پرش به محتوا

شهرستانی، محمد بن عبدالکریم: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'ابو ' به 'ابو'
جز (جایگزینی متن - '،ب' به '، ب')
جز (جایگزینی متن - 'ابو ' به 'ابو')
خط ۳۶: خط ۳۶:




'''محمد بن عبدالكريم شهرستانى''' از مفسران‌برجسته قرن پنجم و ششم هجرى(479-548) در«شهرستان»از توابع خراسان ديده به جهان گشود.در نظاميه نيشابور با استفاده از اساتيد بنامى چون احمد خوافى، ابو نصر قريشى، ابوالقاسم انصارى، على بن احمد بن محمد المدائنى و...در فقه،كلام، تفسير،حديث، اصول و...تحصيلات خويش را به پايان برد.
'''محمد بن عبدالكريم شهرستانى''' از مفسران‌برجسته قرن پنجم و ششم هجرى(479-548) در«شهرستان»از توابع خراسان ديده به جهان گشود.در نظاميه نيشابور با استفاده از اساتيد بنامى چون احمد خوافى، ابونصر قريشى، ابوالقاسم انصارى، على بن احمد بن محمد المدائنى و...در فقه،كلام، تفسير،حديث، اصول و...تحصيلات خويش را به پايان برد.


پس از فارغ التحصيلى از نظاميه نيشابور، به خوارزم و مكه رفت و در بازگشت از مكه به درخواست نظاميه بغداد كه يكى از مهم‌ترين حوزه‌هاى آموزشى اهل سنت به شمار مى‌آمد، سه سال از 510 تا 513 ه‍.ق به تدريس و موعظه دانشجويان پرداخت.
پس از فارغ التحصيلى از نظاميه نيشابور، به خوارزم و مكه رفت و در بازگشت از مكه به درخواست نظاميه بغداد كه يكى از مهم‌ترين حوزه‌هاى آموزشى اهل سنت به شمار مى‌آمد، سه سال از 510 تا 513 ه‍.ق به تدريس و موعظه دانشجويان پرداخت.
خط ۵۸: خط ۵۸:
درباره شهرستانى پژوهشهاى قابل توجهى صورت پذيرفته است، اما هنوز هم ناگفته‌ها و نايافته‌هاى بسيارى در زندگى او وجود دارد.يكى از اين نادانسته‌ها گرايش مذهبى و فرقه‌اى شهرستانى است.اين مسأله با وجود كتابهاى بسيار وى،كه مى‌تواند نشانگر باورهاى مذهبى او باشد،هنوز هم(به خصوص پيش از كشف تفسير«مفاتيح الاسرار و مصابيح الابرار»در كتابخانه ملى)از نقاط ابهام زندگى شهرستانى شناخته مى شود.چه اينكه شهرستانى به جهت گرايش مذهبى خود كه در نگاه بسيارى الحاد بود و زندگى در عصرى كه جنگهاى مذهبى و فرقه‌اى به اوج خود رسيده بود و در اصفهان و رى و نيشابور زد و خوردهاى فرقه‌اى هر روز شدت بيشترى مى‌گرفت،ناچار از زندگى در پناه تقيه بود، به گونه‌اى كه او در بسيارى از آثار خود جز«مفاتيح الاسرار و مصابيح الابرار»،خويش را سنى اشعرى جلوه مى‌دهد.اين مسأله سبب شده عده‌اى وى را اشعرى مذهب معرفى كنند.
درباره شهرستانى پژوهشهاى قابل توجهى صورت پذيرفته است، اما هنوز هم ناگفته‌ها و نايافته‌هاى بسيارى در زندگى او وجود دارد.يكى از اين نادانسته‌ها گرايش مذهبى و فرقه‌اى شهرستانى است.اين مسأله با وجود كتابهاى بسيار وى،كه مى‌تواند نشانگر باورهاى مذهبى او باشد،هنوز هم(به خصوص پيش از كشف تفسير«مفاتيح الاسرار و مصابيح الابرار»در كتابخانه ملى)از نقاط ابهام زندگى شهرستانى شناخته مى شود.چه اينكه شهرستانى به جهت گرايش مذهبى خود كه در نگاه بسيارى الحاد بود و زندگى در عصرى كه جنگهاى مذهبى و فرقه‌اى به اوج خود رسيده بود و در اصفهان و رى و نيشابور زد و خوردهاى فرقه‌اى هر روز شدت بيشترى مى‌گرفت،ناچار از زندگى در پناه تقيه بود، به گونه‌اى كه او در بسيارى از آثار خود جز«مفاتيح الاسرار و مصابيح الابرار»،خويش را سنى اشعرى جلوه مى‌دهد.اين مسأله سبب شده عده‌اى وى را اشعرى مذهب معرفى كنند.


[[ابن خلکان، احمد بن محمد|ابن خلكان]] مى‌نويسد: «ابو الفتح محمد بن ابى القاسم عبدالكريم بن ابى بكر احمد الشهرستانى، المتكلم على مذهب الاشعرى كان اماما مبرزا فقيها متكلما...»
[[ابن خلکان، احمد بن محمد|ابن خلكان]] مى‌نويسد: «ابوالفتح محمد بن ابى القاسم عبدالكريم بن ابى بكر احمد الشهرستانى، المتكلم على مذهب الاشعرى كان اماما مبرزا فقيها متكلما...»


جاپلقى در طرائف المقال مى‌نويسد:«ذكره صاحب الملل و النحل من علماء السنة.»
جاپلقى در طرائف المقال مى‌نويسد:«ذكره صاحب الملل و النحل من علماء السنة.»
خط ۷۴: خط ۷۴:
اين دسته از مهم‌ترين دلايل گرايش شهرستانى به اسماعيليه است،زيرا كسانى كه نويسنده ملل و نحل را اسماعيلى معرفى مى‌كنند،يا از معاصران او به شمار مى‌آيند و يا به جهت ارتباط و زندگى با باطنيان، باورها، بزرگان و داعيان آنها را به خوبى مى‌شناسند.براى نمونه ابوسعيد عبدالكريم بن محمد [[سمعانی، عبدالکریم بن محمد |سمعانى]] از معاصران شهرستانى در «التحبير فى المعجم الكبير»مى نويسد: «و كان متهما بالميل الى اهل البدع يعنى الاسماعيلية و الدعوة اليهم لضلالتهم.»
اين دسته از مهم‌ترين دلايل گرايش شهرستانى به اسماعيليه است،زيرا كسانى كه نويسنده ملل و نحل را اسماعيلى معرفى مى‌كنند،يا از معاصران او به شمار مى‌آيند و يا به جهت ارتباط و زندگى با باطنيان، باورها، بزرگان و داعيان آنها را به خوبى مى‌شناسند.براى نمونه ابوسعيد عبدالكريم بن محمد [[سمعانی، عبدالکریم بن محمد |سمعانى]] از معاصران شهرستانى در «التحبير فى المعجم الكبير»مى نويسد: «و كان متهما بالميل الى اهل البدع يعنى الاسماعيلية و الدعوة اليهم لضلالتهم.»


ابو محمد محمود بن عباس بن ارسلان خوارزمى يكى ديگر از معاصران شهرستانى پس از معرفى شهرستانى و اساتيد او مى‌نويسد: «لو لا تخليطه فى الاعتقاد و ميله الى اهل الزيغ و الالحاد،كان هو الامام، و كثيرا ما كنّا نتعجّب من وفور فضله و كمال عقله،كيف مال الى شىء لا اصل له و اختار امرا لا دليل عليه لا معقولا و لا منقولا.»
ابومحمد محمود بن عباس بن ارسلان خوارزمى يكى ديگر از معاصران شهرستانى پس از معرفى شهرستانى و اساتيد او مى‌نويسد: «لو لا تخليطه فى الاعتقاد و ميله الى اهل الزيغ و الالحاد،كان هو الامام، و كثيرا ما كنّا نتعجّب من وفور فضله و كمال عقله،كيف مال الى شىء لا اصل له و اختار امرا لا دليل عليه لا معقولا و لا منقولا.»


خوارزمى به روشنى و صراحت،شهرستانى را ملحد مى‌خواند و چنان كه پيش از اين گفته شد اسماعيليه در عصر او يعنى قرن ششم ملاحده خوانده مى‌شدند و با همين اتهام قتل عام مى‌گشتند.بنابر اين اگر خوارزمى شهرستانى را متمايل به الحاد مى‌خواند مقصودش گرايش و تمايل او به اسماعيليان است.
خوارزمى به روشنى و صراحت،شهرستانى را ملحد مى‌خواند و چنان كه پيش از اين گفته شد اسماعيليه در عصر او يعنى قرن ششم ملاحده خوانده مى‌شدند و با همين اتهام قتل عام مى‌گشتند.بنابر اين اگر خوارزمى شهرستانى را متمايل به الحاد مى‌خواند مقصودش گرايش و تمايل او به اسماعيليان است.
خط ۲۶۶: خط ۲۶۶:
#:نمونه پنجم: در بحث از تنزيه و تسبيح خداوند،شهرستانى بر ناكارآيى عقل تأكيد مى‌كند و پيشنهاد مى‌دهد در اين گونه مسائل به پيامبر(ص)تمسك جوييم: «و تلك التكلّفات فى التفسير خارجه، و معناه نحن نسبّح بحمدك الذى حمدت به نفسك،لا بما نحن نراه و نظنّه من التسبيح،فانّ العقول يتفاوت فى التنزيه و التسبيح،فعقل المعتزلى يحكم بأنّ التنزيه فى نفى الصفات و التسبيح و التقديس فى نفى الرؤية و نفى القبائح عنه، و عقل الاشعرى يحكم بأنّ التنزيه و التحميد فى اثبات الصفات و اثبات الرؤية و اضافة الخير و الشرّ اليه و كذلك كل حزب بما لديهم فرحون، و لو قال القائل أنا اسبّح بحمده الذى حمد به نفسه،كما قال المصطفى صلوات الله و سلامه عليه:لا ابلغ الثناء عليك لا احصى ثناء عليك انت كما اثنيت على نفسك و فوق ما يصفه الواصفون،كان ذلك تسبيحا و تقديسا خالصا صافيا من شوائب الظنون...»
#:نمونه پنجم: در بحث از تنزيه و تسبيح خداوند،شهرستانى بر ناكارآيى عقل تأكيد مى‌كند و پيشنهاد مى‌دهد در اين گونه مسائل به پيامبر(ص)تمسك جوييم: «و تلك التكلّفات فى التفسير خارجه، و معناه نحن نسبّح بحمدك الذى حمدت به نفسك،لا بما نحن نراه و نظنّه من التسبيح،فانّ العقول يتفاوت فى التنزيه و التسبيح،فعقل المعتزلى يحكم بأنّ التنزيه فى نفى الصفات و التسبيح و التقديس فى نفى الرؤية و نفى القبائح عنه، و عقل الاشعرى يحكم بأنّ التنزيه و التحميد فى اثبات الصفات و اثبات الرؤية و اضافة الخير و الشرّ اليه و كذلك كل حزب بما لديهم فرحون، و لو قال القائل أنا اسبّح بحمده الذى حمد به نفسه،كما قال المصطفى صلوات الله و سلامه عليه:لا ابلغ الثناء عليك لا احصى ثناء عليك انت كما اثنيت على نفسك و فوق ما يصفه الواصفون،كان ذلك تسبيحا و تقديسا خالصا صافيا من شوائب الظنون...»
#تفسير و تأويل
#تفسير و تأويل
#:اساس مذهب اسماعيليه بر تأويل استوار است.به باور باطنيان آيات قرآن و احكام دين افزون بر معناى ظاهرى، معناى باطنى نيز دارند كه آن معانى سرى و پنهانى مى‌نمايند.ابو اسحاق از بزرگان اسماعيليه در اين باره مى‌نويسد:
#:اساس مذهب اسماعيليه بر تأويل استوار است.به باور باطنيان آيات قرآن و احكام دين افزون بر معناى ظاهرى، معناى باطنى نيز دارند كه آن معانى سرى و پنهانى مى‌نمايند.ابواسحاق از بزرگان اسماعيليه در اين باره مى‌نويسد:
#:«...دليل بر اثبات معانى باطنى كتاب و شريعت چنين گوييم:هيچ ظاهرى نيست مگر اينكه پايدارى و قوام آن به باطن است...از مردم جسد كثيف،ظاهر اوست و روح لطيف كه پايدارى انسان با اوست باطن آن است...پس هم چنين كتاب و شريعت،ظاهر دين است و معنى تأويلى آنها، باطن و پنهان است از نادان و پيداست براى دانايان،هم چنان كه جسد بى روح خوار باشد،كتاب و شريعت هم كه مانند جسدى است براى دين بدون تأويل و بدون دانستن معانى باطنى آنها نزد خدا بى مقدار و بى ارج است.»
#:«...دليل بر اثبات معانى باطنى كتاب و شريعت چنين گوييم:هيچ ظاهرى نيست مگر اينكه پايدارى و قوام آن به باطن است...از مردم جسد كثيف،ظاهر اوست و روح لطيف كه پايدارى انسان با اوست باطن آن است...پس هم چنين كتاب و شريعت،ظاهر دين است و معنى تأويلى آنها، باطن و پنهان است از نادان و پيداست براى دانايان،هم چنان كه جسد بى روح خوار باشد،كتاب و شريعت هم كه مانند جسدى است براى دين بدون تأويل و بدون دانستن معانى باطنى آنها نزد خدا بى مقدار و بى ارج است.»
#:شهرستانى در مقدمه‌اى كه بر مفاتيح الاسرار نوشته پس از تعريف تفسير، تأويل لغوى را به معناى بازگشت مى‌داند و تفسير را اعم از تأويل مى‌خواند:
#:شهرستانى در مقدمه‌اى كه بر مفاتيح الاسرار نوشته پس از تعريف تفسير، تأويل لغوى را به معناى بازگشت مى‌داند و تفسير را اعم از تأويل مى‌خواند:
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش