نقد در منفی متن: سیاستشناسی خوانش در مخیله فارسیزبانان
| نقد در منفی متن: سیاستشناسی خوانش در مخیلۀ فارسیزبانان | |
|---|---|
| پدیدآوران | صافی پیرلوجه، حسین (نویسنده) |
| عنوانهای دیگر | سیاستشناسی خوانش در مخیلۀ فارسیزبانان |
| ناشر | پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی |
| مکان نشر | تهران |
| سال نشر | 1403 |
| چاپ | اول |
| شابک | 7-62-8032-622-978 |
| موضوع | داستاننویسی -- نقد ادبی |
| زبان | فارسی |
| تعداد جلد | 1 |
| کد کنگره | PN٣٣۵۵ |
نقد در منفی متن: سیاستشناسی خوانش در مخیلۀ فارسیزبانان تألیف حسین صافی پیرلوجه (متولد ۱۳۵۵ش)؛ این کتاب با هدف بررسی سازوکار خوانش و بر اساس این فرض نگاشته شده که مسیر خوانش را، گذشته از ویژگیهای صوری متن، میتوان با توجه به پیشفهمها و موضعگیری ایدئولوژیک خواننده دریافت. نویسنده با تحلیل داستانهای فارسی نشان میدهد که برداشت خواننده تا چه اندازه متأثر از دانش عمومی او دربارۀ چیستی داستان و چگونگی خواندن آن است.
ساختار
این کتاب در پنج فصل اصلی تدوین شده است.
گزارش کتاب
کتاب «نقد در منفی متن» با یک گام عقبنشینی از مبادی خوانش، به قصد شناسایی الگوهای پیشانگاشتهای میپردازد که خطمشی خوانش را در مرحلۀ مقدماتی ترسیم میکنند. نویسنده در این اثر کوشیده است با تحلیل معدودی از داستانهای فارسی نشان دهد که برداشت خواننده از نمونههای مورد تحلیل تا چه اندازه دستخوش دانش عمومی او دربارۀ چیستی داستان و چگونگی خواندن آن بوده است.
در فصل نخست کتاب به بیان مقدماتی دربارۀ بحث و کلیات آن پرداخته شده است. هدف فصل دوم، تبیین فرایند خوانش و فهم متن با تأکید بر مفهوم «خوانندۀ فرضی» است؛ مفهومی که نقد خوانندهمدار و نقد مؤلفمحور را تلفیق میکند و از ائتلاف این دو رویکرد هرمنوتیکی علیه رویکرد متنگرایانه به نقد ادبیات داستانی بهره میگیرد. نویسنده در انتهای این بخش نتیجه میگیرد که با شناسایی عادتهای داستانخوانی در یک جامعۀ زبانی و گردآوری آنها تحت اصطلاح «خوانندۀ فرضی» میتوان فاصلۀ کاذب میان نیت مؤلف و برداشت خواننده را برطرف کرد و به ضرورت همکوشی نویسنده و خواننده در معنادهی به متن گردن نهاد.
فصل سوم کتاب از منظر مطالعات هرمنوتیکی به معرفی و بررسی پارهای پیشدانستههای مشترک میان خوانندگان داستان فارسی پرداخته است. در این فصل نویسنده به چرایی و چگونگی گزیدهخوانی از متن داستان میپردازد و آن را با چگونگی خوانش بخشهای برگزیده مرتبط میسازد.
در فصل چهارم نویسنده در پی پاسخ به این پرسش است که خردهخوانشهای وارد بر جایجای متن چگونه در خوانشی انداموار با یکدیگر پیوند میخورند و ارزش افزوده بر معنای ساکن در مبدأ خوانش از کجاست؟ در این فصل، برخی از عمومیترین قواعد حاکم بر دلالتجویی در متون روایی تحت چهار رویه معرفی شدهاند: ارزشیابی، مرجعگزینی، راستیآزمایی و علتجویی.
فصل پایانی کتاب تلاشی است برای معرفی برخی قواعد پیکربندی متن تحت فراقواعد ریختارشناسی داستان. تمام این قواعد درمجموع بخشی از شرایط لازم برای تقرب به مقام خوانندۀ آرمانی را فراهم میکنند.[۱]
پانويس
منابع مقاله
پایگاه کتابخانه تخصصی ادبیات