دیوان غالب دهلوی مشتمل بر غزلیات و رباعیات فارسی: تفاوت میان نسخه‌ها

    از ویکی‌نور
    جز (جایگزینی متن - 'ی‎ت' به 'ی‌ت')
    برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
    جز (جایگزینی متن - 'غالب دهلوي، اسدالله بن عبدالله' به 'غالب دهلوی، اسدالله بن عبدالله')
     
    (۴۰ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد)
    خط ۶: خط ۶:
    ديوان
    ديوان
    | پدیدآوران =  
    | پدیدآوران =  
    [[غالب دهلوي، اسدالله بن عبدالله]] (شاعر)
    [[غالب دهلوی، اسدالله بن عبدالله]] (شاعر)


    [[حائري، محمد حسن]] (مصحح و مقدمه نويس)
    [[حائري، محمد حسن]] (مصحح و مقدمه‌نويس)
    | زبان =عربی
    | زبان =عربی
    | کد کنگره =‏‏PIR‎‏ ‎‏724‎‏9‎‏ ‎‏/‎‏د‎‏9‎‏ ‎‏1386
    | کد کنگره =‏‏PIR‎‏ ‎‏724‎‏9‎‏ ‎‏/‎‏د‎‏9‎‏ ‎‏1386
    | موضوع =شعر فارسی - قرن 13ق.
    | موضوع =شعر فارسی - قرن 13ق.


    | ناشر =مرکز پژوهشي ميراث مکتوب
    | ناشر =مرکز پژوهشی ميراث مکتوب


    | مکان نشر =ايران - تهران  
    | مکان نشر =ايران - تهران  
    خط ۲۲: خط ۲۲:
    | شابک =978-964-8700-29-9
    | شابک =978-964-8700-29-9
    | تعداد جلد =1
    | تعداد جلد =1
    | کتابخانۀ دیجیتال نور =
    | کتابخانۀ دیجیتال نور =34643
    | کتابخوان همراه نور =34643
    | کد پدیدآور =14513
    | کد پدیدآور =14513
    | پس از =
    | پس از =
    خط ۲۸: خط ۲۹:
    }}  
    }}  


    '''‏دیوان غالب دهلوی مشتمل بر غزلیات و رباعیات فارسی'''، سروده [[غالب دهلوي، اسدالله بن عبدالله|میرزا اسدالله خان غالب دهلوی]] است. آنچه در این کتاب گردآوری شده مجموعه غزل‎های فارسی و رباعی‎های غالب دهلوی در موضوعات گوناگون اجتماعی و اخلاقی و... است که به اهتمام محمدحسن حائری تصحیح و تحقیق شده است.
    '''‏دیوان غالب دهلوی مشتمل بر غزلیات و رباعیات فارسی'''، سروده [[غالب دهلوی، اسدالله بن عبدالله|میرزا اسدالله خان غالب دهلوی]] است. آنچه در این کتاب گردآوری شده مجموعه غزل‎های فارسی و رباعی‌های غالب دهلوی در موضوعات گوناگون اجتماعی و اخلاقی و... است که به اهتمام محمدحسن حائری تصحیح و تحقیق شده است.


    ==ساختار==
    ==ساختار==
    کتاب، مشتمل است بر مقدمه مرکز پژوهشی میراث مکتوب، دیباچه چاپ دوم، دیباچه، پی‎نوشت‎ها و متن اشعار در دو فصل مجزا (غزل‎ها و رباعی‎ها).
    کتاب، مشتمل است بر مقدمه مرکز پژوهشی میراث مکتوب، دیباچه چاپ دوم، دیباچه، پی‌نوشت‎ها و متن اشعار در دو فصل مجزا (غزل‎ها و رباعی‌ها).


    ==گزارش محتوا==
    ==گزارش محتوا==
    محقق در دیباچه چاپ دوم در مورد ویژگی‎های شعر [[غالب دهلوي، اسدالله بن عبدالله|غالب دهلوی]] بیان می‌دارد که: جایگاه شعر غالب در سیر تخیل ادبی تا بدان پایه است که برای بررسی سیر طبیعی خیال و پژوهش در شعر و ادب فارسی از اشارت بدان گریزی نیست. هنگامی که شاعرانی چون مشتاق اصفهانی و شعله اصفهانی در مکتب اصفهان از سبک معروف دوران خویش روی برتافتند و به شیوه‎های پیشین بازگشتند، در آن سوی مرزهای سیاسی ایران همان روش، با نگرشی نو و طرزی تازه شکل می‌گرفت و سخن‎سنجان باریک‎بینی را به خیل خیال‎پردازان آن سامان به ارمغان می‎فرستاد که حاصل این ره‎آورد ادبی، شاعر اندیشمند و نویسنده دیده‎‎ور [[غالب دهلوي، اسدالله بن عبدالله|میرزا اسدالله خان غالب دهلوی]] بود.
    محقق در دیباچه چاپ دوم در مورد ویژگی‌های شعر [[غالب دهلوی، اسدالله بن عبدالله|غالب دهلوی]] بیان می‌دارد که: جایگاه شعر غالب در سیر تخیل ادبی تا بدان پایه است که برای بررسی سیر طبیعی خیال و پژوهش در شعر و ادب فارسی از اشارت بدان گریزی نیست. هنگامی که شاعرانی چون مشتاق اصفهانی و شعله اصفهانی در مکتب اصفهان از سبک معروف دوران خویش روی برتافتند و به شیوه‌های پیشین بازگشتند، در آن سوی مرزهای سیاسی ایران همان روش، با نگرشی نو و طرزی تازه شکل می‌گرفت و سخن‌سنجان باریک‌‌بینی را به خیل خیال‌پردازان آن سامان به ارمغان می‌فرستاد که حاصل این ره‌آورد ادبی، شاعر اندیشمند و نویسنده دیده‎‎ور [[غالب دهلوی، اسدالله بن عبدالله|میرزا اسدالله خان غالب دهلوی]] بود.


    [[غالب دهلوي، اسدالله بن عبدالله|غالب]] با قصیده‎های صمیمی و غزل‎های دلنشین و مثنوی‎ها و رباعیات دلپذیر خود در محفل خیال‎پروران و نازک‎اندیشان و آتش‎نفسان دوران خود بر صدر نشسته و قدر دیده است و این در حالی است که در درون مرزهای سیاسی ایران، آن‎سان که بایسته شناخته نیست.
    [[غالب دهلوی، اسدالله بن عبدالله|غالب]] با قصیده‌های صمیمی و غزل‎های دلنشین و مثنوی‌ها و رباعیات دلپذیر خود در محفل خیال‌پروران و نازک‌اندیشان و آتش‎نفسان دوران خود بر صدر نشسته و قدر دیده است و این در حالی است که در درون مرزهای سیاسی ایران، آن‌سان که بایسته شناخته نیست.


    شیوه [[غالب دهلوي، اسدالله بن عبدالله|غالب]] در اشعارش همان روش و کیفیت سخن عرفی و کلیم و صائب است که به سبک خیال‎پروری‎های [[سعدی، مصلح بن عبدالله|سعدی]] و [[حافظ، شمس‌الدین محمد|حافظ]] و [[مولوی، جلال‌الدین محمد|مولوی]] رنگ و بوی یافته است.
    شیوه [[غالب دهلوی، اسدالله بن عبدالله|غالب]] در اشعارش همان روش و کیفیت سخن عرفی و کلیم و صائب است که به سبک خیال‌پروری‌های [[سعدی، مصلح بن عبدالله|سعدی]] و [[حافظ، شمس‌الدین محمد|حافظ]] و [[مولوی، جلال‌الدین محمد|مولوی]] رنگ و بوی یافته است.


    او در گونه‎های نظم و نثر فارسی قلم خویش را بر روش طرز خداداد جنبانده و به شیوه‎های گوناگون، طبع آزموده و با نقش طرح‎های رنگارنگ، نگارخانه‎ای خیال‎انگیز برپای داشته و در آن سوی مرزها بر مسند سخنوران گردن‎فرازی چون [[نظامی گنجوی|نظامی]] و [[خاقانی، بدیل بن علی|خاقانی]] تکیه زده است:
    او در گونه‌های نظم و نثر فارسی قلم خویش را بر روش طرز خداداد جنبانده و به شیوه‌های گوناگون، طبع آزموده و با نقش طرح‎های رنگارنگ، نگارخانه‌ای خیال‌انگیز برپای داشته و در آن سوی مرزها بر مسند سخنوران گردن‎فرازی چون [[نظامی گنجوی|نظامی]] و [[خاقانی، بدیل بن علی|خاقانی]] تکیه زده است:
    {{شعر}}  
    {{شعر}}  
    {{ب|''امروز من نظامی و خاقانیم به دهر''|2=''دهلی ز من به گنجه و شروان برابر است''}}
    {{ب|''امروز من نظامی و خاقانیم به دهر''|2=''دهلی ز من به گنجه و شروان برابر است''}}
    {{پایان شعر}}
    {{پایان شعر}}


    او خود کلک خیال‎انگیز خویش را که از مبدأ فیاضش در نگارش دیده چنین شناخته و شناسانده است:
    او خود کلک خیال‌انگیز خویش را که از مبدأ فیاضش در نگارش دیده چنین شناخته و شناسانده است:
    {{شعر}}  
    {{شعر}}  
    {{ب|''اگر به باغ ز کلکم سخن رود غالب''|2='' نسیم، روی گل از باغبان بگرداند''}}
    {{ب|''اگر به باغ ز کلکم سخن رود غالب''|2='' نسیم، روی گل از باغبان بگرداند''}}
    خط ۵۱: خط ۵۲:


    و نکته نعز این است که او راست این سروده:
    و نکته نعز این است که او راست این سروده:
    {{شعر}}
    {{شعر}}
    {{ب|''نگویم تا نباشد نعز غالب''|2=''چه غم گر هست اشعار من اندک''<ref>ر.ک: دیباچه چاپ دوم، ص7-8</ref>}}{{پایان شعر}}
    {{پایان شعر}}


    {{ب|''نگویم تا نباشد نعز غالب''|2=''چه غم گر هست اشعار من اندک''}}{{پایان شعر}}
    نکته‌ای که درباره کلام غالب گفتنی است این است که همواره مقطع غزل خویش را به تخلص «غالب» آراسته است و غالب مطلع‎ها و مقطع‎های اشعار وی از تخیل و شکوهی خاص برخوردار است. خود در این‌باره می‌گوید:
    <ref>ر.ک: دیباچه چاپ دوم، ص7-8</ref>.


    نکته‎ای که درباره کلام غالب گفتنی است این است که همواره مقطع غزل خویش را به تخلص «غالب» آراسته است و غالب مطلع‎ها و مقطع‎های اشعار وی از تخیل و شکوهی خاص برخوردار است. خود در این‎باره می‌گوید:
    {{شعر}}
    {{شعر}}
     
    {{ب|''هر مطلعی که ریزد از خامه‌ام فغانی است''|2=''جز نغمه محبت سازم نوا ندارد''}}
    {{ب|''هر مطلعی که ریزد از خامه‎ام فغانی است''|2=''جز نغمه محبت سازم نوا ندارد''}}
    {{پایان شعر}}
    {{پایان شعر}}


    از آن جمله است این چند نمونه:
    از آن جمله است این چند نمونه:
    {{شعر}}
    {{شعر}}
    {{ب|''نومیدی ما گردش ایام ندارد''|2=''روزی که سیه شد سحر و شام ندارد''}}
    {{ب|''نومیدی ما گردش ایام ندارد''|2=''روزی که سیه شد سحر و شام ندارد''}}
    {{ب|''باید ز می‌‎هرآینه پرهیز گفته‎اند''|2=''آری دروغ مصلحت‎آمیز گفته‎اند''}}
    {{ب|''باید ز می‌‎هرآینه پرهیز گفته‌اند''|2=''آری دروغ مصلحت‌آمیز گفته‌اند''}}
    {{ب|''پروا اگر از عربده دوش نکردند''|2=''امشب چه خطر بود که می‌‎نوش نکردند''}}
    {{ب|''پروا اگر از عربده دوش نکردند''|2=''امشب چه خطر بود که می‌‎نوش نکردند''}}
    {{ب|''شب‎های غم که چهره به خوناب شسته‎ایم''|2=''از دیده نقش وسوسه خواب شسته‎ایم''}}
    {{ب|''شب‌های غم که چهره به خوناب شسته‌ایم''|2=''از دیده نقش وسوسه خواب شسته‌ایم''}}
    {{پایان شعر}}
    {{پایان شعر}}


    ردیف‎ها و قافیه‎های اشعار غالب به‎گونه‎ای است که در همه حروف الفبا از او غزل برجای مانده است و این خود حاکی از تعمد شاعر در سرودن اشعاری به‎منظور تکمیل دیوان می‎باشد.
    ردیف‌ها و قافیه‌های اشعار غالب به‌گونه‌ای است که در همه حروف الفبا از او غزل برجای مانده است و این خود حاکی از تعمد شاعر در سرودن اشعاری به‌منظور تکمیل دیوان می‌باشد.
    تأثیر اساطیر ایرانی و فرهنگ زرتشتی در سخن غالب نشانگر تعلق خاطر وی به تمدن و فرهنگ و پیشینه‎های فکری ایرانیان می‎باشد. از آن جمله است واژه‎های زند‎خوانی، آتش‎پرستی، مغ، آتشکده، لهراسب، جمشید، سیاووش، زرتشت و این ابیات:
    تأثیر اساطیر ایرانی و فرهنگ زرتشتی در سخن غالب نشانگر تعلق خاطر وی به تمدن و فرهنگ و پیشینه‌های فکری ایرانیان می‌باشد. از آن جمله است واژه‌های زند‎خوانی، آتش‌پرستی، مغ، آتشکده، لهراسب، جمشید، سیاووش، زرتشت و این ابیات:
    {{شعر}}
    {{شعر}}
    {{ب|''گر مسلمانی یکی بین، زردهشت است آن‎که او''|2=''اختلافی در میان ظلمت و نور افگند''}}
    {{ب|''گر مسلمانی یکی بین، زردهشت است آن‌که او''|2=''اختلافی در میان ظلمت و نور افگند''}}
    {{ب|''شرار آتش زردشت در نهانم بود''|2=''که هم به داغ مغان شیوه دلبرانم سوخت''}}
    {{ب|''شرار آتش زردشت در نهانم بود''|2=''که هم به داغ مغان شیوه دلبرانم سوخت''}}
    {{ب|''فرمانروا نگشت مسلمان به هیچ عصر''|2=''گر رفت مغ ز میکده ترسا فروگرفت''}}
    {{ب|''فرمانروا نگشت مسلمان به هیچ عصر''|2=''گر رفت مغ ز میکده ترسا فروگرفت''}}
    {{پایان شعر}}
    {{پایان شعر}}


    طنزپردازی و لطیفه‎گویی غالب نیز رنگ ایرانی به خود گرفته است. او در نامه‎ای که به یکی از دوستان خود به‎مناسبت درگذشت همسرش می‎نگارد، این بیت را می‎نویسد:
    طنزپردازی و لطیفه‌گویی غالب نیز رنگ ایرانی به خود گرفته است. او در نامه‌ای که به یکی از دوستان خود به‌مناسبت درگذشت همسرش می‌نگارد، این بیت را می‌نویسد:
    {{شعر}}
    {{شعر}}
     
    {{ب|''زن نو کن ای دوست در هر بهار''|2='' که تقویم پارینه ناید به‌کار''}}
    {{ب|''زن نو کن ای دوست در هر بهار''|2='' که تقویم پارینه ناید به‎کار''}}
    {{پایان شعر}}
    {{پایان شعر}}


    و در یکی از رباعی‎های خود چنین آورده است:
    و در یکی از رباعی‌های خود چنین آورده است:
    {{شعر}}
    {{شعر}}


    {{ب|''آن مرد که زن گرفت دانا نبود''|2=''از غصه فراغتش همانا نبود''}}
    {{ب|''آن مرد که زن گرفت دانا نبود''|2=''از غصه فراغتش همانا نبود''}}
    خط ۹۴: خط ۹۵:
    {{شعر}}
    {{شعر}}
    {{ب|''ای آنکه به راه کعبه رویی داری''|2='' نازم که گزیده آرزویی داری''}}
    {{ب|''ای آنکه به راه کعبه رویی داری''|2='' نازم که گزیده آرزویی داری''}}
    {{ب|''زین گونه که تند می‎خرامی دانم''|2=''در خانه زن ستیزه‎خویی داری''}}
    {{ب|''زین گونه که تند می‌خرامی دانم''|2=''در خانه زن ستیزه‌خویی داری''}}
    {{پایان شعر}}
    {{پایان شعر}}
    و آن زمان که از دختران انگلیسی سخن به میان می‎آورد چنین می‎سراید:
    و آن زمان که از دختران انگلیسی سخن به میان می‌آورد چنین می‌سراید:
    {{شعر}}
    {{شعر}}
    {{ب|''گفتم این ماه‎پیکران چه کسند؟''|2=''گفت خوبان کشور لندن''}}
    {{ب|''گفتم این ماه‌پیکران چه کسند؟''|2=''گفت خوبان کشور لندن''}}
    {{ب|''گفتم اینان مگر دلی دارند؟''|2=''گفت دارند لیکن از آهن''}}
    {{ب|''گفتم اینان مگر دلی دارند؟''|2=''گفت دارند لیکن از آهن''}}
    {{پایان شعر}}
    {{پایان شعر}}
    و راه گریز از نماز و روزه را بدین‎سان آرزو می‎کند:
    و راه گریز از نماز و روزه را بدین‌سان آرزو می‌کند:
    {{شعر}}
    {{شعر}}
    {{ب|''در عالم بی‎زری که تلخ است حیات''|2=''طاعت نتوان کرد به امید نجات''}}
    {{ب|''در عالم بی‌زری که تلخ است حیات''|2=''طاعت نتوان کرد به امید نجات''}}
    {{ب|''ای کاش ز حق اشارت صوم و صلات''|2='' بودی به وجود مال چون حج و زکات''}}
    {{ب|''ای کاش ز حق اشارت صوم و صلات''|2='' بودی به وجود مال چون حج و زکات''}}
    {{پایان شعر}}
    {{پایان شعر}}
    خط ۱۱۰: خط ۱۱۱:
    {{شعر}}
    {{شعر}}
    {{ب|''رنجورم و می‎ به دهر درمان بُوَدم''|2='' نیروی دل و روشنی جان بودم''}}
    {{ب|''رنجورم و می‎ به دهر درمان بُوَدم''|2='' نیروی دل و روشنی جان بودم''}}
    {{ب|''گفتم به پدر که خو به می‎نوشی کن''|2='' تا باده به میراث فراوان بودم''}}
    {{ب|''گفتم به پدر که خو به می‌نوشی کن''|2='' تا باده به میراث فراوان بودم''}}
    {{پایان شعر}}
    {{پایان شعر}}


    و در رباعی دیگر گفته است:
    و در رباعی دیگر گفته است:
    {{شعر}}
    {{شعر}}


    {{ب|''با دست غم آن باد که حاصل ببرد''|2=''آب رخ هوشمند و غافل ببرد''}}
    {{ب|''با دست غم آن باد که حاصل ببرد''|2=''آب رخ هوشمند و غافل ببرد''}}
    {{ب|''بگذاشته‎ام خمی ز صهبا به پسر ''|2='' کش انده مرگ پدر از دل ببرد''}}
    {{ب|''بگذاشته‌ام خمی ز صهبا به پسر ''|2='' کش انده مرگ پدر از دل ببرد''}}
    {{پایان شعر}}
    {{پایان شعر}}


    اگرچه سخن غالب سنتی‌تر از آن است که او را شاعر مکتب وقوع بنامیم، ولی در این مکتب که آن را به زبان وقوع و یا واقعه‎گویی نامیده‎اند طبع آزموده است؛ از آن جمله است:
    اگرچه سخن غالب سنتی‌تر از آن است که او را شاعر مکتب وقوع بنامیم، ولی در این مکتب که آن را به زبان وقوع و یا واقعه‌گویی نامیده‌اند طبع آزموده است؛ از آن جمله است:
     
    {{شعر}}
    {{شعر}}
    {{ب|''خواست کز ما رنجد و تقریب رنجیدن نداشت ''|2='' جرم غیر از دوست پرسیدیم و پرسیدن نداشت''}}
    {{ب|''خواست کز ما رنجد و تقریب رنجیدن نداشت ''|2='' جرم غیر از دوست پرسیدیم و پرسیدن نداشت''}}
    {{ب|''آمد و از تنگی جا جبهه پرچین کرد و رفت''|2=''بر خود از ذوق قدوم دوست بالیدن نداشت''}}
    {{ب|''آمد و از تنگی جا جبهه پرچین کرد و رفت''|2=''بر خود از ذوق قدوم دوست بالیدن نداشت''}}
    {{ب|''شد فگار از نازکی چندان که رفتارش نماند''|2='' نازنین‎پایش به کوی غیر بوسیدن نداشت''}}
    {{ب|''شد فگار از نازکی چندان که رفتارش نماند''|2='' نازنین‌پایش به کوی غیر بوسیدن نداشت''<ref>ر.ک: دیباچه، ص32-35</ref>}}
    {{پایان شعر}}
    {{پایان شعر}}
    <ref>ر.ک: دیباچه، ص32-35</ref>.
     


    حیدرستایی و حیدرپرستی و شیفتگی غالب به [[امام على(ع)|حضرت علی(ع)]] موجب شده است که وی «غالب» را تخلص خویش سازد تا به یاری نام خود که اسدالله است، با اسدالله غالب، یعنی [[امام على(ع)|علی بن ابی‎طالب(ع)]] همنامی کرده باشد. نام [[امام على(ع)|علی(ع)]] و یاد او همواره سخن غالب را رنگ و بوی بخشیده و کلام وی را وجد و حال داده است.<ref>ر.ک: همان، ص38</ref>.
    حیدرستایی و حیدرپرستی و شیفتگی غالب به [[امام على(ع)|حضرت علی(ع)]] موجب شده است که وی «غالب» را تخلص خویش سازد تا به یاری نام خود که اسدالله است، با اسدالله غالب، یعنی [[امام على(ع)|علی بن ابی‎طالب(ع)]] همنامی کرده باشد. نام [[امام على(ع)|علی(ع)]] و یاد او همواره سخن غالب را رنگ و بوی بخشیده و کلام وی را وجد و حال داده است.<ref>ر.ک: همان، ص38</ref>.


    غزل‎ها و رباعی‎های این مجموعه با پنج نسخه برابر نهاده و تلاش شده که نزدیک‎ترین واژه‎ها وتعبیرها به زبان شاعر برگزیده شود و دیگر واژه‎ها و تعبیرها به ذیل متن منتقل شده و نسخه‎بدل عنوان گیرد، بدین نشانی:
    غزل‎ها و رباعی‌های این مجموعه با پنج نسخه برابر نهاده و تلاش شده که نزدیک‎ترین واژه‌ها وتعبیرها به زبان شاعر برگزیده شود و دیگر واژه‌ها و تعبیرها به ذیل متن منتقل شده و نسخه‌بدل عنوان گیرد، بدین نشانی:
    # د: نشان از نسخه دهلی دارد.
    # د: نشان از نسخه دهلی دارد.
    # ن: به معنی نسخه نولکشور است.
    # ن: به معنی نسخه نولکشور است.
    # ت: در مفهوم نسخه‎ای است که از آنِ مجلس ترقی ادب اردوی لاهور می‎باشد.
    # ت: در مفهوم نسخه‌ای است که از آنِ مجلس ترقی ادب اردوی لاهور می‌باشد.
    # ل: نسخه چاپ لاهور است.
    # ل: نسخه چاپ لاهور است.
    # لک: در معنی کلیات لکهنو است.<ref>ر.ک: همان، ص‎38-39</ref>.
    # لک: در معنی کلیات لکهنو است.<ref>ر.ک: همان، ص‎38-39</ref>.
    خط ۱۴۱: خط ۱۴۴:
    فهرست مطالب در ابتدای کتاب ذکر گردیده است.
    فهرست مطالب در ابتدای کتاب ذکر گردیده است.


    جدول برابری نسخه‎ها در پایان کتاب جایگاه هر غزل را در هر نسخه مشخص می‎کند و گزارش برخی واژه‎ها، نام‎ها، نشان‎ها بیشتر شامل واژه‎ها و اصطلاحاتی است که در ایران دیروز و یا هند و پاکستان امروز رواج داشته و یا دارد و امروز از زبان فارسی دور شده و یا مفهوم آن دگرگون گشته است.
    جدول برابری نسخه‌ها در پایان کتاب جایگاه هر غزل را در هر نسخه مشخص می‌کند و گزارش برخی واژه‌ها، نام‎ها، نشان‌ها بیشتر شامل واژه‌ها و اصطلاحاتی است که در ایران دیروز و یا هند و پاکستان امروز رواج داشته و یا دارد و امروز از زبان فارسی دور شده و یا مفهوم آن دگرگون گشته است.


    فهارس فنی مشتمل بر پیوست‎ها، نمایه‎ها و کتاب‎نامه در انتهای کتاب ذکر گردیده است.
    فهارس فنی مشتمل بر پیوست‎ها، نمایه‌ها و کتاب‌نامه در انتهای کتاب ذکر گردیده است.


    ==پانویس ==
    ==پانویس ==
    <references />
    <references/>


    ==منابع مقاله==
    ==منابع مقاله==
    دیباچه چاپ دوم و دیباچه.
    دیباچه چاپ دوم و دیباچه.
       
       
    == وابسته‌ها ==
    ==وابسته‌ها==
    {{وابسته‌ها}}
       
       
    [[رده:کتاب‌شناسی]]
    [[رده:کتاب‌شناسی]]
    خط ۱۶۲: خط ۱۶۶:
       
       
    [[رده:زبانها و ادبیات ایرانی]]
    [[رده:زبانها و ادبیات ایرانی]]
    [[رده: 25 شهریور الی 24 مهر]]
    [[رده:سال97-25شهریور الی24 مهر]]

    نسخهٔ کنونی تا ‏۳۰ مارس ۲۰۲۴، ساعت ۱۶:۰۳

    ‏دیوان غالب دهلوی مشتمل بر غزلیات و رباعیات فارسی
    دیوان غالب دهلوی مشتمل بر غزلیات و رباعیات فارسی
    پدیدآورانغالب دهلوی، اسدالله بن عبدالله (شاعر) حائري، محمد حسن (مصحح و مقدمه‌نويس)
    عنوان‌های دیگرديوان غالب دهلوي مشتمل بر غزليات و رباعيات فارسی ديوان
    ناشرمرکز پژوهشی ميراث مکتوب
    مکان نشرايران - تهران
    سال نشرمجلد1: 1386ش,
    شابک978-964-8700-29-9
    موضوعشعر فارسی - قرن 13ق.
    زبانعربی
    تعداد جلد1
    کد کنگره
    ‏‏PIR‎‏ ‎‏724‎‏9‎‏ ‎‏/‎‏د‎‏9‎‏ ‎‏1386
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    ‏دیوان غالب دهلوی مشتمل بر غزلیات و رباعیات فارسی، سروده میرزا اسدالله خان غالب دهلوی است. آنچه در این کتاب گردآوری شده مجموعه غزل‎های فارسی و رباعی‌های غالب دهلوی در موضوعات گوناگون اجتماعی و اخلاقی و... است که به اهتمام محمدحسن حائری تصحیح و تحقیق شده است.

    ساختار

    کتاب، مشتمل است بر مقدمه مرکز پژوهشی میراث مکتوب، دیباچه چاپ دوم، دیباچه، پی‌نوشت‎ها و متن اشعار در دو فصل مجزا (غزل‎ها و رباعی‌ها).

    گزارش محتوا

    محقق در دیباچه چاپ دوم در مورد ویژگی‌های شعر غالب دهلوی بیان می‌دارد که: جایگاه شعر غالب در سیر تخیل ادبی تا بدان پایه است که برای بررسی سیر طبیعی خیال و پژوهش در شعر و ادب فارسی از اشارت بدان گریزی نیست. هنگامی که شاعرانی چون مشتاق اصفهانی و شعله اصفهانی در مکتب اصفهان از سبک معروف دوران خویش روی برتافتند و به شیوه‌های پیشین بازگشتند، در آن سوی مرزهای سیاسی ایران همان روش، با نگرشی نو و طرزی تازه شکل می‌گرفت و سخن‌سنجان باریک‌‌بینی را به خیل خیال‌پردازان آن سامان به ارمغان می‌فرستاد که حاصل این ره‌آورد ادبی، شاعر اندیشمند و نویسنده دیده‎‎ور میرزا اسدالله خان غالب دهلوی بود.

    غالب با قصیده‌های صمیمی و غزل‎های دلنشین و مثنوی‌ها و رباعیات دلپذیر خود در محفل خیال‌پروران و نازک‌اندیشان و آتش‎نفسان دوران خود بر صدر نشسته و قدر دیده است و این در حالی است که در درون مرزهای سیاسی ایران، آن‌سان که بایسته شناخته نیست.

    شیوه غالب در اشعارش همان روش و کیفیت سخن عرفی و کلیم و صائب است که به سبک خیال‌پروری‌های سعدی و حافظ و مولوی رنگ و بوی یافته است.

    او در گونه‌های نظم و نثر فارسی قلم خویش را بر روش طرز خداداد جنبانده و به شیوه‌های گوناگون، طبع آزموده و با نقش طرح‎های رنگارنگ، نگارخانه‌ای خیال‌انگیز برپای داشته و در آن سوی مرزها بر مسند سخنوران گردن‎فرازی چون نظامی و خاقانی تکیه زده است:

    امروز من نظامی و خاقانیم به دهردهلی ز من به گنجه و شروان برابر است

    او خود کلک خیال‌انگیز خویش را که از مبدأ فیاضش در نگارش دیده چنین شناخته و شناسانده است:

    اگر به باغ ز کلکم سخن رود غالب نسیم، روی گل از باغبان بگرداند

    و نکته نعز این است که او راست این سروده:

    نگویم تا نباشد نعز غالبچه غم گر هست اشعار من اندک[۱]

    نکته‌ای که درباره کلام غالب گفتنی است این است که همواره مقطع غزل خویش را به تخلص «غالب» آراسته است و غالب مطلع‎ها و مقطع‎های اشعار وی از تخیل و شکوهی خاص برخوردار است. خود در این‌باره می‌گوید:

    هر مطلعی که ریزد از خامه‌ام فغانی استجز نغمه محبت سازم نوا ندارد

    از آن جمله است این چند نمونه:

    نومیدی ما گردش ایام نداردروزی که سیه شد سحر و شام ندارد
    باید ز می‌‎هرآینه پرهیز گفته‌اندآری دروغ مصلحت‌آمیز گفته‌اند
    پروا اگر از عربده دوش نکردندامشب چه خطر بود که می‌‎نوش نکردند
    شب‌های غم که چهره به خوناب شسته‌ایماز دیده نقش وسوسه خواب شسته‌ایم

    ردیف‌ها و قافیه‌های اشعار غالب به‌گونه‌ای است که در همه حروف الفبا از او غزل برجای مانده است و این خود حاکی از تعمد شاعر در سرودن اشعاری به‌منظور تکمیل دیوان می‌باشد. تأثیر اساطیر ایرانی و فرهنگ زرتشتی در سخن غالب نشانگر تعلق خاطر وی به تمدن و فرهنگ و پیشینه‌های فکری ایرانیان می‌باشد. از آن جمله است واژه‌های زند‎خوانی، آتش‌پرستی، مغ، آتشکده، لهراسب، جمشید، سیاووش، زرتشت و این ابیات:

    گر مسلمانی یکی بین، زردهشت است آن‌که اواختلافی در میان ظلمت و نور افگند
    شرار آتش زردشت در نهانم بودکه هم به داغ مغان شیوه دلبرانم سوخت
    فرمانروا نگشت مسلمان به هیچ عصرگر رفت مغ ز میکده ترسا فروگرفت

    طنزپردازی و لطیفه‌گویی غالب نیز رنگ ایرانی به خود گرفته است. او در نامه‌ای که به یکی از دوستان خود به‌مناسبت درگذشت همسرش می‌نگارد، این بیت را می‌نویسد:

    زن نو کن ای دوست در هر بهار که تقویم پارینه ناید به‌کار

    و در یکی از رباعی‌های خود چنین آورده است:

    آن مرد که زن گرفت دانا نبوداز غصه فراغتش همانا نبود
    دارد به جهان خانه و زن نیست درو نازم به خدا چرا توانا نبود

    او در خطاب به مردی که برای فریضه حج عزم سفر کرده است، می‌گوید:

    ای آنکه به راه کعبه رویی داری نازم که گزیده آرزویی داری
    زین گونه که تند می‌خرامی دانمدر خانه زن ستیزه‌خویی داری

    و آن زمان که از دختران انگلیسی سخن به میان می‌آورد چنین می‌سراید:

    گفتم این ماه‌پیکران چه کسند؟گفت خوبان کشور لندن
    گفتم اینان مگر دلی دارند؟گفت دارند لیکن از آهن

    و راه گریز از نماز و روزه را بدین‌سان آرزو می‌کند:

    در عالم بی‌زری که تلخ است حیاتطاعت نتوان کرد به امید نجات
    ای کاش ز حق اشارت صوم و صلات بودی به وجود مال چون حج و زکات

    و نیز در یک رباعی سروده:

    رنجورم و می‎ به دهر درمان بُوَدم نیروی دل و روشنی جان بودم
    گفتم به پدر که خو به می‌نوشی کن تا باده به میراث فراوان بودم

    و در رباعی دیگر گفته است:

    با دست غم آن باد که حاصل ببردآب رخ هوشمند و غافل ببرد
    بگذاشته‌ام خمی ز صهبا به پسر کش انده مرگ پدر از دل ببرد

    اگرچه سخن غالب سنتی‌تر از آن است که او را شاعر مکتب وقوع بنامیم، ولی در این مکتب که آن را به زبان وقوع و یا واقعه‌گویی نامیده‌اند طبع آزموده است؛ از آن جمله است:

    خواست کز ما رنجد و تقریب رنجیدن نداشت جرم غیر از دوست پرسیدیم و پرسیدن نداشت
    آمد و از تنگی جا جبهه پرچین کرد و رفتبر خود از ذوق قدوم دوست بالیدن نداشت
    شد فگار از نازکی چندان که رفتارش نماند نازنین‌پایش به کوی غیر بوسیدن نداشت[۲]


    حیدرستایی و حیدرپرستی و شیفتگی غالب به حضرت علی(ع) موجب شده است که وی «غالب» را تخلص خویش سازد تا به یاری نام خود که اسدالله است، با اسدالله غالب، یعنی علی بن ابی‎طالب(ع) همنامی کرده باشد. نام علی(ع) و یاد او همواره سخن غالب را رنگ و بوی بخشیده و کلام وی را وجد و حال داده است.[۳].

    غزل‎ها و رباعی‌های این مجموعه با پنج نسخه برابر نهاده و تلاش شده که نزدیک‎ترین واژه‌ها وتعبیرها به زبان شاعر برگزیده شود و دیگر واژه‌ها و تعبیرها به ذیل متن منتقل شده و نسخه‌بدل عنوان گیرد، بدین نشانی:

    1. د: نشان از نسخه دهلی دارد.
    2. ن: به معنی نسخه نولکشور است.
    3. ت: در مفهوم نسخه‌ای است که از آنِ مجلس ترقی ادب اردوی لاهور می‌باشد.
    4. ل: نسخه چاپ لاهور است.
    5. لک: در معنی کلیات لکهنو است.[۴].

    وضعیت کتاب

    فهرست مطالب در ابتدای کتاب ذکر گردیده است.

    جدول برابری نسخه‌ها در پایان کتاب جایگاه هر غزل را در هر نسخه مشخص می‌کند و گزارش برخی واژه‌ها، نام‎ها، نشان‌ها بیشتر شامل واژه‌ها و اصطلاحاتی است که در ایران دیروز و یا هند و پاکستان امروز رواج داشته و یا دارد و امروز از زبان فارسی دور شده و یا مفهوم آن دگرگون گشته است.

    فهارس فنی مشتمل بر پیوست‎ها، نمایه‌ها و کتاب‌نامه در انتهای کتاب ذکر گردیده است.

    پانویس

    1. ر.ک: دیباچه چاپ دوم، ص7-8
    2. ر.ک: دیباچه، ص32-35
    3. ر.ک: همان، ص38
    4. ر.ک: همان، ص‎38-39

    منابع مقاله

    دیباچه چاپ دوم و دیباچه.

    وابسته‌ها