أسماء خيل العرب و أنسابها و ذكر فرسانها
أسماء خيل العرب و أنسابها و ذكر فرسانها | |
---|---|
پدیدآوران | اسود غندجانی، حسن بن احمد (نويسنده) سلطانی، محمد علی (محقق و معلق) |
ناشر | دار العصماء |
مکان نشر | سوريه - دمشق |
سال نشر | 2009م , 1429ق |
موضوع | اسبها - متون قدیمی - تا قرن 14، اسبهاي عربي - نامها |
زبان | عربی |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | /ع4الف5 293 SF |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
أسماء خيل العرب و أنسابها و ذكر فرسانها، تألیف ابومحمد حسن بن احمد اعرابی (زنده در 430ق) ملقب به اسود غندجانی، از منابع مهم عربی در موضوع اسب و سواران آنها تا زمان نویسنده است. مقدمه و تحقیق کتاب به قلم محمدعلی سلطانی انجام پذیرفته است.
ساختار
کتاب مشتمل بر مقدمه محقق، مقدمه مؤلف و اسامی 837 اسب به ترتیب حروف الفبا که مراجعه به این کتاب را سهل کرده است.
شیوه معرفی اسبها عبارت از ذکر نام اسب، صاحب یا سوار آن، منبعی که به این نام اشاره شده و اشعار و مطالب مرتبط با آن میباشد.
گزارش محتوا
محقق کتاب در مقدمه به پیشینه نگارش در موضوع کتاب اشاره کرده و مینویسد: تعدادی از دانشمندان پیشازاین کتاب در موضوع اسامی اسبهای عرب کتابهایی نوشتهاند که برخی از آثاری که خبرش بهدست ما رسیده عبارت است از:
- ابن کلبی (متوفی 204ق) در کتابش: «أنساب الخیل في الجاهلية و الإسلام».
- ابوعبیده معمر بن المثنی (متوفی 209ق) در کتابش: «الخیل».
- الاصمعی (متوفی 215ق) در کتابش: «الخیل».
- ابن اعرابی (متوفی 231ق) در کتابش: «أسماء خیل العرب و فرسانها».
- محمد بن حبیب (متوفی 245ق) در کتابش: «أنساب الإبل و الخیل».
همچنین دانشمندان دیگری نیز ابوابی از کتب خویش را به این موضوع اختصاص دادهاند: ابن قتیبه (متوفی 276ق) در کتابش عیون الأخبار؛ ابوعلی قالی (متوفی 356ق) در کتابش «النوادر»؛ همچنین ابن سیده (متوفی 458ق) در کتابش «المخصص» باب گستردهای در بیش از هفتاد صفحه را به این موضوع پرداخت و نام 218 اسب را ذکر کرد که بزرگترین عددی است که در منابع تا آن عصر گردآوری شده بود...[۱].
کتاب حاضر در حقیقت معجم اسامی اسبان عرب و انساب و سواران آنها در جاهلیت و اسلام، به همراه اخبار فراوان و معرکهها و ایامی که شاهد بر این موضوع است. همچنین حاوی اشعاری است که در این رابطه سروده شده و تأکیدی بر شدت عاطفه و عمق روابط بین اسبها و سواران آنهاست تا اینکه کتاب جامع تمام اسبهای اصیلی شده است که حماسه و دلیری در وقایع تاریخ عربی در جاهلیت و اسلام آنها را شناسانده است[۲].
«اسب» در انساب و صفات و تعدادش بخش وسیعی از فکر عربی و حیات او را اشغال کرده است و این نیست مگر تفسیر ویژگیهای فطریش از جهتی و تطابقش با واقع از جهت دیگر. عرب طبیعتاً متکبر و به حکم طبیعت زندگیش بیپرواست. مثل این صفات است که او را به تصرف وسیلههای قدرت که متمثل در شمشیر و نیزه و وسایل شجاعان برای یورش است سوق میدهد؛ و اسب مرکبی پرجنبوجوش برای حمله و گریز است[۳].
مصادر قدیمی و مطالعات جدید بر این تأکید دارد که اسب در شبهجزیره اصیل است و از خارج شبهه جزیره –آنچنانکه بعضی از محققین ادعا کردهاند- به آنجا نیامده است. برخی محققین گمان کردهاند که اسب اصیل در خارج الجزیره رشد یافته است، سپس به فلسطین و سوریه از شمال غربی سرزمین عراق به هنگام کشورگشایی در قرن یازدهم پیش از میلاد داخل شده است. اسب اصیل را هیکسوس فرمانروا از سوریه به مصر و از آنجا به جزیرةالعرب وارد کرد. مطالعات ارزشمند بر این تأکید دارد که این دیدگاه مستند به دلیل نیست و جز ظن و احتمال است...[۴].
بدون شک اسب اصیل از جزیرةالعرب بالاتر از کوههای نجد و منطقه عسیر و یمن نشأت گرفته است. آن مناطق همواره از سبزترین و نیکوترین مناطق بودهاند و بیشترین شایستگی برای تربیت نیکو را داشتهاند. این دیدگاه با استناد به ادله علمی است که جدیدترین مکاشفات بجای مانده آن را ترجیح میدهد[۵].
مراجعه به نصوص قدیمی نیز این نتیجه علمی جدید را تأیید میکنند. از جمله احادیث نبوی که بر عربی بودن اسبها تأکید میکنند، این حدیث است: «ارکبوا الخیل فانها میراث ابیکم اسماعیل»[۶].
کمالالدین دمیری (متوفی 808ق) از سنن بیهقی در کتاب بیوع نقل کرده است: «عبدالرحمن بن عوف اسبی را از عثمان بن عفان به چهل هزار خرید». این اهتمام عرب به اسبها نه برای زینت و تفاخر بلکه وسیلهای برای عزت و پیروزی بوده است؛ پس عرب همانطور که به طبعش متکبر بوده، به حکم ضرورت زندگیش جنگجویی بیپروا بوده است. و تملک او بر اسب اصیل در گذشته یعنی پیروزی و غلبه در زدوخوردها حمله کننده باشد یا مدافع[۷].
اسلام بر عقیده رتبه و موقعیت اسب باقی ماند؛ بلکه در ترغیب بر اهتمام به آن اغراق نمود تا اینکه مرکب حمل رسالت آسمانی بهسوی آفاق باشد؛ همچنانکه اهمیت خدا و رسول حاکی از اهمیت جایگاه اسب بهعنوان نماد قدرت و وسیلهای برای رفعت دین و دینداران است؛ از جمله مظاهر آن قسم یاد کردن خداوند متعال به اسب است:سوگند به مادیانهایی که با همهمه تازانند و با سم[های] خود از سنگ آتش میجهانند و برق [از سنگ] همیجهانند و صبحگاهان هجوم آرند و با آن [یورش] گردی برانگیزند و بدان [هجوم] در دل گروهی درآیند[۸] و خداوند متعال اسب را برجستهترین وسایل قدرت و علامتی باقی برای قدتر در طول همه اعصار دانسته است؛ پس در قرآن کریم دعوت به مداومت آمادگی برای دلیری در جنگ و رویارویی با دشمن کرده است و اسب را ذکر کرده نه دیگر اسباب قدرت را:وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَمِنْ رِبَاطِ الْخَيْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَعَدُوَّكُمْ...[۹][۱۰].
همچنین احادیث نبوی نیز بر تکریم اسب متفقند؛ از جمله این تکریمها فتوای جمهور فقها بر بخشودگی اسب از پرداخت زکات است؛ مستند به کلام رسولالله(ص): «لیس علی المسلم في عبده و لا فرسه صدقة». و در روایاتی نیز از بدرفتاری با اسب نهی شده است. در روایات شریفی نیز از اسب بهعنوان محبوب مردم یاد شده که خیر و برکت را بین مردم پراکنده میکند؛ همانطور که دمیری در حدیث صحیحی از جریر بن عبدالله از رسولالله(ص) نقل کرده است: «دیدم که رسولالله(ص) موی پیشانی اسبش را با انگشتانش میپیچد و میگوید: اسب با موی پیشانیش تا روز قیامت به خیر گرده خورده که عبارت از اجرت و غنیمت است»[۱۱].
لازم به توضیح است که آنچه در احادیث نبوی پیشین از تکریم اسب اصیل، و آنچه اختصاص به اسب عربی دارد، تعصب نیست، بلکه حمایت بر ویژگیهای اسب اصیل که در گذشته بهعنوان عربی شناخته میشد و محققان کرامت اسب و رقابت این زمان به جستجوی آن پرداختهاند. این ویژگیها برخی جسمی است که به تناسباندام اسب، علاوه بر قدرت بر مسابقه و رهایی اسب، مربوط میشود. و برخی روحی است که به رفتار اسب و رابطهاش با صاحبش باز میگردد؛ که عبارتند از زکاوت و الفت و وفا و...[۱۲].
وضعیت کتاب
محقق اثر در پاورقیهای کتاب، معانی الفاظ دشوار، تصحیح برخی الفاظ و توضیحات را که لازم دانسته آورده است. همچنین برخی اسامی را در دیگر منابع نیافته است و لذا تذکر داده که تنها در این منبع ذکر شده است.
فهارس اسبان، اعلام و سواران، قبایل و اقوام، ایام عرب، امثال، امکنه و کتب، اشعار، مصادر و مراجع در انتهای کتاب ارائه شده است.
پانویس
- ↑ ر.ک: مقدمه، ص8-7
- ↑ ر.ک: همان، ص11
- ↑ ر.ک: همان، ص13
- ↑ ر.ک: همان، ص14
- ↑ ر.ک: همان
- ↑ ر.ک: همان، ص15
- ↑ ر.ک: همان، ص19-18
- ↑ ر.ک: العادیات، 5-1
- ↑ ر.ک: الانفال: 60
- ↑ مقدمه، ص21
- ↑ ر.ک: مقدمه، ص21-22
- ↑ ر.ک: همان، ص23
منابع مقاله
مقدمه و متن کتاب.