مراد المريدين
مراد المريدين | |
---|---|
پدیدآوران | غیاثالدین حمویه، ابوالفتح هبةالله (نويسنده)
میرباقرى فرد، علیاصغر (مصحح) نجفی، زهره ( مصحح) محقق، مهدی ( ناظر) قطب علمی تحقیق در متون حکمی و عرفانی ( سایر) |
ناشر | موسسه مطالعات اسلامی دانشگاه تهران - دانشگاه مک گیل |
مکان نشر | ایران - تهران |
سال نشر | 1389ش |
چاپ | 1 |
شابک | 978-964-5552-76-1 |
موضوع | سعد الدین حمویه، محمد بن موید، 586 - 650ق. - حمویه (خاندان) - عارفان - قرن 7ق. - سرگذشت نامه |
زبان | عربی |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | 4م9غ 283 BP |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
مراد المريدين، رسالهای است به زبان عربی در شرح احوال و زندگی غیاثالدین هبةالله یوسف بن ابراهیم حمویه عارف نیمه اول قرن هشتم هجری و مشایخ و مریدان وی، که مابین سالهای 741 و 759 تألیف شده است. این کتاب با مقدمه، تحصیح و تعلیقات سید علیاصغر میرباقری فرد و زهره نجفی به طبع رسیده است.
مراد المريدين، با این عبارت آغاز میشود: «الكتاب الثالث في ذكر جد والدي... محمد بن المؤيد الحموي»؛ از این عبارت برمیآید که مؤلف مجموعهای در شرح احوال و زندگانی مشایخ خاندان حمویه تألیف کرده که از آنها اثری در دست نیست و تنها «مراد المريدين» برای ما شناختهشده است. معلوم نیست کتاب اول و ثانی در چه موضوعی تألیف شده و احوال چه کسی یا کسانی در آنجا گزارش شده است.
مراد المريدين، یک مقدمه و ده باب دارد. مقدمه کتاب، کوتاه و در تعظیم و تکریم مقام سعدالدین است. در باب اول، درباره ولادت شیخ و اوایل احوال وی تا زمانی که به خدمت نجمالدین کبری پیوست سخن به میان آمده است. در باب دوم، چگونگی پیوستن سعدالدین به صدرالدین ابیالحسن عمر بن محمد بن حمویه در موصل گزارش شده است. در باب سوم و چهارم، اطلاعات مهمی درباره وصول سعدالدین به نجمالدین کبری و به خلوت نشستن نزد او و... روایت شده است. از باب پنجم تا باب نهم، مبوب و منظم حکایاتی درباره صدق فراست او، اشرافش بر خواطر و ضمایر، مکارم اخلاق و مهر و محبت او نسبت به خلق و... نقل شده است. باب دهم نیز دقایق ایام پایانی عمر سعدالدین و زمان و شیوه درگذشت او را بیان کرده است[۱].
باآنکه «مراد المريدين» به زبان عربی تألیف شده، سیاق عبارات آن بیشتر بر اساس زبان فارسی است و حتی در پارهای موارد بین عبارات عربی، واژهای فارسی آورده است؛ مانند: باغبان، باغ، داربزین (دار آفزین)، یا کاربرد واژه «شهر» بهجای «بلده». به نظر میرسد استفاده از واژههای فارسی در میان عبارتهای عربی و سیاق فارسی عبارات به این سبب است که مؤلف احتمالاً تعلقی به بعضی از کلمات فارسی دارد[۲].
پانویس
منابع مقاله