لطائف التفسیر (تفسیر درواجکی)

    از ویکی‌نور
    (تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
    لطائف التفسیر (تفسیر درواجکی)
    لطائف التفسیر (تفسیر درواجکی)
    پدیدآورانزاهد درواجکی، احمد بن حسن (نويسنده)

    ک‍م‍ائ‍ی‌ ف‍رد، س‍ع‍ی‍ده‌ (مصحح)

    ک‍م‍ائ‍ی‌ ف‍رد، س‍ع‍ی‍ده‌ (محقق)
    ناشرمرکز پژوهشی ميراث مکتوب
    مکان نشرایران - تهران
    سال نشر1398ش
    چاپ1
    موضوعتفاسیر شیعه - قرن 6ق.
    زبانفارسی
    تعداد جلد5
    کد کنگره
    /ز2ل6 94/5 BP
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    لطائف التفسیر (تفسیر درواجکی) اثر ابونصر احمد بن حسن بن سلیمان درواجکی، از تفاسیر کهن و ارزشمند قرآن کریم به زبان فارسی است که با تصحیح و تحقیق سعیده کمائی‌فرد منتشر شده است.

    تفسیر حاضر که به سال 519ق به رشته تحریر درآمده، از میراث‌های ارزشمند فرهنگ اسلامی و زبان و ادب پارسی است؛ و غنای زبانی حوزه آن، فرارود، به‌گونه‌ای است که قدیمی‌ترین نمونه‌های زبانی ادب پارسی را در برمی‌گیرد و زبان و سبک و قدمت این متن، هرکدام به‌تنهایی، عاملی است درخور برای جلب نظر پژوهشگران در حوزه‌های مطالعات تاریخ زبان پارسی[۱].

    این تفسیر، از نظر قدمت تاریخی، پس از ترجمه تفسیر طبری از «جامع‌البیان في تفسير القرآن» محمد بن جریر طبری، «تاج التراجم في تفسير قرآن للأعاجم» عمادالدین اسفراینی و تفسیر سورآبادی، چهارمین تفسیر کامل و جامع قرآن کریم است که تاکنون شناخته و شناسانده شده است[۲].

    ارزش این تفسیر، از چند وجه در خور بررسی است:

    1. قدمت: این تفسیر، عمری نهصدساله را پشت سر گذارده و از سالیانی دور به میراث مانده است؛
    2. زمان: زمان‌نگارش این متن، اوج نثر فارسی است؛ یعنی اواخر سده پنجم و اوایل قرن ششم؛
    3. زبان: بسامد بالای واژگان فارسی، در برابر واژگان عربی، به‌ویژه واژگان حوزه فرارود، این متن را به منبعی کارآمد و غنی در زمینه‌های گونه‌شناسی و سبک‌شناسی و تاریخ زبان فارسی تبدیل ساخته که پژوهشگران را بسیار به کار می‌آید و به دلیل اهمیت این بخش و کاربرد خاص آن در مطالعات زبان‌شناسی، نمونه‌هایی از اصطلاحات و واژگان خاص این تفسیر را ذکر می‌کنیم: «سآوی: هرآینه اندخسم، هرآینه بیندخسم»، «عثر: برشافیده شود، بشافد»، «الحافا: به بشوز، به بسوج»، «یتعبون: به دم می‌روند»، «الخاشعین: ترسکاران، ترسکار» و...
    4. شیوه تفسیر: علاوه بر روش دقیق و نظام‌مند و نیز شیوه پرسش و پاسخ مفسر، نکته دیگری که بر ارزش کار این مفسر می‌افزاید، احاطه علمی او بر مباحث لغوی و صرفی است که قرائت‌های مختلف برخی کلمات و جنبه‌های اشتقاقی آن‌ها را نیز شامل می‌شود و نیز آگاهی وی بر تأویل‌ها و وجوه مختلف اسعتمال لغات قرآنی که با نکته‌سنجی‌های دقیق مؤلف در جای‌جای تفسر مجال بروز می‌یابد و خواننده را با این اختلاف دیدگاه‌های آشنا می‌کند[۳].

    از دیگر امتیازات این تفسیر که بر ارزش آن می‌افزاید، نقل گفته‌ها و اعتقادات دانشمندان خراسان و ماوراءالنهر و دیگر مفسران و راویان ایرانی و غیرایرانی است که احیانا در دیگر تفسیرها بدین‌گونه که در تفسیر حاضر آمده است، سابقه ندارد. اگرچه مصنف در تفسیر خود، غالبا متکی به گفته‌های پیشینیان مانند حضرت علی(ع)، ابن عباس، مجاهد، قتاده، عبدالله مسعود، عبدالله بن مبارک، امام سجاد(ع)، حسن بصری، شعبی، ربیع، ضحاک، عکرمه، کلبی، سعید بن جبیر، سدی، عمران بن حصین و دیگران بوده است، در موارد بسیاری به گفته شیخ ابومنصور ماتریدی سمرقندی و مفسر دیگری به نام قفال استناد کرده است و گذشته از این دو عالم، دانشمندان دیگر مانند محمد بن علی ترمذی، ابوبکر وراق ترمذی، ابوالقاسم حکیم، یحیی بن معاذ رازی، زر بن حبیش و دیگر دانشمندان را از نظر دور نداشته است و بدین وسیله، راهی برای بررسی و شناخت بزرگانی که سالک راه قرآن بوده و درباره مطالب قرآنی، اظهار نظرهایی کرده‌اند، گشوده است[۴].

    روش مفسر در ارائه تفسیر

    مفسر تفسیر سور را با روشی قانون‌مند و دقیق، ابتدا با ذکر نام هر سوره و بیان مکی یا مدنی بودن آن آغاز کرده است. سپس اشاره‌ای دارد به تعداد آیات و کلمات و حروف؛ آنگاه با بیان حدیثی از ابی بن کعب، ثواب قرائت هر سوره را برمی‌شمارد و سپس به تبیین نظم هر سوره با سوره‌های پیشین و پسین آن می‌پردازد. گاه نیز در خلال تفسیر، برحسب مورد و در صورت لزوم، نظم آیات را با یکدیگر بیان می‌کند. آنگاه به ترجمه و تفسیر آیه به آیه می‌پردازد، بدین ترتیب که ابتدا ترجمه فارسی هر آیه را به نثری شیوا بیان می‌کند و گاه نیز سخن را با عبارات مسجع و لطیف عارفانه می‌آراید؛ و در ادامه، به تفسیر آیه می‌پردازد. اگر واژه‌ای به چند وجه در قرآن به‌کار رفته باشد و یا اگر در خصوص آیه، قصه یا حدیثی ذکر شده باشد، همه را در این بخش بیان می‌کند[۵].

    پانویس

    1. مقدمه، صفحه دوازده- سیزده
    2. ر.ک: همان، صفحه سیزده
    3. ر.ک: همان، صفحه چهارده- بیست و دو
    4. همان، صفحه بیست و سه
    5. همان، صفحه بیست و سه- بیست و چهار

    منابع مقاله

    مقدمه کتاب.


    وابسته‌ها