ابن میاده‌، رماح‌ بن‌ ابرد

    از ویکی‌نور
    ابن میاده‌، ابوشرحبیل‌ (شراحیل‌) رماح‌ بن‌ ابرد بن‌ ثوبان‌ مری ‌
    NUR00000.jpg
    نام کاملرماح‌ بن‌ ابرد بن‌ ثوبان‌ مری؛
    نام‌های دیگرابن میاده‌، ابوشرحبیل‌ (شراحیل‌) رماح‌ بن‌ ابرد بن‌ ثوبان‌ مری؛
    لقب
    تخلصابن میاده؛
    نسببنو‌ غطفان‌؛
    نام پدرابرد بن‌ ثوبان‌ بن سراقه بن قیس بن سلمی ظالم مرّی؛
    ولادت75ق؛
    محل تولدنجد؛، حجاز؛
    محل زندگیحجاز؛
    رحلتد 136 یا 149ق‌؛
    طول عمر61 یا 74؛
    دیناسلام؛
    پیشهشاعر؛
    اطلاعات علمی
    درجه علمیشاعر؛
    سبک نوشتاریقصیده و رجز؛
    مشایخ‌ ‌ ‌
    معاصرینحَكَم‌ خَضْری، عَمَلَّس‌ ابن‌ عقیل، عبدالواحد بن‌ سلیمان‌ بن‌ عبدالملك‌، ‌جعفربن‌ سلیمان‌، منصور خلیفه عباسى، فرزدق، حكم‌ خضری، شقران‌ سلامانى، منادمان‌ ولید،سنان‌ بن‌ جابر، عبدالرحمان‌ بن‌ جُهیم‌ اسدی، ابوصفوان‌ اسدی، علفه بن‌ عقیل‌ مری، عتبه بن‌ كعب‌ بن‌ زهیر، سماعه ابن‌ اَشْوَل‌ نعامى،‌ معدان‌ طایى؛
    برخی آثار1- دیوان؛

    ابن مَیاده‌، ابوشُرَحْبیل‌ (شَراحیل‌) رَمّاح‌ بن‌ اَبرد بن‌ ثوبان‌ مُرّی (د 136 یا 149ق‌/753 یا 766م‌)، از خاندان‌ بنو مرّه بن‌ عوف‌، شاعر اواخر عصر اموی و اوایل‌ عصر عباسى‌.

    به‌ گفته برخى‌ ولادت‌ او به‌ تخمین‌ در 75ق‌/694م‌ بوده‌ است‌.

    نسب

    سلسله‌ نسب‌ او را به‌ قبایل‌ كهن‌ بنى‌ غَطَفان‌ رسانده‌اند كه‌ به‌ قیس‌ بن‌ عیلان‌ بن‌ مُضَر مى‌رسد. و متعلق‌ به‌ خاندان‌ بزرگى‌ است‌ كه‌ شاعران‌ بنامى‌ همچون‌ نابغه ذبیانى‌، كعب‌ بن‌ زهیر و خنساء از آن‌ برخاسته‌اند، از همین‌ رو گفته‌اند كه‌ او هنر شاعری را از اعمام‌ خود به‌ ارث‌ برده‌ است‌ و آنان‌ نیز از جدّ خود گرفته‌اند.

    مادرش‌ كنیزكى‌ به‌ نام‌ جیداء از جمله كنیزان‌ بربر یا صقلبى‌ بود كه‌ بنوثوبان‌ او را از بازارهای شام‌ خریده‌ و به‌ حجاز آورده‌ بودند و در آنجا به‌ میاده‌ (تاب‌ خورنده‌) معروف‌ شد و سبب‌ شهرت‌ شاعر به‌ «ابن‌ میاده‌» از همین‌ جاست‌. با اینكه‌ بسیار از معاصران‌ ابن‌ میاده‌، بر صقلبى‌ بودن‌ مادرش‌ تأكید دارند، اما او خود در ابیاتى‌، مادرش‌ را بانویى‌ از نژاد خسروان‌ ایران‌ مى‌داند و به‌ اینكه‌ پدرش‌ از اعراب‌ اصیل‌ و مادرش‌ از نسل‌ خسروان‌ است‌، افتخار مى‌كند.

    بى‌شك‌ ادعای ابن‌ میاده‌ را نباید چندان‌ جدی تلقى‌ كرد، زیرا مى‌دانیم‌ كه‌ در آن‌ روزگار انتساب‌ به‌ كنیزان‌ و بردگان‌ مایه ننگ‌ و عار بود و چه‌ بسا ابن‌ میاده‌ كه‌ از طریق‌ پدر متعلق‌ به‌ خاندانى‌ اصیل‌ و پرآوازه‌ بود، برای رهایى‌ از این‌ امر و نیز در امان‌ ماندن‌ از هجوهای تلخ‌ و گزنده رقیبان‌، مادرش‌ را از نسل‌ خسروان‌ كه‌ در آن‌ زمان‌ انتساب‌ به‌ آنان‌ مایه مباهات‌ بود، دانسته‌ است‌، مخصوصاً كه‌ خود وی در بیتى‌، علت‌ محرومیت‌ از فضایل‌ و افتخارات‌ اجداد خود را، اصیل‌ نبودن‌ مادر دانسته‌ بود.

    پدرش‌ ابرد مردی تنگدست‌ و بى‌ارج‌ بود و از ذوق‌ شعری نیز بهره‌ای نداشت‌.

    ابن‌ میاده‌ یكى‌ از 3 شاعر بنى‌ غطفان‌ است‌ كه‌ به‌ مادرانشان‌ منسوبند. و چنانكه‌ خود در یكى‌ از اشعارش‌ مى‌گوید: در حره لیلى‌ (بر سر راه‌ مدینه‌) سرزمین‌ اجدادی خود پرورش‌ یافت‌.

    ابن‌ میاده در منابع‌ موجود‌

    منابع‌ موجود درباره زندگى‌ ابن‌ میاده‌ از شماری روایت‌ كه‌ بیشتر به‌ داستان‌ عشق‌ او مربوط است‌، فراتر نمى‌روند.

    در سده 3ق‌، دو كتاب‌ در شرح‌ احوال‌ او نوشته‌ شده‌ بوده‌ كه‌ یكى‌ از آن‌ِ زُبَیر بن‌ بَكّار و دیگری از آن‌ِ ابن‌ ابى‌ طاهر طیفور بود، اما این‌ دو كتاب‌ اینك‌ از دست‌ رفته‌اند.

    منابع‌ سده 3ق‌ چیزی جز اطلاعاتى‌ مختصر نداده‌اند و عمده آگاهى‌ ما از الاغانى‌ سرچشمه‌ مى‌گیرد كه‌ گویا مؤلف‌ آن‌، اثر زبیر بن‌ بكار را در اختیار داشته‌ است‌. سپس‌ در سده‌ها 5، 6 و 7ق‌، بكری، ابن‌ عساكر و یاقوت‌ و دیگران‌ روایاتى‌ اندك‌ بر آن‌ها افزوده‌ و غالباً برخى‌ اشعار كه‌ در منابع‌ كهن‌تر موجود نیست‌، نقل‌ كرده‌اند؛ از آن‌ پس‌ تقریباً هرچه‌ ذكر شده‌، تكرار سخنان‌ گذشتگان‌ است‌.

    شاعر مدح‌ و غزل‌

    ابن‌ میاده‌ شاعر مدح‌ و غزل‌ است‌ و مى‌دانیم‌ كه‌ در روزگار او غزل‌سرایى‌، خاصه‌ در حجاز به‌ صورت‌ مكتبى‌ مستقل‌ درآمد.

    شاعران‌ عاشق‌پیشه غزل‌سرا دو گروه‌ بودند: گروهى‌ پاكدامن‌ و پیرو عاطفه‌ كه‌ در بادیه نجد و حجاز مى‌زیستند و به‌ دور از ثروت‌ و سیاست‌، گوشه عزلت‌ گزیده‌، در اشعار خود ترانه عشق‌ و زهد زمزمه‌ مى‌كردند (شاعران‌ عُذْری) و گروه‌ دیگر شاعران‌ بى‌بندوبار، اما خوش‌ قریحه‌ كه‌ در شهرها به‌ خصوص‌ مدینه‌، نخستین‌ مركز خلافت‌ اسلامى‌، اقامت‌ داشتند و از همه مزایای زندگى‌ اشرافى‌ حجاز بهره‌ مى‌بردند. ابن‌ میاده‌ را، با توجه‌ به‌ روایات‌ موجود، مى‌توان‌ در بین‌ هر دو گروه‌ جا داد: گاه‌ او را در بادیه‌، در لباس‌ شاعر غزل‌سرای جاهلى‌ مى‌بینیم‌ و گاه‌ در دربار امویان‌، در صف‌ مدیحه‌ سرایان‌ خلیفه‌ و درباریان‌.

    دو دوره زندگى‌‌

    از این‌ رو زندگى‌ وی را مى‌توان‌ به‌ دو دوره‌ تقسیم‌ كرد: نخست‌ دوره زندگى‌ بدوی و صحرانشینى‌. او در این‌ دوره‌ هنوز در فضای بادیه‌ و صحرا و به‌ دور از مظاهر شهرنشینى‌ و فرهنگ‌های بیگانه‌ و گرایش‌های تازه دربارهای اموی و عباسى‌، گرفتار سنّت‌ها و تعصبات‌ قبیله‌ای است‌ و به‌ شیوه شاعران‌ جاهلى‌ شعر مى‌سراید و همانند آنان‌ عشق‌ مى‌ورزد و همچون‌ مجنون‌ و جمیل‌ و دیگر راهیان‌ عشق‌ عذری، سوز و گداز عشق‌، او را از پا در مى‌افكند. عشق‌ نخستین‌ او در نجد با زینب‌ دختر حسان‌ مُرّی معروف‌ به‌ ام‌ّ جَحْدَر كه‌ از بستگان‌ او نیز بود، آغاز مى‌شود. آن‌ دو به‌ رسم‌ عاشقان‌ جاهلى‌ و صحرانشین‌، گه‌ گاه‌ با یكدیگر دیدار و گفت‌ و گوهای پنهانى‌ داشتند؛ چون‌ حسان‌ از این‌ راز آگاه‌ مى‌شود، زینب‌ را به‌ مرد شامى‌ شوهر مى‌دهد. ابن‌ میاده‌ با شنیدن‌ این‌ خبر مى‌نالد و آن‌ قوم‌ را كه‌ در حق‌ او چنین‌ ستمى‌ روا داشته‌اند، نفرین‌ مى‌كند. سپس‌ درپى‌ معشوق‌ سفر كرده‌ (= ظعین‌)، بیابان‌های شام‌ را درمى‌نوردد وسرانجام‌ پس‌از جست‌وجوی بسیار او را در شام‌ مى‌یابد، اما ام‌ّ جحدر وی را از عاقبت‌ سوءِ این‌ كار برحذر داشته‌، از او مى‌خواهد كه‌ به‌ حجاز بازگردد. عشق‌ او به‌ ام‌ حجدر باعث‌ شد كه‌ بین‌ او و دو تن‌ دیگر از شاعران‌ همروزگارش‌ به‌ نام‌های حَكَم‌ خَضْری و عَمَلَّس‌ ابن‌ عقیل‌ كه‌ آن‌ دو نیز به‌ ام‌ حجدر دل‌ بسته‌ بودند، هجویه‌ها و دشنام‌هایى‌ مبادله‌ شود.

    ام‌ جحدر پس‌ از مرگ‌ شوهرش‌ به‌ نجد بازگشت‌ و چندی بعد در آنجا درگذشت‌. ابن‌ میاده‌ در رثای وی، قصیده‌ای بسیار غم‌انگیز سرود. دلبستگى‌ و به‌ ام‌ جحدر چندان‌ عمیق‌ بود كه‌ سال‌ها پس‌ از مرگ‌ او، همه‌ جا از این‌ عشق‌ بدفرجام‌ سخن‌ مى‌گفت‌. با اینهمه‌، شاعر علاوه‌ بر ام‌ جحدر، معشوقه‌های دیگری نیز چون‌ ام‌ ولید، ام‌ البختری، حسینه یساری و زینب‌ داشته‌ و درباره هر یك‌ غزلیاتى‌ سروده‌ است‌، اما مقام‌ هیچ‌ كدام‌ از آنان‌ در دل‌ شاعر به‌ مقام‌ ام‌ جحدر نمى‌رسید. علاوه‌ بر اینان‌ در اشعار وی به‌ بسیاری از معشوقه‌های معروف‌ عرب‌ چون‌ لیلى‌، سلمى‌، سُعدی و مَى‌ برمى‌خوریم‌ كه‌ به‌ درستى‌ نمى‌دانیم‌ آیا نام‌هایى‌ واقعیند یا تخیلى‌ و تقلیدی. این‌ نخستین‌ دوران‌ زندگى‌ او در نجد و حجاز بود كه‌ سراسر ماجراهای عاشقانه‌ و گاه‌ در افتادن‌ با رقیبان‌ و هجو آنان‌ است‌.

    دومین‌ دوران‌ زندگى‌ او از حدود سال‌ 120ق‌ آغاز مى‌شود. مى‌دانیم‌ كه‌ در این‌ روزگار مركز سیاست‌ از حجاز به‌ شام‌ انتقال‌ یافته‌ بود و مردم‌ شهرهای مكه‌ و مدینه‌ به‌ صف‌ مخالفان‌ پیوسته‌ بودند، اما سیاست‌ امویان‌، شاید به‌ امید ساكت‌ ساختن‌ مردم‌ حجاز، بر آن‌ قرار گرفته‌ بود كه‌ به‌ كمك‌ ثروت‌های بى‌پایانى‌ كه‌ از فتوحات‌ به‌ دست‌ مى‌آمد، آن‌ مردم‌ را به‌ خود جلب‌ كنند، به‌ همین‌ جهت‌، همه آثار فراخى‌ و خوش‌ خواری و خوش‌ نوشى‌ در شهرهای بزرگ‌ حجاز پدیدار شد و انبوهى‌ شاعر را شیفته خود ساخت‌. ابن‌ میاده‌ نیز كه‌ در نجد و حجاز در فقر و تنگدستى‌ به‌ سر مى‌برد، همینكه‌ زندگى‌ شاعران‌ دربار را در كاخ‌ها و غرق‌ در ناز و نعمت‌ دید، به‌ آن‌ سو شتافت‌ و سرانجام‌ تا حد شاعری مزدور و مداح‌ فرو لغزید و به‌ جرگه مداحان‌ خلفا و درباریان‌ پیوست‌.

    و نخستین‌ مدایح‌ خود را به‌ عبدالواحد بن‌ سلیمان‌ بن‌ عبدالملك‌، حاكم‌ مدینه‌ تقدیم‌ كرد و نزد او مقام‌ و منزلتى‌ یافت‌ و از جمله خواص‌ او گردید. سپس‌ به‌ دیدار ولید بن‌ یزید شتافت‌ و قصایدی در مدح‌ او سرود. این‌ قصاید بسیار مورد پسند ولید قرار گرفت‌ تا آنجا كه‌ شاعر را به‌ ملازمت‌ خود درآورد. ابن‌ میاده‌ مدتى‌ در دربار او به‌ سر برد و مدایح‌ بسیاری به‌ او تقدیم‌ داشت‌ و از پاداش‌ها و هدایایى‌ گرانبها برخوردار شد. و در ازای یكى‌ از مدایحى‌ كه‌ به‌ خلیفه‌ تقدیم‌ داشت‌، به‌ روایت‌ ابن‌ معتز، 400 شتر به‌ همراه‌ غلامى‌ برای چراندن‌ آن‌ها و نیز كنیزكى‌ زیبارو گرفت‌.

    مقام‌ او نزد خلیفه‌ به‌ آنجا رسید كه‌ همه‌ جا ندیم‌ و همنشین‌ وی گردید و خلیفه‌ در مجالس‌خویش‌ او را از همه شاعران‌ برتر مى‌نهاد. ابن‌ میاده‌ در رثای ولید مرثیه‌ای سرود كه‌ ابیاتى‌ از آن‌ها را ابن‌ عساكر ضبط كرده‌ است‌.

    و چنان‌ به‌ مدیحه‌سرایى‌ و زندگى‌ درباری خو گرفته‌ بود كه‌ با دگرگون‌ شدن‌ احوال‌ و روی كار آمدن‌ عباسیان‌ هم‌ نتوانست‌ از آن‌ شیوه‌ چشم‌ بپوشد و به‌ ممدوحان‌ پیشین‌ وفادار بماند، بلكه‌ به‌ عكس‌، بى‌درنگ‌ نزد حكام‌ عباسى‌ شتافت‌. ابتدا به‌ بصره‌ رفت‌ و حاكم‌ آنجا جعفربن‌ سلیمان‌ را مدح‌ گفت‌ و آنگاه‌ بر منصور خلیفه عباسى‌ (حك 136- 158ق‌/754- 775م‌) وارد شد و او را به‌ قصیده‌ای ستود، اما منصور كه‌ رغبتى‌ به‌ شعر نداشت‌، به‌ او چندان‌ توجه‌ نكرد و بدین‌ سان‌ وی نتوانست‌ در دربار خلیفه‌ جا باز كند و از آن‌ پس‌ تا زمان‌ مرگش‌ دیگر روی دربار را ندید.

    استشهاد لغت‌شناسان‌

    در شعر ابن‌ میاده‌، زبان‌، شیوه گفتار، فضا و روح‌ جاهلیت‌ متجلى‌ است‌. از همین‌ رو، شعر او را با آنكه‌ برخى‌ از معاصرانش‌ دارای سقطات‌ فراوان‌ دانسته‌اند، ابن‌ قتیبه‌ در ردیف‌ آثار آخرین‌ شاعرانى‌ نهاده‌ است‌ كه‌ مورد استشهاد لغت‌ شناسان‌ قرار مى‌گیرد و به‌ راستى‌ كمتر كتاب‌ لغت‌ و ادبى‌ مى‌توان‌ یافت‌ كه‌ شواهدی از شعر او در آن‌ها نیامده‌ باشد.

    بزرگ‌ترین‌ شاعر بنى‌ غطفان‌

    به‌ گزارش‌ ابوالفرج‌ اصفهانى‌، معاصران‌ ابن‌ میاده‌ وی را بزرگ‌ترین‌ شاعر بنى‌ غطفان‌ در جاهلیت‌ و اسلام‌ شمرده‌اند و حتى‌ او را از نابغه ذبیانى‌ نیز برتر نهاده‌اند. به‌ گفته همو ابن‌ سلام‌ وی را در طبقه هفتم‌ شعرا، در ردیف‌ عمر بن‌ لجأ، عجیف‌ (قحیف‌) عقیلى‌ و عجیر سلولى‌ آورده‌ است‌، اما به‌ رغم‌ این‌ گفته‌ در طبقات‌ ابن‌ سلام‌، عمر بن‌ لجأ را نه‌ در طبقه هفتم‌، بلكه‌ در طبقه چهارم‌ و قحیف‌ عقیلى‌ را در طبقه دهم‌ و عجیر سلولى‌ را در طبقه پنجم‌ مى‌یابیم‌ و از خود ابن‌ میاده‌ سخنى‌ به‌ میان‌ نیامده‌ است‌. ابن‌ شرف‌ نیز او را از كُمیت‌، نُصَیب‌ و طِرِمّاح‌ برتر دانسته‌ است‌.


    دلاویزی و رواج بین مردم‌

    شعر ابن‌ میاده‌ گاه‌ چنان‌ دلاویز بود كه‌ بزرگ‌ترین‌ شاعران‌ زمان‌ را نیز شیفته‌ مى‌ساخت‌: روزی، در موسم‌ حج‌ ابن‌ میاده‌ بر بلندی ایستاده‌ بود و ابیاتى‌ در تفاخر به‌ اجداد خویش‌ بر مى‌خواند. فرزدق‌ چون‌ دو بیت‌ از آن‌ها را شنید، گفت‌: من‌ به‌ این‌ بیت‌ها از تو شایسته‌ترم‌ و سپس‌ به‌ راوی خود گفت‌ تا آن‌ دو بیت‌ را با اندك‌ تغییری در دیوانش‌ ثبت‌ كند. اشعار او از همان‌ آغاز در میان‌ مردم‌ رواج‌ یافت‌ و برخى‌ از آهنگسازان‌ روی قطعاتى‌ از آن‌ها آهنگ‌هایى‌ ساختند و به‌ آواز خواندند.

    شاعران‌ هجوسرا

    ابن‌ میاده‌، به‌ رغم‌ مدایح‌ فراوان‌، گویى‌ به‌ هجا و كشمكش‌ با شاعران‌ هجوسرای آن‌ روزگار مایل‌تر بود. خوی هجاگوی او حتى‌ از كودكى‌ آشكار بود: به‌ قول‌ ابن‌ معتز مادر خویش‌ را مى‌زد، و در مصراعى‌ مى‌گفت‌ «میاده‌، آماده شنیدن‌ اشعار [هجاآمیز] باش‌». به‌ هر حال‌، این‌ امر موجب‌ شد كه‌ میان‌ او و بسیاری از شاعران‌ همروزگارش‌ از جمله‌ حكم‌ خضری، شقران‌ سلامانى‌ كه‌ او نیز از منادمان‌ ولید بوده‌، سنان‌ بن‌ جابر، عبدالرحمان‌ بن‌ جُهیم‌ اسدی، ابوصفوان‌ اسدی، علفه بن‌ عقیل‌ مری، عتبه بن‌ كعب‌ بن‌ زهیر و سماعه ابن‌ اَشْوَل‌ نعامى‌ و معدان‌ طایى‌، هجویه‌هایى‌ مبادله‌ شود. بیشترین‌ و طولانى‌ترین‌ این‌ هجویات‌ بین‌ او و حكم‌ خضری بوده‌ است‌.

    آثار

    1-دیوان (شعر ابن میاده)،

    اشعار وی را حنا جمیل‌ حداد جمع‌آوری كرده‌ و در 1402ق‌/1982م‌ در دمشق‌ به‌ چاپ‌ رسانده‌ است‌. مقدمه او در شرح‌ احوال‌ شاعر، پاكیزه‌ و عالمانه‌ است‌. ‌[۱]. ‌

    پانویس

    1. فاتحى‌نژاد، عنایت‌الله‌، ‌ج4، ص715-713

    منابع مقاله

    فاتحى‌نژاد، عنایت‌الله‌، دائر‌ةالمعارف بزرگ اسلامی زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی، تهران، مرکز دائر‌ةالمعارف بزرگ اسلامی، چاپ دوم، 1377.


    وابسته‌ها