد الحميرى؛ 7. خلاصة السير محب طبرى؛ 8. [[صفة الصفوة]] [[ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی|ابن الجوزى]]؛ 9. بلغة الظرفاء في تاريخ الخلفاء؛ 10. جواهر التيجان، نوشته همين ملك اشرف نويسنده اثر حاضر و... | و بخش ديگرى متعلق به اصول انساب عرب و صحابه و خلفا است كه آن را از منابع ديگرى اقتباس كرده كه نامشان را ذكر كرده است و آن عبارت است از: 1. تاريخ ابن واضح؛ 2. [[الكامل في التاريخ]] [[ابن اثیر، علی بن محمد|ابن اثير]]؛ 3. كتاب العقد؛ 4. الإكليل همذانى؛ 5. كتاب اللباب اشعرى؛ 6. كتاب نشوان بن سعيد الحميرى؛ 7. خلاصة السير محب طبرى؛ 8. [[صفة الصفوة]] [[ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی|ابن الجوزى]]؛ 9. بلغة الظرفاء في تاريخ الخلفاء؛ 10. جواهر التيجان، نوشته همين ملك اشرف نويسنده اثر حاضر و... | ||
دكتر منجد افزوده است: نويسنده گاه مطالبى را كه نقل مىكند، خلاصه مىسازد و گاه بدون تلخيص، نص مطالب را مىآورد. [[منجد، صلاحالدین|صلاحالدين منجد]]سپس تلاش «[[سترستین، کارل ویلهم|كارل ويلهلم سترستين]]» را در تصحيح اثر حاضر ستوده است <ref>ر.ك: مقدمه كتاب، ص5-38</ref> | دكتر منجد افزوده است: نويسنده گاه مطالبى را كه نقل مىكند، خلاصه مىسازد و گاه بدون تلخيص، نص مطالب را مىآورد. [[منجد، صلاحالدین|صلاحالدين منجد]]سپس تلاش «[[سترستین، کارل ویلهم|كارل ويلهلم سترستين]]» را در تصحيح اثر حاضر ستوده است<ref>ر.ك: مقدمه كتاب، ص5-38</ref> | ||
== گزارش محتوا == | == گزارش محتوا == | ||
خط ۵۹: | خط ۵۹: | ||
برخى از مطالب سودمند اثر حاضر چنين است: | برخى از مطالب سودمند اثر حاضر چنين است: | ||
#نويسنده در مقدمه مختصرش كه مكان و تاريخ نگارشش را مشخص نكرده، يادآور شده است: اين، مختصرى در علم انساب است كه حفظش بر خردورزان آسان است و اصول انساب عرب را در بر دارد... و نسب پيامبر مصطفى(ص) و اصحاب نيكش به آن افزوده شده و توضيح دادهايم كه از نظر سبب و نسب كدام به او نزديكتر بوده و بعد از آن، خلفاى بنىاميه و بنىعباس، سپس بنى رسول ملوك يمن را آورديم و آنگاه هر كسى كه مشهور شده به خدمت به آنان از اكابر و اشراف در دوران ما و عربها... <ref>ر.ك: همان، ص43</ref> | #نويسنده در مقدمه مختصرش كه مكان و تاريخ نگارشش را مشخص نكرده، يادآور شده است: اين، مختصرى در علم انساب است كه حفظش بر خردورزان آسان است و اصول انساب عرب را در بر دارد... و نسب پيامبر مصطفى(ص) و اصحاب نيكش به آن افزوده شده و توضيح دادهايم كه از نظر سبب و نسب كدام به او نزديكتر بوده و بعد از آن، خلفاى بنىاميه و بنىعباس، سپس بنى رسول ملوك يمن را آورديم و آنگاه هر كسى كه مشهور شده به خدمت به آنان از اكابر و اشراف در دوران ما و عربها...<ref>ر.ك: همان، ص43</ref> | ||
#ابن واضح در مقدمه كتابش ذكر كرده كه حضرت آدم(ع) خليفه خدا در روى زمين بود. وقتى زمان وفاتش رسيد به فرزندش شيت وصيت كرد و او اين مسئوليت را برعهده گرفت. وقتى زمان وفات او رسيد، به فرزندش انوش وصيت كرد و او اين مسئوليت را برعهده گرفت. وقتى زمان وفات او رسيد، به فرزندش قينان وصيت كرد و او اين مسئوليت را برعهده گرفت. وقتى زمان وفات او رسيد، به فرزندش مهلائيل وصيت كرد و او اين مسئوليت را برعهده گرفت. وقتى زمان وفات او رسيد، به فرزندش يرد وصيت كرد. پس خداى متعال به يرد پيامبر، ادريس را عطا كرد در آخر هزاره اول و ادريس به متوشلخ وصيت كرد و در زمان متوشلخ هزاره دوم تمام شد و... <ref>ر.ك: متن كتاب، ص44</ref> | #ابن واضح در مقدمه كتابش ذكر كرده كه حضرت آدم(ع) خليفه خدا در روى زمين بود. وقتى زمان وفاتش رسيد به فرزندش شيت وصيت كرد و او اين مسئوليت را برعهده گرفت. وقتى زمان وفات او رسيد، به فرزندش انوش وصيت كرد و او اين مسئوليت را برعهده گرفت. وقتى زمان وفات او رسيد، به فرزندش قينان وصيت كرد و او اين مسئوليت را برعهده گرفت. وقتى زمان وفات او رسيد، به فرزندش مهلائيل وصيت كرد و او اين مسئوليت را برعهده گرفت. وقتى زمان وفات او رسيد، به فرزندش يرد وصيت كرد. پس خداى متعال به يرد پيامبر، ادريس را عطا كرد در آخر هزاره اول و ادريس به متوشلخ وصيت كرد و در زمان متوشلخ هزاره دوم تمام شد و...<ref>ر.ك: متن كتاب، ص44</ref> | ||
#اما قريش پس آن، نضر بن كنانة بن خزيمة بن مدركة بن الياس بن مضر است و آنان بطنهاى بنوهاشم و بنوالمطلب و بنونوفل و بنواميه و بنوعبدشمس و بنوعبدالدار و بنوشيبه و بنواسد و بنوزهره و بنوتيم و بنومخزوم و بنوكعب و بنوعدى و بنوجمح و بنوسهم و بنوادرم و بنومحارب و... هستند. | #اما قريش پس آن، نضر بن كنانة بن خزيمة بن مدركة بن الياس بن مضر است و آنان بطنهاى بنوهاشم و بنوالمطلب و بنونوفل و بنواميه و بنوعبدشمس و بنوعبدالدار و بنوشيبه و بنواسد و بنوزهره و بنوتيم و بنومخزوم و بنوكعب و بنوعدى و بنوجمح و بنوسهم و بنوادرم و بنومحارب و... هستند. | ||
#:اما هاشم، پس او جد پيامبر(ص) است و او سرور فرزندان حضرت آدم(ع)، حضرت محمد بن عبدالله بن عبدالمطلب بن هاشم بن عبدمناف بن قصى بن كلاب بن مرّة بن كعب بن لؤى بن غالب بن فهر بن مالك بن النضر است و او قريش بن كنانة بن خزيمة بن مدركة بن الياس بن مضر بن نزار بن معد بن عدنان بن اد بن اليسع بن الهميسع بن نبت بن سلامان بن حمل بن مقرم بن قيدار بن اسماعيل ذبيحاللّه بن ابراهيم خليل بن آزر بن ناحور بن ساروغ بن ارعوى بن فالغ بن عابر است و در «عابر»، نسب قحطان و عدنان به هم مىرسد <ref>ر.ك: همان، ص79-80</ref> | #:اما هاشم، پس او جد پيامبر(ص) است و او سرور فرزندان حضرت آدم(ع)، حضرت محمد بن عبدالله بن عبدالمطلب بن هاشم بن عبدمناف بن قصى بن كلاب بن مرّة بن كعب بن لؤى بن غالب بن فهر بن مالك بن النضر است و او قريش بن كنانة بن خزيمة بن مدركة بن الياس بن مضر بن نزار بن معد بن عدنان بن اد بن اليسع بن الهميسع بن نبت بن سلامان بن حمل بن مقرم بن قيدار بن اسماعيل ذبيحاللّه بن ابراهيم خليل بن آزر بن ناحور بن ساروغ بن ارعوى بن فالغ بن عابر است و در «عابر»، نسب قحطان و عدنان به هم مىرسد<ref>ر.ك: همان، ص79-80</ref> | ||
#:درباره اين تعبير نويسنده: «ابراهيم خليل بن آزر»، گفتنى است كه برخى با توجه به ظاهر آيات، آزر بتپرست را پدر واقعى ابراهيم دانستهاند؛ درحالىكه برخى ديگر معتقدند پدر ابراهيم، تاروخ است و نسبشناسان بر اين مطلب اجماع دارند. آنان براى اثبات اين ادعا به دلايل ذيل استناد كردهاند: | #:درباره اين تعبير نويسنده: «ابراهيم خليل بن آزر»، گفتنى است كه برخى با توجه به ظاهر آيات، آزر بتپرست را پدر واقعى ابراهيم دانستهاند؛ درحالىكه برخى ديگر معتقدند پدر ابراهيم، تاروخ است و نسبشناسان بر اين مطلب اجماع دارند. آنان براى اثبات اين ادعا به دلايل ذيل استناد كردهاند: | ||
#:الف)- در برخى از روايات و عهد قديم نام پدر ابراهيم تاروخ است، نه آزر؛ | #:الف)- در برخى از روايات و عهد قديم نام پدر ابراهيم تاروخ است، نه آزر؛ | ||
#:ب)- اطلاق كلمه اب بر آزر در قرآن، دليل بر اين نمىشود كه وى پدر واقعى ابراهيم باشد؛ زيرا عرب، عنوان اب را بر عمو نيز اطلاق مىكردند؛ چنانكه در قرآن اسماعيل كه عموى يعقوب مىباشد پدر يعقوب ناميده شده است <ref>بقره: 33</ref>؛ | #:ب)- اطلاق كلمه اب بر آزر در قرآن، دليل بر اين نمىشود كه وى پدر واقعى ابراهيم باشد؛ زيرا عرب، عنوان اب را بر عمو نيز اطلاق مىكردند؛ چنانكه در قرآن اسماعيل كه عموى يعقوب مىباشد پدر يعقوب ناميده شده است<ref>بقره: 33</ref>؛ | ||
#:ج)- اجداد پيامبر اسلام(ص) طبق شواهدى از قرآن <ref>شعرا: 219</ref>و روايات، همه موحد و مؤمن بودهاند و از آنجا كه پدر ابراهيم در سلسله نسب رسول اكرم(ص) قرار دارد، نمىتواند مشرك باشد؛ درحالىكه آزر مشرك بوده است؛ | #:ج)- اجداد پيامبر اسلام(ص) طبق شواهدى از قرآن<ref>شعرا: 219</ref>و روايات، همه موحد و مؤمن بودهاند و از آنجا كه پدر ابراهيم در سلسله نسب رسول اكرم(ص) قرار دارد، نمىتواند مشرك باشد؛ درحالىكه آزر مشرك بوده است؛ | ||
#:د)- طبق نص قرآن، حضرت ابراهيم در آخر عمرش براى پدر و مادرش از خداوند طلب مغفرت مىكند <ref>ابراهيم: 41</ref>؛ درحالىكه خداوند در قرآن آشكارا پيامبران و مؤمنان را از اينكه براى بستگان مشركشان طلب آمرزش نمايند، منع نموده است <ref>توبه: 113</ref>؛ بنابراين حضرت ابراهيم(ع) نمىتواند براى پدر مشرك، طلب آمرزش كند؛ در نتيجه آزر پدر واقعى و حقيقى ابراهيم نيست، بلكه عموى او و منجم نمرود بوده است <ref>ر.ك: مقاله ابراهيم، نوشته رحمتالله ضيايى ارزگانى، در دانشنامه كلام اسلامى، ج1، ص145</ref> | #:د)- طبق نص قرآن، حضرت ابراهيم در آخر عمرش براى پدر و مادرش از خداوند طلب مغفرت مىكند<ref>ابراهيم: 41</ref>؛ درحالىكه خداوند در قرآن آشكارا پيامبران و مؤمنان را از اينكه براى بستگان مشركشان طلب آمرزش نمايند، منع نموده است<ref>توبه: 113</ref>؛ بنابراين حضرت ابراهيم(ع) نمىتواند براى پدر مشرك، طلب آمرزش كند؛ در نتيجه آزر پدر واقعى و حقيقى ابراهيم نيست، بلكه عموى او و منجم نمرود بوده است<ref>ر.ك: مقاله ابراهيم، نوشته رحمتالله ضيايى ارزگانى، در دانشنامه كلام اسلامى، ج1، ص145</ref> | ||
#عجالم، همان بنوسالم هستند و به آنها «آل سالم» گفته نمىشود و «آل سالم» از جحافل هستند و اينان بنوسالم از عجالم هستند. مشايخ آنان عبارتند از: محمد بن احمد و محمد بن انعم و سعد بن محمد و آل عبدالله، شيخشان مقبل بن عبداللّه و ركّابه شيخشان على بن انعم است و او برادر محمد بن انعم شيخ بنىسالم نيست، بلكه اشتراك اسمى است... <ref>ر.ك: همان، ص140</ref> | #عجالم، همان بنوسالم هستند و به آنها «آل سالم» گفته نمىشود و «آل سالم» از جحافل هستند و اينان بنوسالم از عجالم هستند. مشايخ آنان عبارتند از: محمد بن احمد و محمد بن انعم و سعد بن محمد و آل عبدالله، شيخشان مقبل بن عبداللّه و ركّابه شيخشان على بن انعم است و او برادر محمد بن انعم شيخ بنىسالم نيست، بلكه اشتراك اسمى است...<ref>ر.ك: همان، ص140</ref> | ||
== وضعيت كتاب == | == وضعيت كتاب == | ||
براى كتاب حاضر، در پايان آن، فهرست اعلام اسامى رجال و نسا و شعوب و قبائل، فهرست الفبايى موضوعات و فهرست تفصيلى مطالب فراهم شده است <ref>ر.ك: همان، ص143-229</ref> | براى كتاب حاضر، در پايان آن، فهرست اعلام اسامى رجال و نسا و شعوب و قبائل، فهرست الفبايى موضوعات و فهرست تفصيلى مطالب فراهم شده است<ref>ر.ك: همان، ص143-229</ref> | ||
هرچند مصحح براى تصحيح اثر حاضر و افزودن مقدمه و پاورقى بر آن از منابع متعددى بهره برده، وليكن فهرست منابع مورد استفادهاش و مشخصات كتابشناختى آن را تنظيم و ثبت نكرده است. | هرچند مصحح براى تصحيح اثر حاضر و افزودن مقدمه و پاورقى بر آن از منابع متعددى بهره برده، وليكن فهرست منابع مورد استفادهاش و مشخصات كتابشناختى آن را تنظيم و ثبت نكرده است. |
ویرایش