هشت رساله‌ی سهروردی

    از ویکی‌نور
    هشت رساله‌ی سهروردی
    هشت رساله‌ی سهروردی
    پدیدآورانسهروردی، یحیی بن حبش (نویسنده) کاظم محمّدی (مصحح و شارح)
    ناشرانتشارات نجم کبری
    مکان نشرایران ـ کرج
    سال نشر1388 ش
    چاپ1
    شابک5-19-2905-964-978
    موضوعفلسفه. فلسفه اشراق.
    زبانفارسی
    تعداد جلد1
    کد کنگره
    ‏ 5ه35م/771 BBR
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    هشت رساله‌ی سهروردی نوشته‌ی فیلسوف اشراقی شهاب‌الدّین یحیی بن حبش سهروردی است. که به همّت استاد فلسفه و عرفان کاظم محمّدی جمع و تألیف شده است. البتّه در بین آثار شهاب‌الدّین یحیی بن حبش سهروردی رسماً کتابی تحت عنوان هشت رساله وجود ندارد، و این امری معلوم است ولی در اینجا هشت رساله از آثار فارسی و ارزشمند شیخ اشراق را جمع، تصحیح و توضیح کرده‌اند، ضمن این که مقدّمه‌ای مطوّل و اساسی بر آن نوشته‌اند.

    شهاب‌الدّین یحیی بن حبش سهروردی با تمام شهرتی که در جهان فلسفه و به ویژه در بین فیلسوفان مسلمان دارد در عین حال تا چند دهه بیش متأسّفانه هیچ اهتمامی‌بر فلسفه‌ی او صورت نمی‌گرفت. کتابی مستقل در خصوص زندگی، فلسفه و افکار او دیده نمی‌شود و این یک بی انصافی تمام در حق این شیخ اشراقی نابغه‌ی مسلمان است. با این حال اساتید به نامی‌هم صرفاً در تجمیع نوشته‌ها و آآثار او اهتمام کردند که قابل ستایش است.

    پروفسور هانری کوربن و پروفسور سیّد حسین نصر که مجموعه آثار سهروردی را جمع و تدوین کرده‌اند خدمتی بزرگ به این فلسفه نموده‌اند، و البتّه این که یک فیلسوف غربی این اهتمام را کرده است اسباب سرشکستگی و تحقیر خودیهاست که در این باره از خود همّت و غیرتی به خرج ندادند و اکنون نیز هر پژوهشی به استناد تألیف این استاد غربی صورت می‌پذیرد.

    به هر جهت استاد کاظم محمّدی از جمله اشخاص است که در این کار نیز پیشتاز بوده و در کارنامه‌ی پژوهشهای ارزنده‌ی خود چند کتاب هم درباره‌ی سهروردی دارد که بارها به چاپ رسیده است. جدال تاریخی عقل و عشق که انتشار آن به سال 1369 صورت گرفته نشان اهتمام جدّی این پژوهشگر به این شیخ اشراقی است، گرچه در آن کتاب تنها یک مقاله‌ی آن مربوط به شیخ اشراق است ولی با این حال کتاب از بابت فلسفی بودن جایگاه این فرد را هم بازنمون می‌کند. غیر از آن سه کتاب ارشمند دیگر در کارنامه‌ی سهروردی پژوهی این استاد عرفان و فلسفه هست به نامهای سهروردی دانای حکمت باستان، سهروردی مفسر آیات نور و همین کتاب هشت رساله‌ی سهروردی.


    ساختار

    کتاب هشت رساله‌ی سهروردی اثری است یک جلدی و با 192 صفحه که هشت رساله‌ی فلسفی ـ عرفانی از آثار فارسی شیخ اشراق را جمع و مورد توضیح قرار داده است. این کار به همّت استاد کاظم محمّدی صورت گرفته است. نامبرده گذشته از تصحیح رساله‌ها و توضیح آنها که در پاورقی صورت گرفته مقدّمه‌ای عالی هم برای شناخت شهاب‌الدّین سهروردی و آثار او نوشته که بسیار مهم و قابل استفاده است.

    در فهرست مطالب کتاب که در آغاز اثر قرار دارد با چنین مواردی مواجه هستیم: شرح زندگی شیخ، آثار و نوشته‌ها، رساله‌ی فی حالة الطفولیه، رساله‌ی رسالة الطیر، رساله‌ی لغت موران، رساله‌ی روزی با جماعت صوفیان، رساله‌ی آواز پر جبرئیل، رساله‌ی صفیر سیمرغ، رساله‌ی فی حقیقة العشق، رساله‌ی عقل سرخ. در انتها نیز برخی از آثار انتشارات نجم کبری دیده می‌شود. امّا پیش از اینها مقدّمه‌ای دو صفحه‌ای از سوی ناشر وجود دارد که توضیحی راجع به ایت کتاب می‌دهد که در فهرست مطلب درج نشده است. در مقدّمه‌ی ناشر اشاره به یک همایش در باره‌ی شیخ اشراق می‌شود تحت عنوان «عقل سرخ» که در شرهر کرج برقرار شده بود و استاد کاظم محمّدی سخنران اصلی آن بوده است. قابل ذکر است که در سالها قبل در دهه‌ی هشتاد در فرهنگسرای اشراق تهران، لوح تقدیری نیز به این استاد بزرگ جهت پژوهشهای ناب فلسفی در حوزه‌ی شیخ اشراق به عنوان سهروردی پژوه تقدیم شده است، که در مطبوعات آن زمان درج شد.


    گزارش محتوا

    کتاب هشت رساله‌ی سهروردی مشتمل بر هشت رساله فارسی شیخ اشراق است که ‌نیمه‌ای فلسفی، نیمه‌ای عرفانی دارد. امّا از این بابت که از جمله نخستین کسانی است که فلسفه را به زبان فارسی نوشته است بسیار مهم و ارزنده است. کتاب حاضر که به همّت استاد کاظم محمّدی جمع و توضیح شده است با مقدّمه‌ای مهم نیز همراه است که ما را به شناخت بهتر شهاب‌الدّین سهروردی و آثار او رهنمون می‌شود. چنانکه از صفحه‌ی 7 کتاب تا صفحه‌ی 31 به شرح زندگانی شیخ می‌پردازد و از صفحه‌ی 33 الی 48 نیز به معرّفی اجمالی آثار شیخ می‌پردازد. در همین بخش در صفحات 36 تا 38 فهرستی از آثار شیخ را که تعداد آن به پنجاه می‌رسد را نام برده است که این هشت رساله نیز از میان آنها استخراج شده است.

    هشت رساله‌ی مورد نظر در این کتاب بدین شرح است:

    1. نخست فی حالة الطّفولیه.

    این رساله از صفحه‌ی 49 آغاز می‌شود و در صفحه‌ی 66 به پایان می‌رسد. مطالب این رساله به نوعی است که با هر پاراگرافی یک شماره وجود دارد و در واقع گذشته از کوتاهی و یا بلندی عبارات، هر عبارتی در ذیل یک شماره قرار گرفته است که آخرین شماره‌ی آن عدد 20 است که پرسشی از شیخ می‌شود که فلسفه‌ی آب خوردن بعد از سماع چیست؟ و شیخ دلیل آن را بیان می‌کند.

    این رساله به مانند اغلب رساله‌ی‌های کوتاه شیخ رمزی است و باید بسیار تأمّل کرد تا به مفهوم و معنایی که در آن است پی برد. ماجرا از نکته‌ای خاص آغاز می‌شود که کودکان به مکتب و به سمت استاد برای آموختن علم رفتند و سهروردی که طفلی بیش نبود تعجّب کرد که چرا وی به دنبال علم نرفته است، همین که به دنبال ایشان رفت هیچیک را نیافت ولی شیخی را یافت که محل پاسخ به پرسشهای او بود، شیخ به جای استاد.

    در شماره‌ی 4 می‌گوید روزی در خانقاهی پیری را با خرقه‌ای ملمّع دیده است که نیمه‌ای سیاه و نیمه‌ی دیگرش سپید بود. سهروردی از پیر خانقاه علّت جدایی از شیخ را می‌پرسد و او وی را آگاه می‌سازد، تمنای دیدار دو باره‌ی شیخ را از پیر دارد و پیر دستگیرانه وی را به شیخ می‌رساند. سهروردی در دوران ارادت و شاگردی پرسشهایی خاص از شیخ می‌کند و شیخ نیز پاسخهایی اجمالی و اغلب به رمز به وی می‌دهد. از نکات بسیار مهم در این پرسشها در شماره‌ی 10 خود را نشان می‌دهد: شیخ را گفتم: کس باشد که از بند هرچه دارد برخیزد؟ شیخ گفت: کس آن کس بود. گفتم: چون هیچ ندارد زندگانی به کدام اسباب کند؟ شیخ گفت: آن‌کس که این اندیشد هیچ ندهد، امّا آن کس که همه بدهد این نیندیشد. عالم توکّل خوش عالمی‌است و ذوق آن به هر کس نرسد[۱].

    1. دوّم رسالة الطّیر است.

    این رساله از صفحه‌ی 67 آغز می‌شود و در صفحه‌ی 76 پایان می‌یابد. این رساله‌ی کوتاه نیز یکی دیگر از رساله‌های رمزی شیخ است که باید بارها خواند و در آن غور کرد تا به آنچه گفته است راه یافت. در اینجا نیز عبارات شماره بندی است و تا عدد یازده را در بر دارد. شماره‌های 3 و 4 و 5 پندهایی بسیار ارزشمند به سالکان راه می‌دهد و از شماره‌ی 6 قصّه آغاز می‌شود. با نام طیر آنچه که نهان است دام و دانه است و صفیری آشنا برای صید کردن. معلوم است که مراد از آن سیر در عوالم معنوی است و دانه و دام نیز از موانع راه به شمار می‌آید تا از طیور کدام بجهد و کدام به طوع دانه به دام افتد.

    1. سوّم لغت موران است.

    این رساله از صفحه‌ی 77 آغاز می‌شود و تا انتهای صفحه‌ی 98 ادامه می‌یابد. این رساله نیز شماره بندی دارد تا شماره 17 قابل مشاهده است، هر چند که برخلاف دو رساله‌ی قبلی دارای فصولی هم هست که 12 فصل در آن دیده می‌شود. در این رساله حمد و ستایش پروردگار در ابتدای امر قرار دارد و بعد از آن درود بر پیامبر و خاندان آن لحاظ شده است. شهاب‌الدّین سهروردی در باره‌ی این رساله می‌گوید: یکی از جمله‌ی عزیزان که رعایت جانب او براین ضعیف متوجّه بود، التماس کرد کلمه‌ای چند در نهج سلوک اسعاف کرده آمد، به شرط آنکه از نااهل دریغ دارد انشاءالله. آنرا «لغت موران» نام نهادیم، و بالله التّوفیق[۲]. چنانکه از متن پیداست این رساله به تقاضای کسی نوشته شده و شیخ هم اصرار دارد که بر نامحرمان عرضه نشود و همچنان پنهان باقی بماند.

    1. چهارم روزی با جماعت صوفیان است.

    این رساله صفحات 99 الی 110 را در بر دارد و شماره‌های مسلسل آن نیز تا عدد 13 را نشان می‌دهد. آغاز رساله سخن سهروردی و خاطره‌ی اوست که با جماعتی از صوفیان در خانقاهی نشسته بود، هر یک از شیخ خود چیزی می‌گفت تا نوبت به سهروردی رسید و رساله در همین باره است که او از شیخ خود آنچه را دیده و یافته و شنیده را توصیف می‌کند. در ذیل شماره‌ی 9 شیخ تمام پرسشهای فلکیِ سهروردی را خطا و باطل می‌داند و بیان می‌دارد که در این باره آگاهان اندکند و دانایی ایشان از جایی دیگر است. و در شماره‌ی 10 پاسخی نیکو وجود دارد:

    شیخ را گفتم: آن چگونه توان دانستن؟ گفت که: آن کسان که در آسمان و ستارگان نگرند سه گروهند: گروهی به چشم سر نگرند و صحیفه‌ای کبود بینند، نقطه‌ای چند سپید بر وی و این گروه عوامند و بهائم را نیز اینقدر نظر حاصل باشد. و گروهی آسمان را هم به دیده‌ی آسمان بینند و این گروه منجّمانند، دیده‌ی آسمان ستاره است و ایشان آسمان را به ستارگان بینند، گویند: امروز فلان ستاره در فلان برج است پس این اثر کند، در فلان برج بر فلان قران است، برج بادی است یا خاکی یا آتشی، قِران نخستین است، غلبه‌ی باد بود یا غلبه‌ی آب، فلان سال که آفتاب به حمل می‌رفت آن زمان فلان برج می‌آمد، طالع سال آن برج است با زندگی می‌باشد، آن زمان که فلان کس از مادر به زمین می‌آمد فلان برج برمی‌آمد، طالع آنکس آن برج باشد، کدخدایش فلان ستاره است، خداوند طالع عمل کند نعمت به دست آرد، فلان وقت عقده‌ی ذنب در پیش آفتاب ایستد یا در پیش ماه، آفتاب یا ماه سیاه شود، حساب آن ستاره کنند. ایشان آسمان را به دیده‌ی آسمان بینند. امّا کسانی که سرّ آسمان و ستاره به چشم سر نبینند و نه به دیده‌ی آسمان الاّ به نظر استدلال، محقّقان اند[۳].

    در شماره‌ی 11 سهروردی به شیخ می‌گوید که من این مطالب را نمی‌فهمم، چاره چیست؟ و شیخ وی را به چلّه‌ای فرا می‌خواند تا به فهم مطالب توفیق یابد. شیخ وی را پرهیز غذایی می‌دهد تا آنچه در وی است و مانع فهم از وی به در شود، و از جمله چیزهایی که باید از وی بیرون شود توجّه به مال و ملک و اسباب و لذّت نفسانی و شهوات است[۴].

    1. پنجم آواز پر جبرئیل است.

    این رساله نیز از صفحه‌ی 111 شروع می‌شود تا 126 و تا 21 شماره نیز قابل دیدن است. از نام رساله پیداست که اثری کاملاً رمزی است و فهم آن دشوار و از همین بابت کسی منکر اینگونه‌اندیشه‌ها بود که سهروردی در همان ابتدا به آن اشاره کرده و رساله را پیش می‌برد، چنانکه می‌گوید: درین یک دو روز از کسانی که رمد تعصّب، نقص بصر و بصیرت ایشان شده است، یکی از برای کبر منصب سادات و ائمّه‌ی طریقت از سر قصور در مشایخ سوالف بیهده‌ای می‌گفت و در اثناء آن از بهر تقریر تشدید انکاری را بر مصطلحات متأخّران استهزاء می‌کرد، تا تمادی او در آن به جائی رسید که حکایت ایراد کرد از خواجه ابوعلی فارمدی رحمه‌الله علیه که او را پرسیدند که: چون است که کبودپوشان بعضی اصوات را آواز پر جبرئیل می‌خواندند؟ گفت: بدان که بیشتر چیزها که حواسّ تو مشاهده‌ی آن می‌کند، همه از آواز پر جبرئیل است. و سائل را گفت: از جمله آوازهای پر جبرئیل یکی توئی. این منکر مدّعی تعصّبِ بیفایده می‌کرد که چه معنی این کلمه را فرض توان کرد الاّ هذیانات مزخرف؟ چون تجاسر او بدینجا رسید راستی را من نیز از سر حدّت زجر او را متشمّر گشتم و دامن مبادلات با دوش انداختم و آستین تحمّل باز نَوَردیدم و بر سَرِ زانوی فطنت بنشستم و از طریق شَتم کردن و عامی‌خواندن درآمدم. و گفتم: اینک من در شرح آواز پر جبرئیل به عزمی‌درست و رأیی صائب شروع کردم، تو اگر مردی و هنر مردان داری فهم کن، و این جزو را «آواز پر جبرئیل» نام کردم[۵].

    1. ششم صفیر سیمرغ است.

    این رساله صفحات 127 الی 148 را در بر دارد و تا شماره‌ی 18 را هم در خود درج کرده است منتها این که فصولی هم در این متن بدین شرح وجود دارد که سهروردی در همان ابتدای رساله به آنها اشاره می‌کند. در این رساله در دو قسم سخن رفته است، یکی قسم مبادی که شامل 1- تفضیل علم، 2- در آنچه اهل بدایا را ظاهر می‌شود و 3- در سکینه. و قسم دوّم مقاصد است که در آن هم سه مطلب وجود دارد، 1- فنا، 2- در آنکه هر که علامه تر عارف تر و 3- در اثبات لذّت بنده مر حق را. در شماره 4 این رساله اشاراتی به برخی سخنان عارفان دارد که منشأ روایی دارد و اشاره به سخن امام علی(ع) دارد که فرمود: «لو کشف الغطاء ما ازددت یقیناً»[۶].

    1. هفتم فی حقیقة العشق است.

    این رساله در صفحات 149 الی 174 وجود دارد و در آن 28 شماره دیده می‌شود و همین طور 12 فصل که تماماً به عشق ربط پیدا می‌کند. این رساله با آیه‌ای از سوره‌ی یوسف(ع) آغاز می‌شود و با بیتی عربی و یک رباعی فارسی ادامه می‌یابد. آنگاه به این ابتدا می‌کند که نخستین چیزی که خداوند آفرید گوهری تابناک به نام عقل بود و به این روایت اشاره می‌کند: «اوّل ما خلق الله تعالی العقل». به این گوهر سه صفت بخشید که یکی شناخت حق است، یکی شناخت خود و یکی هم شناخت آنکه نبود و بعد بود شد.

    در ادامه در خصوص حسن و عشق و حزن سخن می‌گوید و از روابطی که این سه در جهان معنا دارند. شماره‌های 27 و 28 این رساله نکات مهمی‌را بدین شرح بیان می‌کند: عشق بنده‌ای است خانه زاد که در شهرستان ازل پرورده شده است و سلطان ازل و ابد شحنگی کونین بدو ارزانی داشته است، و این شحنه هر وقتی برطرفی زند و هر مدّتی نظر بر اقلیمی‌افکند. و در منشور او چنین نبشته است که در هر شهری که روی نهد، می‌باید که خبر بدان شهر رسد، گاوی از برای او قربان کنند که: «انّ الله یأمرکم أن تذبحوا بقرة»، و تا گاو نفس را نکشد قدم در آن شهر ننهد. و بدن انسان بر مثال شهری است، اعضای او کوی‌های او و رگهای او جویهاست که در کوچه رانده‌اند، و حواس او پیشه وران اند که هریکی به کاری مشغول اند. و نفس گاوی است که دراین شهر خرابیها می‌کند و اورا دو سراست یکی «حرص» و یکی «امل»، و رنگی خوش دارد، زردی روشن است فریبنده، هرکه دراو نگاه کند خرّم شود، «صفراء فاقع لونها تسرّ الناظرین». نه پیر است که به حکم«البرکة مع اکابرکم» بدو تبرّک جویند، نه جوان است که به فتوای «الشباب شعبة من الجنون» قلم تکلیف از وی بردارند، نه مشروع دریابد، نه معقول فهم کند، نه به بهشت نازد، نه از دوزخ ترسد، که «لافارض و لابکر عوان بین ذلک»[۷].

    1. هشتم عقل سرخ است.

    این رساله از صفحه‌ی 175 آغاز می‌شود و در صفحه‌ی 189 به پایان می‌رسد. در این رساله نیز 14 شماره وجود دارد. این رساله نیز یکی از رمزیترین آثار شیخ است که کمتر کسی توان فهم و درک آن را دارد. آنچه که در این رساله وجود دارد ابهامی‌است که در مفهوم عقل سرخ وجود دارد. که این سرخی در عقل چه نسبتی دارد که البته در طول رساله به آن پاسخ می‌دهد. ولی بحث از اینجا آغاز می‌شود که کسی از کسی از سهروردی می‌پرسد که آیا مرغان زبان یکدیگر را می‌دانند و وی پاسخ مثبت می‌دهد، آنگاه می‌پرسد که تو از کجا این را می‌دانی و از همینجا داستان آغاز می‌شود. داستان بر محور اوّل ما خلق الله العقل می‌چرخد و این عقل است که به نهفته‌های هستی پاسخ می‌دهد.

    در اینجاست که رمزها مطرح می‌شود، جوانی که کهن ترین و اوّلین موجود است. رمزهایی که در کوه قاف و آنچه که مربوط به اوست مطرح می‌شود. در سیاحت در عوالم باطنی و معنوی عجایبی قابل شهود است که برای ما مبهم است که عبارتند از: قاف، گوهر شب افروز، درخت طوبی، دوازده کارگاه، زره‌ی داوودی، تیغ بلارک و چشمه‌ی زندگانی. و هر یک از این مقولات را شیخ پاسخ می‌دهد. در آغاز داستان در پاسخ به پرسنده از تجربه‌ی باز بودن خود اشاره کرد و در انتهای رساله به همان باز باز می‌گردد و خود را در قالب شعری نغز توصیف می‌کند[۸].


    ویژگیها

    کتاب هشت رساله‌ی سهروردی هم به مانند دیگر آثاری که از کاظم محمّدی منتشر شده است قابل توجّه است و در این کتاب هم نکات مهمی‌‌وجود دارد که به آن اشاره می‌شود:

    1. جمع هشت رساله در یکجا کاری ارزنده است.
    2. توضیحات مصحح در پاورقی به راستی راهگشای فهم مطلب است.
    3. دو مقدّمه‌ای که در ابتدای اثر وجود دارد خواننده را آماده می‌کند تا به متن اصلی برسد.
    4. مصحح در توضیحات خود از منابع بسیار زیادی استفاده کرده و کاری وقتگیر را به اتمام رسانده است.


    وضعیت کتاب

    هشت رساله‌ی سهروردی، آثاری از سهروردی است که به همّت استاد کاظم محمّدی جمع، تصحیح و توضیح داده شده است بانضمام دو مقدّمه برای سهروردی، یکی در احوال او و یکی هم برای آثار او.

    کتاب در یک جلد با مقدّمه‌ای مفصّل نوشته شده است. متن کتاب فارسی است و دارای 192 صفحه است. کتاب حاضر در قطع رقعی و با جلد نرم و کاغذ مرغوب منتشر شده. در آغاز، فهرست مطالب درج شده و در انتهای اثر هم فهرست جامعی از منابع و مأخذ و همی‌نطور نمایه‌ی کامل دیده می‌‌شود. بخشی از کتابهای این نویسنده در انتشارات نجم کبری نیز در آخر کتاب پیوست شده است.

    پانویس

    1. متن، ص 58
    2. متن، ص 77
    3. متن، صص 107-106
    4. متن، صص 108-107
    5. متن، صص 113-111
    6. متن، ص 132
    7. متن، صص 173-172
    8. متن، ص 189

    منابع مقاله

    مقدّمه و متن کتاب

    وابسته‌ها