ابن حاج، ابراهیم بن عبدالله
ابن حاج، ابواسحاق ابراهیم بن عبدالله نُمَیری (ز 713ق - ؟/ 1313م - ؟)، شاعر، محدث و كاتب اندلسى.
ولادت
او در غرناطه در خانوادهای شریف در سال 713ق به دنیا آمد.
نیای نخستین او ابراهیم، كاتب امرای بنى اشقیلوله بود و با آنان خویشاوندی یافت و به مشاغل مهمى رسید و سپس به نصریان پیوست. پدر ابن حاج در حكومت نصریان به مشاغل دیوانى دست یافت و خود او نیز در 734ق/1334م در شمار كاتبان دیوان انشاء درآمد. از تحصیلات او در غرناطه اطلاع دقیقى در دست نیست و ابن خطیب كه مفصلترین گزارش را درباره او نوشته تنها به روایت او از مشایخ غرناطه اشاره كرده و كوششهای علمى و ادبى او را بسیار ستوده است. وی مدت زیادی در مقام كاتب دیوان انشاء نماند و در آغاز سال 737ق به قصد ادای فریضه حج عازم مكه شد.
مشایخ، شاگردان
ابن حاج در 738ق وارد قاهره شد و با صفدی دیدار كرد و شماری از اشعارش را برای او خواند و گویا در همین سفر بود كه در دمشق از 3 تن از محدثان بزرگ شافعى: عبدالرحمان مزی، برزالى، ذهبى، و در مصر از عمادالدین كندی، قاضى مالكى مذهب اسكندریه و وجیهالدین صنهاجى حدیث شنید و آنان را در اشعاری ستود. وی همچنین از قطبالدین ابواسحاق و جمالالدین ابراهیم بن الامام روایت كرد و به گفته مقری در روایت حدیث به شیوه شرقیان چیره دست شد و گروهى، از جمله قاضى ابوبكر بن عاصم صاحب تحفةالحكام، از ویدانشآموختند.
مناصب
در اواخر 738ق به بجایه بازگشت و كتابت ابویحیى زكریا را به عهده گرفت. پس از چندی دربار او را ترك كرد و به برادر وی ابوعبداللهكه در قُسنطینه حكم مىراند پیوست.
پس از مرگ ابوعبدالله ظاهراً به دعوت سلطان ابوالحسن مرینى به فاس رفت و كتابت او را به عهده گرفت، اما پس از چند سال، حدود 748ق بار دیگر به قصد سفر حج عازم مشرق گردید در این سفر با ابن فضلالله عمری دیدار كرد و در بازگشت از مشرق بار دیگر مدتى در بجایه به كتابت مشغول شد، اما گویا به دلیل پریشانیهای سیاسى كه بر افریقیه حاكم بود از خدمات دیوانى كناره گرفت و در تربت شیخ ابومدین در نزدیكى تلمسان معتكف گردید. عزلتگزینى وی نیز دیری نپایید و این بار سلطان ابوعنان كه در فاس جای پدر خود، ابوالحسن را گرفته بود، وی را ناگزیر ساخت تا كتابت او را به عهده گیرد و او تا هنگام مرگ این فرمانروا در 759ق/1358م در این مقام باقى ماند. در همین دوره بود كه وی با ابوعبدالله محمد بن جزی، نویسنده سفرنامه ابن بطوطه كه سپس داماد او گردید، آشنا شد. چون ابوعنان درگذشت، وی فرصت را غنیمت شمرد و پس از 22 سال به زادگاه خود اندلس بازگشت. آنجا در وی چون كاتبى كاردیده و دانشمندی برجسته نگریستند و از این رو، بهزودی در شمار اعیان غرناطه درآمد، جامههای دیبای فاخر كه ویژه اشراف بود پوشید، به شیوه آنان خود را آراست، به دربار سلطان رفتوآمد كرد، به قضا منصوب شد و در دیوان انشاء سمت كتابت یافت. در 768ق از سوی سلطان محمد پنجم به سفارت نزد سلطان احمد بن موسى زیانى فرمانروای تلمسان فرستاده شد، اما كشتى او در اطراف جزیره حبیبه در غرب وَهران مورد هجوم فرنگان قرار گرفت و خود وی به اسارت درآمد و پس از پرداخت فدیهای سنگین از سوی سلطان محمد از اسارت رهایى یافت. این حادثه به گفته خود او، در هفتم ربیعالثانى 768ق رخ داد و او در 22 ربیعالثانى آزاد شد.
وفات
از آنجا كه نخستین كسانى كه به زندگى او اشاره كردهاند، با وی معاصر بوده و تاریخ درگذشت وی را ذكر نكردهاند و مآخذ دیگر نیز مطالب خود را كمابیش از آنان گرفتهاند، تاریخ درگذشت ابن حاج به درستى معلوم نیست، اما مىدانیم كه ابن عزیم در اواخر عمر ابن حاج شاگرد او بوده و خود در 780ق/1378م 20 سال داشته است. بنابراین وی تا 780ق زنده بوده و احتمالاً مرگ او بین سالهای 780 تا 790ق روی داده است. ابن حجر مرگ او را در 764 یا 765ق دانسته كه نادرستى آن آشكار است چه او در 768ق به اسارت گرفته شده است.
آثار
گویا ابن حاج هرگز دیوان شعری گرد نیاورد، چه در هیچیك از مآخذ سخنى از آن به میان نیامده، اما تقریباً همه آنها اشعاری از او را (كه عموماً قطعههایى بسیار كوتاه در دو یا سه بیت است) نقل كردهاند. در این میان ابن خطیب كه با وی معاصر بوده است، 28 قطعه از اشعار او را مجموعاً 57 بیت، نقل كرده است. افزون بر اینها، صفدی سه قطعه، ابن احمر یك قطعه و ابن قاضى یك قطعه دیگر از اشعار او را آوردهاند، اما مقری 36 قطعه دیگر از سرودههای او را، مجموعاً در 74 بیت، نقل كرده كه در هیچیك از مآخذ پیشین دیده نمىشود. ابن حاج، بیشتر این اشعار را در نخستین سفر خود، درباره استادان و مشایخ خویش و راویان حدیث یا درباره موضوعات مربوط به روایت و حدیث سروده است. ظاهراً او این اشعار را در خلال گفتههای منثور خویش، در كتابهایش مىآورده است و مقری یك جلد از سفرنامه او را كه در نخستین سفرش نوشته بود در اختیار داشته است و مطالبى نیز از آن نقل كرده است.
اینكه صفدی سه قطعهای را كه نقل كرده، در دیدارش با وی در قاهره از خود او شنیده است، این نظر را تقویت مىكند. گذشته از اشعار كوتاه او كه صنعت توریه، صفت برجسته آنهاست، دیگر سرودههای او عموماً قصایدی مركب از 35 تا 80 بیت است. بنابراین اشعار وی یا قطعههایى بسیار كوتاه است، یا قصایدی بسیار طولانى. از این دسته از اشعار او نیز 4 قصیده در همین منابع حفظ شده است كه همه آنها در زمان دوری او از اندلس سروده شد. نخستین آنها، قصیدهای است كه آن را برای سلطان اندلس فرستاده است. دیگری را در رثای دایى خویش محمد بن عاصم (د 743ق/1342م) سروده است. سومین قصیده كه ابن قاضى تنها 79 بیت آنها را نقل كرده ظاهراً پس از زیارت مدفن پیامبر(ص) و ورود به بجایه سروده شده است و آخرین آنها قصیدهای است كه آن را پس از بهبودی سلطان ابوالحسن مرینى سروده.
افزون بر اینها، ابن عزیم، شماری از اشعار او را در جُنگ اشعار خود آورده است و مجموعه شعری با عنوان قرائن القصر و محاسن العصر في مدح أمیرالمسلمین أبيعبدالله بن نصر، در موزه بریتانیا، شم 5670 نیز به او منسوب است. هاپكینز همه این اشعار را به 3 دسته تقسیم كرده است. وی آنچه را كه ابن خطیب و دیگر منابع نقل كردهاند در شمار دسته نخستین قرار داده و سپس برگزیده ابن عزیم و اشعار موجود در قرائن را با آن سنجیده و در درستى انتساب قرائن به ابن حاج تردید روا داشته است. ابن خطیب نمونهای از نثر او را نیز ارائه داده و نزدیك به 20 اثر برای وی بر شمرده كه اكنون هیچیك از آنها در دست نیست. ظاهراً فقط سفرنامه او تا قرن 11 ق موجود بوده است.
آثار منسوب
آثاری كه به وی نسبت دادهاند اینهاست:
1. المساهلة و المسامحة في تبیین طرق المداعیة و الممازحة؛
2. إیقاظ الكرام بإخبارالمنام؛
3. تنعیمالأشباح بمحادثةالأرواح؛
4. الوسائل و نزهةالمناظر و الخمائل؛
5. الزَّهرات و إجالةالنظرات؛
6. كتابى درباره «توریه»؛
7. جزوهای درباره تبیین مشكلات تازهای كه از زبید یمن به مكه رسیده است؛
8. جزوهای در بیان اسم اعظم خداوند؛
9. نزهةالحدق في ذكرالفرق؛
10. الأربعین حدیثاً البلدانیة؛
11. چهل حدیث، كه آنها را از امرا و شیوخ روایت كرده است؛
12. روضةالعباد المستخرجة من الإرشاد، كه خلاصه و یا تفسیری از الإرشاد و التطریز في فضل ذكرالله و تلاوةكتابه العزیز ابومحمد شافعى بوده است؛
13. اللباس و الصحبة، در طریقههای صوفیان كه به گمان خود او كسى مانند آن را گرد نیاورده بود؛
14. كتابى كه در آنها بخشى از حماسه حبیب آمده بود و ناتمام مانده است؛
15. مثالیث القوانین في التوریة و الاستخدام و التضمین، كه گویا تمام شواهد آن از اشعار خود او بوده است؛
16. فیضالعباب و إجالة قداح الآداب في الحركة إلى قسنطینة و الزاب و نیز 4 رجز در فرایض، جدل، زره و سلاح و احكام شرعى كه آن را الفصول المقتضیة في الأحكام المنتخبة نامیده است.
مآخذ دیگر چیزی بر این فهرست نیفزودهاند و گویا همه آثار منثور ابن حاج همینها بوده كه آنها را در بازگشت به وطن خویش و در دوره فراغتى كه برای او حاصل شد، نوشته بود و شاید به همین دلیل صفدی به هیچ یك از نوشتههای او اشاره نكرده است. [۱]
پانویس
- ↑ سیدی، محمد، ج3، ص286-288
منابع مقاله
سیدی، محمد، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی، تهران، مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، چاپ دوم، 1374.