حائری یزدی، عبدالکریم
نام | حائری، عبدالکریم |
---|---|
نامهای دیگر | آیتالله حائری، عبدالکریم
حاج شیخ حائری، عبدالکریم بن محمد جعفر یزدی، عبدالکریم بن محمد جعفر یزدی حائری، عبدالکریم محقق حائرى Abdul-Karim Haeri Yazdi |
نام پدر | محمدجعفر |
متولد | 1238 ش |
محل تولد | مهرجرد میبد |
رحلت | 1315 ش یا 1355 ق یا 1937م قم |
اساتید | فاضل اردكانى |
برخی آثار | غرر العوائد من درر الفوائد، کتاب الصلاة (للحایری)، تعليقة شريفة علی بحث الخيارات و الشروط من كتاب المتاجر لشيخنا العلامة الأنصاري قدسسره |
کد مؤلف | AUTHORCODE00176AUTHORCODE |
عبدالكریم حائرى یزدى (1238-1315ش)، فقیه امامی، مرجع تقلید و مؤسس حوزه علمیه قم از سال ۱۳۰۱ تا ۱۳۱۵ش، از مهمترین شاگردان او میتوان به میرزاهاشم آملى، محمدعلى اراكى، امام خمینى، سیداحمد خوانسارى، سیدمحمدرضا گلپایگانى، سید شهابالدین نجفى مرعشى اشاره کرد.
مهدى حائرى يزدى (1302-1378ش) فرزند ایشان است.
ولادت
در سال 1276 یا 1280ق در خانوادهاى کشاورز و پارسا در مِهرجِرد میبد یزد به دنیا آمد.[۱]
تحصیلات
عبدالکریم در کودکی با هدایت شوهرخاله خود، میر ابوجعفر که روحانی بود، برای تحصیل به اردکان رفت و نزد مجدالعلمای اردکانی تحصیل کرد. سپس در نوجوانی به یزد رفت و با سكونت در مدرسه محمدتقیخان، معروف به مدرسه خان، ادبیات عرب و برخى دیگر از درسهاى مقدماتى حوزه را نزد عالمانى چون سیدحسین وامق و سیدیحیى مجتهد یزدى فراگرفت.[۲]
هجرت به عراق
وی در سال 1296 یا 1298ق براى ادامه تحصیل، به همراه مادرش، راهى عراق شد. نخست به كربلا رفت و حدود دو سال زیرنظر فاضل اردكانى (عالم بزرگ و رئیس حوزه علمیه كربلا) به تحصیل پرداخت.[۳] و درسهاى سطوح میانى فقه و اصول را در آنجا آموخت. سپس به توصیه فاضل اردكانى كه استعداد او را فراتر از ظرفیت آن زمان حوزه علمیه كربلا یافته بود و با معرفینامهاى از جانب او براى میرزاى بزرگ، محمدحسن شیرازى، به سامرا رفت. میرزا او را بهگرمیپذیرفت و از او خواست كه با فرزندش، سیدعلیآقا، مباحثه كند.
دوره تحصیل حائرى در سامرا از 1300 تا 1312 یا 1313ق، تأثیر ژرفى در شكلگیرى شخصیت علمى او داشت تا جایى كه میتوان او را از اصحاب مكتب سامرا دانست. در سامرا، او نخست دو تا سه سال درسهاى سطوح عالى فقه و اصول را نزد استادانى چون شیخ فضلاللّه نورى، میرزا ابراهیم محلاتى شیرازى و میرزامهدى شیرازى به اتمام رساند و سپس در درسهاى خارج فقه و اصول سیدمحمد فشاركى اصفهانى و میرزامحمدتقى شیرازى، و مدتى در مجلس درس میرزا محمدحسن شیرازى شركت كرد و از میرزا حسین نورى (صاحب مستدرك الوسائل) اجازه روایت دریافت كرد.
در میان استادان حائرى، نقش فشاركى بسیار جدّیتر و پررنگتر و مدت فراگیرى حائرى از او طولانیتر از دیگران بوده، تا جایى كه از بهترین و نزدیكترین شاگردان او به شمار میرفته است؛ بنابراین حائرى، به تعبیرى، دستپرورده فشاركى بوده است. این استاد و شاگرد چند ماه پس از درگذشت میرزاى بزرگ (1312ق) از سامرا به نجف نقل مكان كردند. حائرى در نجف نیز همواره در درس استادش شركت میكرد و در ماههاى آخر عمر فشاركى، از او مراقبت هم میكرد. به گزارش شمارى از منابع، حائرى در نجف در زمان حیات فشاركى، در درس آخوند خراسانى هم شركت میكرده است.[۴]
حوزه علمیه اراک
حائرى پس از درگذشت فشاركى با اصرار و همراهى دوست خود، محمود عراقى (فرزند آقامحسن عراقى، روحانى متمكّن و متنفذ اراك)، به ایران بازگشت و در سلطانآباد (اراك كنونى) حوزه درس پررونقى دایر كرد. شمارى از منابع، سال بازگشت او را 1316 و شمارى دیگر، 1318ق گزارش كردهاند.
در 1324ق، همزمان با آغاز نهضت مشروطه، به نجف بازگشت و پساز چندماه به اتفاق دوست صمیمى خود، محمدرضا مسجدشاهى اصفهانى، به كربلا رفت. وى اینبار قصد توطن كرد و حدود هشت سال در كربلا ماند و از آن زمان به حائرى ملقب شد. او در كربلا به تدریس پرداخت. شاگردان برجسته او در این دوره، علیاكبر كاشانى، مصطفى كشمیرى، احمد مازندرانى و سیدصدرالدین صدر بودند. در اثناى اقامت حائرى در كربلا، از او براى بازگشت به اراك درخواستهاى زیادى شد. سرانجام، او در 1332 یا اوایل 1333ق با این شرط كه در اداره حوزه علمیه مستقل باشد، به اراك رفت و در مدت اقامت هشت سالهاش در آنجا، علاوه بر اداره حوزه، به تدریس فقه و اصول پرداخت. حائرى كه دهه ششم زندگى خود را میگذراند و نام و نشان بیشترى یافته بود توانست طلابى را از سایر مناطق به اراك جذب كند و حوزهاى با حدود سیصد علمآموز شكل دهد.[۵] او در پاسخ به نامه استادش، میرزامحمدتقى شیرازى، پس از فوت سیدمحمدكاظم یزدى (1337) كه از او خواسته بود به عتبات برگردد و خود را براى مرجعیت شیعه مهیا سازد، اقامت در ایران را وظیفه خود خواند و از قرارگرفتن ایران و ایرانیان در مسیر تباهى و انحطاط فكرى اظهار نگرانى كرد.[۶]
تأسیس حوزه علمیه قم
حائرى در 1337ق به قصد زیارت مرقد امام رضا علیهالسلام عازم مشهد شد و در مسیر خود چند روز در قم ماند و با اوضاع این شهر و حوزه علمى آن آشنا شد و از مهجورى و غربت مدارس علمى آنجا افسوس خورد. در ماه رجب 1340ق بار دیگر، در پى دعوت تنى چند از عالمان قم از او (از جمله دعوت كتبى میرزا محمد فیض) و نیز براى زیارت مرقد حضرت معصومه(س)، با همراهى چند تن، از جمله فرزند خردسالش مرتضى، به قم رفت و با استقبال بسیارى از علما و مردم قم و درخواست آنان براى اقامت او در این شهر مواجه شد. نخست تردید داشت، ولى پس از پافشارى شمارى از عالمان، بهویژه محمدتقى بافقى، حائرى استخاره كرد و سپس تصمیم گرفت در قم بماند؛ تصمیمى كه در پى آن حوزهاى بزرگ در آن شهر تأسیس شد و حائرى، «آیتاللّه مؤسس» لقب گرفت.
علاوه بر سیدمحمدتقى خوانسارى، كه همراه حائرى به قم رفته بود، بسیارى از شاگردان او، از جمله شاگردان برجستهاى چون سید احمد خوانسارى، سید روح الله خمینی (امام خمینى)، سید محمدرضا گلپایگانى و محمدعلى اراكى به قم منتقل شدند. با این هجرت و آغاز شدن درس حائرى در قم و همراهى و همكارى عالمان قم حال و هواى مدارس دینى آنجا دگرگون و حوزه علمى قم پرتحرك شد.
گر چه قم در گذشته هم در دورههایى، حوزههاى علمى پررونقى داشت، اما هیچگاه بدیندرجه از شكوفایى و اعتبار نرسیده بود و در ردیف حوزههاى درجه اول جهان اسلام بهشمار نمیرفت. سید ابوالحسن اصفهانى و محمدحسین نائینى نیز در تثبیت این حوزه نقش مهمى داشتند. به گزارش بسیارى از منابع، حائرى با استقبال از حضور آن دو در قم و فراهم كردن مقدمات تدریسشان، شاگردان خود را به حضور در درس آنان تشویق كرد.
با پرآوازه شدن حوزه علمیه قم و ورود شمارى از عالمان و مدرسان و بسیارى از محصلان سایر حوزهها یا محصلان جدید، تعداد طلاب از هزار تن گذشت. از آن پس، نام شیخ عبدالكریم - كه دوستان و شاگردانش بیشتر از او با عنوان «حاج شیخ» یاد میكردند- با نام حوزه قم پیوند خورد.[۷]
مرجعیت شیعه
هرچند حائرى هیچگاه خود را در معرض مقام مرجعیت قرار نداده و بلكه با ترك حوزه علمى عراق، از آن فاصله گرفته بود، پس از درگذشت سید محمدكاظم یزدى و شیخالشریعه اصفهانى و میرزامحمدتقى شیرازى، در فاصله سالهاى 1337 تا 1339ق كه حائرى هنوز در اراك به سر میبرد، شمارى از كسانى كه در تكاپوى انتخاب مرجع تقلید بودند، به او رجوع كردند. پس از هجرت او به قم و افزایش شهرتش، رفتهرفته بر مقلدان او افزوده شد تا اینكه بسیارى از ایرانیان و برخى شیعیان سایر كشورها، از جمله عراق و لبنان، از مقلدان او شدند. از جمله عوامل مهم و مؤثر در مرجعیت حائرى را توجه ویژه میرزامحمدتقى شیرازى به او، از جمله ارجاع مقلدان خود به حائرى در مسائل مورد احتیاط، دانستهاند.[۸]
شاگردان
حائرى در قم با جدیت به تدریس فقه و اصول پرداخت. از حوزه درس حائرى، عالمان بزرگى سر برآوردند كه تنى چند از آنان در عصر خود به مقام مرجعیت رسیدند. در کتابهای شرح حال نام بیش از 80 تن از شاگردان حائری ذکر شده است.[۹] میرزاهاشم آملى، محمدعلى اراكى، سیداحمد حسینى زنجانى، امام خمینى، سیداحمد خوانسارى، سیدمحمدتقى خوانسارى، سیدمحمد داماد، سیدابوالحسن رفیعى قزوینى، سیدكاظم شریعتمدارى، سیدصدرالدین صدر، سیدكاظم گلپایگانى، سیدمحمدرضا گلپایگانى، آخوند ملاعلى معصومى همدانى، سیدشهابالدین نجفى مرعشى و میرسیدعلى یثربى همدانى از جمله شاگردان او بودند.[۱۰]
مشهورترین شاگرد حائری امام خمینی(ره) است که گاه در آثار علمی خود به نقد دیدگاههای استاد با عنوان «شیخنا العلامة» پرداخته است.[۱۱]
فرزندان
حائرى پنج فرزند داشت: دو پسر به نامهاى مرتضى و مهدى و سه دختر كه به ترتیب سن، با شیخ محمد تویسركانى، شیخاحمد همدانى (پدر عبدالحسین و عبدالهادى حائرى) و سیدمحمد محقق داماد، ازدواج كردند.[۱۲]
ویژگیهای اخلاقی
برخى ویژگیهاى آیتاللّه حائرى را چنین برشمردهاند: خوشاخلاقى، شوخطبعى، اعتدال و پرهیز از ریاكارى. نیز گفتهاند كه او در مصرف وجوهات شرعى، بسیار محتاط بود و بر زندگیاش زهد و سادهزیستى حاكم بود و حتى میكوشید از برخى لوازم عرفى ریاست هم پرهیز كند؛ مثلاً وجوه شرعى را معمولاً نزد خود نگاه نمیداشت، بلكه آنها را بهامانت به اشخاص معتمد خود میسپرد و نیازمندان و مصرفكنندگان وجوه را به آنان ارجاع میداد. حائرى به آسایش و رفاه مردم و كاستن از مشكلات گوناگون آنان توجه بسیار داشت؛ از جمله كارهاى عامالمنفعه او تأسیس بیمارستان سهامیه قم و تشویق به ساختن بیمارستان فاطمى قم بود. وى در حادثه سیل قم در 1313ش.[۱۳] با جدیت به یارى و اسكان سیلزدگان مبادرت كرد. به تأمین معاش طلاب و برطرف كردن مشكلاتشان توجه ویژه داشت، گاهى شخصاً به حجرههاى آنان میرفت، از میزان توجه آنان به درس و مطالعه آگاه میشد و افراد پركار و كوشا را تشویق میكرد.[۱۴]
حائری زمینهساز نهضت اسلامی
تعامل حائری با حکومت پهلوی در دوران زعامت دینی، پرسشهایی را در مورد مسلک سیاسی او ایجاد کرده است. آنچه در جمعبندی سلوک حائری میتوان گفت آن است که وی با بصیرت، بردباری، احتیاط و درایت، مذهب را حفظ کرد. بر اساس گزارشهای موجود، حائری در آن زمان با وجود مشاهده اعمال ضد دین رضاشاه، نه تنها با قیام موافق نبود، بلکه آن را معقول و مؤثر نمیدانست. اقدام او به حفظ حوزه نوپای قم و تربیت شاگردان برجسته در تمامی سطوح قابل مشاهده است. واکنش قهرآمیز وی در موضوعی مانند قرار دادن حوزه علمیه قم به عنوان زیرمجموعه وزارت معارف و اوقاف، و اخذ امتحانات در آن وزارتخانه، بیانگر نقش تاریخی او و نیز درکی قوی از میزان اهمیت نگاهبانی از حوزه است. همین شیوه عملکرد او زمینه را برای پایان بخشیدن به استبداد، سلطه بیگانگان و اجرای دقیق احکام اسلامی فراهم نمود و مقدمهای برای انقلاب به دست امام خمینی(ره) گردید.[۱۵]
رحلت
اين عالم بزرگوار و فقيه نامدار در شب شنبه 17 ذيقعدۀ سال 1355ق مصادف با 1315ش پس از عمرى خدمات شايان توجه به اسلام و مسلمين به رحمت ايزدى پيوست.
پيكر شريف اين مرجع عاليقدر در ميان حزن و اندوه شيفتگان اهلبيت عصمت و طهارت با شكوه خاصى تشييع شده و با وجود منع حکومت، بازار در قم تعطیل و تشییع جنازه کمنظیری برپا شد. حائری را در رواق بالاسر حرم مطهر حضرت معصومه(س) به خاک سپردند که بعدها به قبة العلما موسوم گشت.[۱۶]
آثار
حائرى مانند استادانش، فشاركى و شیرازى، و بهویژه به سبب اشتغالات فراوان در دوره اقامتش در قم، كمتر به تألیف پرداخت. با این حال، آثار ارزشمندى از او برجاى مانده است كه میتوان آنها را چهار نوع دانست:
- تألیف تقریرات درس استادانش كه از این نمونه، فقط از تقریرات درس اصول فقه فشاركى یاد شده است.
- تقریرات درسهاى خود او كه شاگردانش آنها را تدوین كردهاند، مانند رساله الاجتهاد و التقلید و كتاب التجارة، هر سه به قلم محمدعلى اراكى و تقریرات درسهاى او به قلم سید محمدرضا گلپایگانى و میرزا محمود آشتیانى.
- پنج اثرى است كه خود او تألیف كرده است. یكى در اصول فقه به نام دُرَرُالفوائد و چهار اثر دیگر در فقه: كتاب النكاح، كتاب الرضاع، كتاب المواریث و كتاب الصلوة. در میان کتابهاى فقهى او، كتاب الصلوة كه در كربلا تألیف شده، مهم دانسته شده و برخى عالمان در آثار خود به آن ارجاع دادهاند.
- چهارمین نوع از آثار او، رسالههاى عملیه و فتاواى او با نامهاى گوناگون هستند كه یا مستقلاً منتشر شدهاند (مانند ذخیرةالمعاد، مجمعالاحكام، مجمع المسائل، منتخبالرسائل، وسیلةالنجاة و مناسك حج) یا به صورت حاشیه بر آراى دیگران نوشته شدهاند (مانند حاشیه بر عروةالوثقى اثر سیدمحمدكاظم یزدى و حاشیه بر انیسالتجّار اثر ملامهدى نراقى. همچنین رسالههایى در پاسخ به استفتائات گوناگون از او، با عنوان سؤال و جواب، تدوین شده است.
مهمترین تألیف حائرى، دررالفوائد است كه دُرَرُالاصول هم نامیده شده است. این اثر از یك سو، ریشه در مبانى اصولى فشاركى دارد و نشاندهنده تأثیرپذیرى فراوان حائرى از نظریات استاد خویش است تا جایى كه برخى این اثر را برآمده از تقریرات او از درس فشاركى معرفى كردهاند.[۱۷]
پانویس
- ↑ تولایی، علی، ص53؛ رئیسزاده، محمد، ص477؛ مؤمن، محمد، ص17
- ↑ همان؛ ریحان یزدی، سید علیرضا، ص22
- ↑ تولایی، علی، ص53
- ↑ رئیس زاده، محمد، ص477-476
- ↑ مؤمن، محمد، ص19
- ↑ رئیس زاده، محمد، ص478-477
- ↑ رئیس زاده، محمد، ص479-478؛ مؤمن، محمد، ص21
- ↑ رئیس زاده، محمد، ص479
- ↑ تولایی، علی، ص55
- ↑ رئیسزاده، محمد، ص479
- ↑ تولایی، علی، ص55
- ↑ همان
- ↑ ر.ک: مؤمن، محمد، ص36
- ↑ رئیسزاده، محمد، ص481
- ↑ تولایی، محمد، ص58-56
- ↑ تولایی، علی، ص55؛ مؤمن، ص28
- ↑ همان، ص482
منابع مقاله
- رئیسزاده، محمد، دانشنامه جهان اسلام، جلد 12، زیر نظر غلامعلی حداد عادل، تهران، بنیاد دائرةالمعارف اسلامی، چاپ اول، 1387.
- تولایی، علی، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، جلد 20، زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی، تهران، مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، چاپ اول، 1391.
- ریحان یزدی، سید علیرضا، آینه دانشوران، قم، انتشارات کتابخانه آیتالله مرعشی نجفی، چاپ سوم با تعلیقات و اضافات، مهرماه 1372.
- مؤمن، محمد، مقدمه تحقیقی دررالفوائد، عبدالکریم حائری، قم، مؤسسة النشر الاسلامي، الطبعة السادسة، 1418ق.