فارابی و بنیان‌گذاری فلسفۀ سیاسی اسلامی

    از ویکی‌نور
    فارابی و بنیان‌گذاری فلسفۀ سیاسی اسلامی
    فارابی و بنیان‌گذاری فلسفۀ سیاسی اسلامی
    پدیدآورانمهدی، محسن (نویسنده) مصحفی، محمداحسان (مترجم)
    ناشرحکمت
    مکان نشرتهران
    سال نشر1400
    شابک3ـ213ـ244ـ964ـ978
    موضوعفا‌رابی‌، محمد بن‌ محمد، ۲۶۰ - ۳۳۹ ق‌۰- نقدوتفسیر,فلسفه‌ اسلامی‌,علوم‌ سیا‌سی‌ - فلسفه‌
    کد کنگره
    ‏BBR ۳۲۷/م۹ف۲ ۱۴۰۰

    فارابی و بنیان‌گذاری فلسفۀ سیاسی اسلامی تألیف محسن مهدی، با ترجمه محمداحسان مصحفی؛ نویسنده در این کتاب گزارشی کاملاً جدید از تعلیمات فارابی دربارۀ دین و سیاست ارائه می‌دهد. گزارش نویسنده برآمده از درکی ژرف و نگرشی فلسفی و مبتنی بر ده‌ها سال تحقیقات دانشگاهی و بازیابی متون و نیز مبتنی بر کشف دوبارۀ این قلمرو و تمرکز بر فلسفۀ سیاسی سده‌های میانه در سنت اسلامی بوده است.

    ساختار

    کتاب در سه بخش تدوین گردیده است.

    گزارش کتاب

    محسن مهدی ـ اندیشمند شهیر ایرانی ـ عراقی ـ نقش بسیار ارزنده‌ای در شناساندن اندیشۀ سیاسی فیلسوفان مسلمان، به ویژه فارابی در عصر کنونی ایفا کرده است. او تحصیلات ابتدایی و متوسطۀ خود را در عراق سپری کرد و با دریافت بورسی تحصیلی از دانشگاه آمریکایی بیروت، مشغول تحصیل در رشتۀ مدیریت بازرگانی شد. علاقمندی او به فلسفه سبب شد او در این سال‌ها هم‌زمان در رشتۀ فلسفه نیز به تحصیل بپردازد. سپس مقام استادی دانشگاه بغداد در رشتۀ اقتصاد را به دست آورد؛ اما تدریس او در عراق بیشتر از یک سال به طول نینجامید و با دریافت بورس تحصیلی از دانشگاه شیکاگو برای تحصیل اقتصاد به آن کشور سفر کرد. مهدی در سال 1948 وارد دانشگاه شیکاگو شد؛ اما در آنجا تحت تأثیر دانشمندان بزرگی به‌ویژه لئو اشتراوس قرار گرفت و مسیر زندگی علمی او تغییر کرد و بدین ترتیب اقتصاد در مطالعات مهدی جای خود را به فلسفه، به‌ویژه واکاوی تاریخ فلسفۀ اسلامی داد.

    مهدی این کتاب را در سال 2001 منتشر کرد و در این کتاب نشان داده که فارابی با بهره جستن از سنت یونانی فلسفۀ سیاسی بازمانده از افلاطون و ارسطو و جای‌دادن این سنت در بستر فکری و اجتماعی اسلامی، چگونه فلسفۀ سیاسی اسلامی را بنیان گذاشت و اساساً چگونه خط سیر اندیشۀ سیاسی در اجتماعی مسلمین را دگرگون کرد.

    نویسنده در این کتاب گزارشی کاملاً جدید از تعلیمات فارابی دربارۀ دین و سیاست ارائه می‌دهد. گزارش نویسنده برآمده از درکی ژرف و نگرشی فلسفی و مبتنی بر ده‌ها سال تحقیقات دانشگاهی و بازیابی متون و نیز مبتنی بر کشف دوبارۀ این قلمرو و تمرکز بر فلسفۀ سیاسی سده‌های میانه در سنت اسلامی بوده است. افزون بر این او برای انجام این مهم در وهلۀ نخست کوشیده تا نشان دهد یک فیلسوف کارآزموده چگونه به دین و مسائل سیاسی به طور عام، و به این دو در بستر اسلامی سده‌های میانه، به طور خاص می‌پردازد. بنابراین او خواننده را مستقیم در مقابل این موضوعات و مسائل مربوطه قرار می‌دهد بدون اینکه خود را در رویه‌های سنتی که در چنین تلاش‌هایی مرسوم است، گرفتار آورد؛ یعنی بدون ارائۀ شرحی مفصل دربارۀ موضوع کتاب یا دربارۀ چگونگی پرداختن این کتاب به آن موضوع و بدون بیان مطالب چندانی دربارۀ جایگاه این کتاب میان آثار تحقیقی معاصر دربارۀ فارابی.

    در مقدمۀ کتاب، نویسنده بر مانعی مهم تمرکز کرده که همۀ کسانی که در جستجوی فهم فارابی هستند، با آن روبرو می‌شوند؛ یعنی خصوصیت آشکارا نوافلاطونی آثار او. نویسنده به اختصار دربارۀ زندگی فارابی و بستر فکری‌ای که در آن پرورش یافت، سخن می‌گوید. هدف او این است که نشان دهد فارابی در صورت‌بندی فلسفۀ ساسی خود بیشتر به جریانی متمایل بود که نوافلاطونیان ـ افلاطونیان میانه ـ ادامه دادند. این مکتب تفسیر افلاطونی از حدود 25 پ.م تا حدود 250 م.، یعنی از روزگار آنتیوخوس آسکالونی تا حدوداً زمان فلوطین رشد و نمو کرد.

    هدف بخش نخست کتاب فراهم آوردن معنایی کلی از بحث فلسفی، گرایش به ساحت‌های مرتبط با فلسفه، اندیشۀ سیاسی، کلام و فقه صرفاً درون اسلام و به‌ویژه درون اسلام سده‌های میانه در روزگار فارابی است. در اینجا تمایر آشکاری میان فلسفۀ سیاسی و کلام سیاسی و نیز میان فلسفۀ سیاسی و عرفان استخراج می‌شود. افزون بر این توجهات را به اختلاف فارابی با سلف بدون واسطه‌اش کندی و معاصر نزدیکش رازی جلب می‌کند؛ این کار با تمرکز بر افلاطون انجام می‌شود؛ یعنی کسی که پیش از همه به دنبال توضیح این مهم بود که چگونه انسان‌ها می‌توانند در کنار هم در اجتماع سیاسی به‌خوبی زندگی کنند. افلاطونِ فارابی افلاطونِ تیمائوس نیست که به دنبال فهم آسمان‌ها بود، بلکه افلاطونِ «جمهوری» و مخصوصاً «قوانین» است که می‌خواست بداند به اهالی شهر دربارۀ آسمان‌ها و خدایان چه باید گفته شود تا بتوانند مرتب و منظم و به گونه‌ای کاملاً مسئولانه زندگی کنند.

    بخش دوم کتاب بر شهر و بالاتر از همه بر «مدینۀ فاضله» تمرکز دارد. در اینجا فلسفه از علم و دین متمایز می‌شود. افزون بر این نقش بنیان‌گذار بما هو بنیان‌گذار ـ چه بنیان‌گذاری که به او وحی می‌شود و چه بنیان‌گذاری که از عقل کمک می‌گیرد ـ بررسی می‌شود و ملاحظاتی که فارابی تصور می‌کند برای بنیان‌گذاری بماهو بنیان‌گذاری اساسی است، روشن می‌گردد. این شرح متمرکز بر تفسیر دقیق فارابی از «احصاء العلوم و کتاب الملة» است. این آثار اصول بنیادین را برای علم سیاسی یا فلسفۀ سیاسی پیش می‌نهند. در ادامه یک تلاش تازه انجام می‌شود برای اثبات اینکه کتاب‌های دیگری که معمولاً آثار شاخص فلسفۀ سیاسی فارابی فرض می‌شوند، به‌ هیچ‌وجه اینگونه نیستند. در پایان «الفصول المنتزعه»، «کتاب السیاسة المدنیة» و به‌ویژه «المدینة الفاضلة» به دقت تحلیل شده و به صورت تطبیقی مورد مطالعه قرار گرفته تا تلاش فارابی را برای معرفی کردن راه‌های متفاوتی که در آنها علوم سیاسی یا فلسفۀ سیاسی او می‌تواند به کار گرفته شوند، عیان سازند.

    در بخش سوم کتاب توجه به طور ویژه به اثری جلب شده که نخست دانشجویان اندیشه‌ورز فارابی را برمی‌انگیزد تا این نظر را بپذیرند که تعالیم او پیش از همه می‌تواند سیاسی باشد؛ این اثر سه‌گانه‌ای است به نام «فلسفۀ افلاطون و ارسطو». این اثر با رساله‌ای آغاز می‌شود به نام «تحصیل السعادة» که در آن فارابی رابطۀ میان علوم نظری و عملی را بررسی می‌کند؛ به‌ویژه مسیری که طی آن علم نظری بارها به بن‌بست رسیده و تنها با برگرفتن نگاهی نو به علم عملی می‌توان بر این بن‌بست‌ها فائق آمد. پس از این رساله، رسالۀ «فلسفة افلاطون» و پس از آن رسالۀ «فلسفة ارسطوطالیس» آمده است. در اینجا تمرکز بیش از همه، بر رسالۀ آخر است تا استفادۀ بدیع فارابی از افلاطون در آثارش توضیح و همچنین نقش غیرمرسومی که او به ارسطو اختصاص داده، نشان داده شود. این تفسیر همچنین از کتاب کمتر شناخته‌شدۀ فارابی با عنوان «کتاب الحروف» و از «مابعدالطبیعۀ ارسطو» کتاب لامبدا، و نیز پاره‌هایی از اثر ارسطو/ آریستوکلس با عنوان «دربارۀ فلسفه» برآمده است. در این بخش توجه خواننده به اهمیت دیدگاه فارابی در خصوص چرخه‌هایی که زندگی بشری طی آنها سپری می‌شود و نیز چگونگی نمود این دیدگاه در تعالیم سیاسی فارابی جلب می‌شود.[۱]


    پانويس


    منابع مقاله

    پایگاه کتابخانه تخصصی ادبیات

    وابسته‌ها