بر چکاد چکامۀ عشاق: ترجمۀ دیوان ابن فارض مصری به شعر فارسی

    از ویکی‌نور
    بر چکاد چکامۀ عشاق
    بر چکاد چکامۀ عشاق: ترجمۀ دیوان ابن فارض مصری به شعر فارسی
    پدیدآورانالهیاری، امیرحسین (نویسنده)
    ناشرمولی
    مکان نشرتهران
    سال نشر1400
    شابک3ـ138ـ339ـ600ـ978
    موضوعقرن‌ ۷ق‌ -- ترجمه‌ شده‌ به‌ فا‌رسی‌ شعر عربی‌,مصر -- قرن‌ ۷ق‌ -- ترجمه‌ شده‌ به‌ فا‌رسی‌ شعر عربی‌,قرن‌ ۱۴ -- ترجمه‌ شده‌ از عربی‌ شعر فا‌رسی‌
    کد کنگره
    ‏PJA ۴۲۴۴/د۹۰۳۳ ۱۴۰۰

    بر چکاد چکامۀ عشاق: ترجمۀ دیوان ابن فارض مصری به شعر فارسی ترجمه مقدمه و پانوشت‌ها امیرحسین الهیاری؛ مشتمل است بر بیست‌وهشت قصیده از ابن فارض که از شعر عربی به شعر فارسی برگردانده شده است. یکی از مهم‌ترین شعرهای این کتاب «قصیده‌ی تائیه‌ی کبری» نام دارد که همچنان که بخش قابل توجهی از این اثر را به خود اختصاص داده، خود به‌شکل یک کتاب مستقل نیز منتشر شده است. علاوه بر این قصائد، تعدادی رباعی و چیستانِ به‌نظم نیز در این کتاب آمده است.

    گزارش کتاب

    ابوحفض یا ابوالقاسم عمر بن علی بن مرشد بن علی (576 ـ 632 ق) معروف به ابن فارض و منعوت به شرف‌الدین است. ابن فارض شخصیت غریبی است و از ره این غربت، قرابتی با حافظ شیرازی دارد. در باب سرگذشت او جز اندکی در منابع و کتب مختلف نیامده است. قصاید او نیز بعدتر توسط شیخ علی ـ نوادۀ دختری او ـ گردآوری شده است.

    دربارۀ ابن فارض معروف است که ابتدا در قاهره در جلسات بهاءالدین قاسم بن عساکر حاضر شد و علوم حدیث آموخت و گرایش شافعی یافت و بعد دل به تصوف داد. پس به وادی «مستضعفین» در کوهی به نام «مقطّم» رفت و ریاضت و مجاهدت برگزید و گویا گشایشی چنان‌که باید در کار او نبود تا اینکه روزی که به قاهره بازآمده بود، هنگام ورود به مسجد «سیوفیه» پیرمردی بقال را دید که به گونه‌ای عجیب وضو می‌گیرد. ابن فارض این غلط را برنتافت و به قصد عتاب و مجادله رو سوی پیرمرد نهاد. ولی آن پیر به او گفت: «ای عمر! گشایش تو نه در مصر که در مکه خواهد بود. اکنون وقت است که به مکه شوی!». ابن فارض به حجاز رفته و پانزده سال در کوه‌های اطراف مکه ریاضت کشید. این سالیان در حیات روحانی و ذوقی وی اثری عظیم بر جای نهاد و او خود در «تائیۀ صغری» به این مهم اشارت کرده است. همچنین در قصیدۀ «دالیه» که پس از بازگشت از این سفر روحانی سروده که سراسر دلتنگی است برای مکه و اطراف و اکنافش.

    حضور این شیخ بقال گمنام و تأثیر عمیقش در زندگی ابن فارض، یکی از اشتراکات روایی زندگانی او با جلال‌الدین مولوی است. اگرچه نه شیخ بقال، شوریدگی و بستگی عرفانی خسروانی شمس را دارد و نه ابن فارض، چون مولوی به معلم اخلاق انسانی بدل می‌شود. مولوی احتمالاً حداقل «خمریۀ» ابن فارض را خوانده بوده است. شعری در ستایش شراب عشق، شرابی که پیش از انگور آفریده شده است و آن مستی فزایندۀ ازلی. گاهی همانندی میان پاره‌ای از ابیات مولوی و ابن فارض چنان است که نمی‌توان منکر تأثیر این یک در آن دگری شد.

    چنان‌که دربارۀ ابن عربی نمی‌توان گفت که شیعه است یا سنی و فقط می‌شود چنین انگاشت که وی یک صوفی قائل به وحدت وجود بوده است، در باب ابن فارض نیز مسئله تقریباً همین است؛ یعنی چه شواهد مبنی بر تشیع هر یک از ایشان باشد و چه دلایل مبنی بر سنی‌بودنشان، تلاش در متصل کردن ایشان به هر یک از این دو روش، امری نازیبا و لاینفع است؛ چراکه ایشان قطعاً آزاده و آزادوار بوده‌اند. نام او در سدۀ هفتم در کنار نام بزرگانی چون ابن عربی و صدرالدین قونوی برده می‌شود. قصیدۀ «تائیۀ کبرای» او در کنار «فصوص» ابن عربی و «فکوک» قونوی از منابع مهم مورد استفادۀ جویندگان معرفت و اهل حال و وجد بوده است.

    با کمی احتیاط شاید بتوان گفت ابن فارض پایه‌گذار زبان رمزی در شعر عرب است. شعریت ابن فارض در مقایسه با مثلاً ابن عربی، قوت و قدرت بیشتری دارد. شاید از این‌رو که ابن فارض در اصل شاعری بوده که در باب تصوف دست به سرایش زده و جز شعر هم میراثی از خود بر جای نگذاشته؛ اما ابن عربی صوفی‌ای است که مرتکب شعر هم می‌شود. از او تنها همین دیوان قصاید برجای مانده و نه هیچ اثری به نثر؛ او به واسطۀ قصاید خویش سلطان العاشقین لقب گرفته و «تائیۀ»ی او و شروحی که بر آن نوشته‌اند، قرن‌ها منبع تدریس و تحقیق و البته مصدر وجد و حال و ذوق بوده است.

    آثار ابن فارض منحصر به همین قصاید و مقادیری رباعی و چیستان است که شیخ علی ـ نوادۀ دختری او ـ گردآوری کرده است. از جمله شروح دیوان او نیز می‌توان اشاره کرد به: شرح شیخ حسن بورینی (963 ـ 1024 ق)، شرح شیخ عبدالغنی نابلسی (1050 ـ 1143 ق)، شرح عزالدین محمد بن علی کاشانی (متوفای 735 ق) و .... . پس از تائیه، مشهورترین قصیدۀ ابن فارض، میمیه یا خمریه است که در وصف شراب حب الهی است و دو شرح دارد؛ یکی «مشارب الاذواق» میرسید علی همدانی و دوم «لوامع الانوار الکشف والشهود علی قلوب ارباب الذوق والجود» مشهور به «لوامع» از عبدالرحمن جامی.

    مترجم در این کتاب به سبب نگاه فرمالیستی که به ادبیات دارد، کوشیده سطح زبانی اثر در برگردان به سطح زبانی اصلی نزدیک باشد. نیز از واژگان گاه مهجور و کهن اما کارآمد و سودمند و رسا بسیار کمک گرفته و استفاده کرده است. معنی همۀ واژگان دشوار در پانوشت‌ها آورده شده و کلیه حرکت‌ها، سکون‌ها، ویرگول‌ها و مکث‌ها و .... آورده شده تا خوش‌خوان شود و دشواری خوانش، خواننده را نگریزاند. تائیه 761 بیت است و درست به شکل قصیدۀ 761 بیتی به فارسی برگردان شده است.[۱]


    پانويس


    منابع مقاله

    پایگاه کتابخانه تخصصی ادبیات

    وابسته‌ها