كيف ردّ الشيعة غزو المغول
كيف ردّ الشيعة غزو المغول | |
---|---|
پدیدآوران | کورانی، علی (نویسنده) |
ناشر | دار الهدي |
مکان نشر | ايران - قم |
سال نشر | مجلد1: 1389ش , 2010م , 1431ق , |
چاپ | 1 |
شابک | 978-964-497-298-0 |
موضوع | شيعه - دفاعيهها و رديهها
مغولان - تاريخ نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد، 597 - 672ق. - تاثير کشورهای اسلامی - تاريخ |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | BP 239 /ک9ک9 |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
كيف ردّ الشيعة غزو المغول اثر علی کورانی عاملی، در پاسخ به این شبهه وهابیت که شیعه سبب حمله مغول به سرزمینهای اسلامی بوده نوشته شده است.
ساختار
کتاب مشتمل بر مقدمه نویسنده و متن اثر در ده فصل است. هر فصل خود مشتمل بر عناوین متعددی است که با شماره مشخص شده است.
شیوه نگارش مباحث در هر عنوان بدین ترتیب است که ابتدا موضوع بحث مطرح شده و سپس به منابع مختلف استناد شده است؛ بدین ترتیب که نام، جلد و صفحه منبع در ابتدای عبارت آمده است. گاه علاوه بر آن منبع در انتهای عبارت به منابع دیگری هم ارجاع شده است.
گزارش محتوا
نویسنده پس از خطبه کتاب، مباحث را با این عبارت آغاز کرده که سپاهیان مغول اکثر سرزمینهای اسلامی را درهم کوبید و کشتار و فساد نمود؛ و از مغولان 21 ملک در بیشتر از یک قرن و نیم حکومت کرد. سپاهیان مغول صدها هزار بودند و در بلاد مسلمانان ساکن شدند و زادوولد کردند. جز اندکی از آنها به موطن اصلی خود مغولستان باز نگشتند، پس چه چیزی سبب شد که در دریای امت ذوب شوند که فرزندان و ذریه آنها را بهدشواری، با استفاده از تاریخ یا شباهتهای ظاهری که باقی مانده، بشناسیم. سبب آن تلاشهای بزرگان علمای شیعه مانند خواجهنصیرالدین طوسی، علامه حلی، این دو مرجع بزرگ و شریف با رشد فزاینده مغولی بهوسیله حکمت و تفکر روبرو شد[۱]. عملکرد این دو مرجع و شاگردانشان وسیع بود و شامل مناطق اشغالی مغول میشد که اغلب عالم اسلامی را دربر میگرفت و هم متنوع هم بود و ابعاد علمی، اجتماعی، سیاسی و اداری را شامل میشد[۲].
از دشوارترین امور، معطوف نمودن اذهان ملوک مغول و قلوب آنها از شرک و دوگانهپرستی بهسوی اسلام بود؛ و تبدیل اشتیاق آنها از خونریزی، نابودی و سیطره به دوست داشتن صلح و تقوا و خدمت به مردم؛ و این کاری بود که از عهده کسی جز خواجهنصیرالدین طوسی و شاگردش علامه حلی برنمیآمد[۳].
در اولین فصل کتاب، مغول بهاختصار معرفی شده است. مغولها قبائلی از مغولستان منطقهای در شمال چین هستند. چین به شش بخش تقسیم میشود که هر قسمت پادشاهی دارد. قسمت بزرگتر بلندیهای مجاور آسیای میانه است که شامل مغولستان فعلی و پایتختش طوغاج است. مشهورترین پادشاهان مغولها از ابتدای قرن هفتم هجری چنگیزخان با سلطان محمود خوارزمشاه خلیفه عباسی همسایه بوده است[۴].
در شماره دوم از همین فصل کتاب، آدرسهای اینترنتی توجه خواننده را به خود جلب میکند. خواننده میتواند با مراجعه به این صفحات اینترنتی تاریخ و قبائل مغول، تاریخ حکام و سلسلههای حاکم و کتاب تاریخ مغول عباس اقبال آشتیانی را مطالعه کند[۵]. کتابی که نویسنده معرفی کرده است عبارت است از: تاریخ مغول از حمله چنگیزخان (اوایل قرن هفتم) تا تشکیل دولت تیموری (نیمه دوم قرن نهم)[۶].
در ابتدای فصل دوم کتاب خبر دادن امیرالمؤمنین علی(ع) از حمله چنگیزخان ذکر شده است. گویا میبینیم آنها را که گروهى هستند که چهرههایشان مانند سپر (پهن و گرد) و چکشخورده است. لباسهای دیبا و ابریشم مىپوشند و اسبهای نیکو یدک مىکشند، هرکجا (که وارد شوند) خونریزى بسیار سخت واقع مىشود بهگونهای که مجروحین بر روى کشتهها راه روند و گریخته کمتر از اسیر باشد (اکثراً مخالفین آنها کشته یا اسیر شوند و راه فرارى ندارند)[۷]. نویسنده پس از ذکر سخن ابن ابیالحدید درباره این حدیث مینویسد: این یکی از معجرات امیرالمؤمنین(ع) است و عقیده ما بر این است که پیامبر(ص) مطالب بسیاری به آن حضرت آموخت[۸].
از جمله نکات قابلتوجه که در فصل چهارم کتاب مطرح شده این مطلب است که وهابیان همواره به تبعیت از ابن تیمیه، شیعه را متهم میکنند که سبب حمله مغول به بلاد مسلمین و سقوط خلافت شرعی بوده است. آنها گمان میکنند که وزیر محمد بن علقمی اسدی شیعه بوده و بنا داشته که از فرمانده سپاه دویدار و پسر خلیفه به خاطر هجومشان به محله کرخ شیعیان در بغداد دو سال پیش از حمله مغول، انتقام بگیرد؛ پس به هولاکو نامه نوشت و او را بر حمله به بغداد تشجیع نمود. شیعه این کلام را از افترائات ابن تیمیه میداند؛ چراکه ابن علقمی عالمی مبرای از این اتهام است، بلکه او برای دفاع از بغداد و سرزمینهای مسلمانان این کار را کرد، اما کلامش را نشنیدند. او سپس اقدام به بر حذر داشتن مغولان از داخل شدن به بغداد و تخریب آن نمود اما باز هم به سخنش گوش ندادند[۹]. همچنین شیعه جواب محکمتری به وهابیان میدهد: حتی اگر بپذیریم که شیعه سبب سقوط خلافت عباسی بوده است. پسازآن خلافت قویتر و وسیعتر از آن خلافت عثمانی تشکیل شد. پس وهابیت آمد و به همراهی انگلیس سالهای طولانی با آن جنگیدند تا اینکه خلافت عثمانی را ساقط کردند. درحالیکه فقهای شیعه و عشایر آنها در عراق دوشبهدوش سپاهیان خلافت عثمانی با لشکر انگلیسی مبارزه کردند و خون شهدای آنها با شهدای ترک به هم آمیخته شد و مجاهدین شیعه با افسران لشکر عثمانی زندانی شدند و همگی به دست انگلیس اعدام شدند. لکن وهابیان این حقایق را مخفی میکنند و فریادشان را با متهم کردن شیعه و ابن علقمی و نصیرالدین طوسی به خیانت بالا میبرند.... کورانی سپس به ظهور نویسندگان منصف در سالهای اخیر اشاره میکند که برخلاف وهابیت صدا را به بیگناهی ابن علقمی و خواجه نصیر طوسی و شیعه بلند کردهاند. سعد بن حذیفه غامدی استاد تاریخ اسلامی در دانشگاه ملک سعود کتابی با نام سقوط دولت عباسی و نقش شیعه بین حقیقت و اتهام نوشته است[۱۰].
از دیگر مطالب جالب توجه، شیعه شدن سلطان محمد خدابنده است. برای این موضوع سه دلیل ذکر شده است: اول اینکه او همسرش را سه طلاقه کرده بود و پشیمان شد. فقهای مذاهب اهل سنت فتوا داده بودند که طلاقش صحیح است و زنش بر او حرام است مگر اینکه با مرد دیگری ازدواج کند. او را به علامه حلی راهنمایی کردند. علامه را احضار کرد و فقها نظارهگر بودند. وی بطلان طلاق را اثبات نمود به دلیل اینکه بدون شهود و شروط بوده و طلاق سه بار در یک مجلس تنها یکبار واقع میشود. دوم اینکه سلطان قبر امیرالمؤمنین علی(ع) را زیارت کرد و در نجف خوابی دید. این خواب باعث شد که از مذهب تشیع تحقیق کند. پس او را شگفتزده کرد و به مذهب تشیع مایل شد. سوم اینکه سلطان غازان خان در سال 702ق در بغداد بود. به سیدی علوی برخورد که نماز جمعه را به جماعت و نماز ظهرش را فرادی خواند. پس او را کشت. بستگانش شکایت به سلطان بردند، او ناراحت شد و از قتل مردی از اولاد رسول به سبب اینکه نمازش را اعاده کرده خشمگین شد. پس شروع به تحقیق از مذاهب کرد و... به شیعه علاقهمند و شیعه شد و به سادات و عمارت مشاهد ائمه(ع) اهتمام نمود[۱۱].
وضعیت کتاب
فهرست مطالب در انتهای کتاب ذکر شده است.
ازآنجاکه منابع عبارات در متن کتاب ذکر شده کتاب فاقد پاورقی است.
پانویس
منابع مقاله
- مقدمه و متن کتاب
- همدانی، علی کرم، «عباس اقبال آشتیانی و تاریخ مغول و اوایل ایام تیموری»، پایگاه مجلات تخصصی نور، کتاب ماه تاریخ و جغرافیا، مرداد 1377، شماره 9 و 10، صفحه 7 تا 8.