دیوان غالب دهلوی مشتمل بر غزلیات و رباعیات فارسی

    از ویکی‌نور
    ‏دیوان غالب دهلوی مشتمل بر غزلیات و رباعیات فارسی
    دیوان غالب دهلوی مشتمل بر غزلیات و رباعیات فارسی
    پدیدآورانغالب دهلوي، اسدالله بن عبدالله (شاعر) حائري، محمد حسن (مصحح و مقدمه نويس)
    عنوان‌های دیگرديوان غالب دهلوي مشتمل بر غزليات و رباعيات فارسي ديوان
    ناشرمرکز پژوهشي ميراث مکتوب
    مکان نشرايران - تهران
    سال نشرمجلد1: 1386ش,
    شابک978-964-8700-29-9
    موضوعشعر فارسي - قرن 13ق.
    زبانعربی
    تعداد جلد1
    کد کنگره
    ‏‏PIR‎‏ ‎‏724‎‏9‎‏ ‎‏/‎‏د‎‏9‎‏ ‎‏1386

    ‏دیوان غالب دهلوی مشتمل بر غزلیات و رباعیات فارسی، سروده میرزا اسدالله خان غالب دهلوی است. آنچه در این کتاب گردآوری شده مجموعه غزل‎های فارسی و رباعی‎های غالب دهلوی در موضوعات گوناگون اجتماعی و اخلاقی و... است که به اهتمام محمدحسن حائری تصحیح و تحقیق شده است.

    ساختار

    کتاب، مشتمل است بر مقدمه مرکز پژوهشی میراث مکتوب، دیباچه چاپ دوم، دیباچه، پی‎نوشت‎ها و متن اشعار در دو فصل مجزا (غزل‎ها و رباعی‎ها).

    گزارش محتوا

    محقق در دیباچه چاپ دوم در مورد ویژگی‎های شعر غالب دهلوی بیان می‎دارد که: جایگاه شعر غالب در سیر تخیل ادبی تا بدان پایه است که برای بررسی سیر طبیعی خیال و پژوهش در شعر و ادب فارسی از اشارت بدان گریزی نیست. هنگامی که شاعرانی چون مشتاق اصفهانی و شعله اصفهانی در مکتب اصفهان از سبک معروف دوران خویش روی برتافتند و به شیوه‎های پیشین بازگشتند، در آن سوی مرزهای سیاسی ایران همان روش، با نگرشی نو و طرزی تازه شکل می‎گرفت و سخن‎سنجان باریک‎بینی را به خیل خیال‎پردازان آن سامان به ارمغان می‎فرستاد که حاصل این ره‎آورد ادبی، شاعر اندیشمند و نویسنده دیده‎‎ور میرزا اسدالله خان غالب دهلوی بود.

    غالب با قصیده‎های صمیمی و غزل‎های دلنشین و مثنوی‎ها و رباعیات دلپذیر خود در محفل خیال‎پروران و نازک‎اندیشان و آتش‎نفسان دوران خود بر صدر نشسته و قدر دیده است و این در حالی است که در درون مرزهای سیاسی ایران، آن‎سان که بایسته شناخته نیست.

    شیوه غالب در اشعارش همان روش و کیفیت سخن عرفی و کلیم و صائب است که به سبک خیال‎پروری‎های سعدی و حافظ و مولوی رنگ و بوی یافته است.

    او در گونه‎های نظم و نثر فارسی قلم خویش را بر روش طرز خداداد جنبانده و به شیوه‎های گوناگون، طبع آزموده و با نقش طرح‎های رنگارنگ، نگارخانه‎ای خیال‎انگیز برپای داشته و در آن سوی مرزها بر مسند سخنوران گردن‎فرازی چون نظامی و خاقانی تکیه زده است:

    امروز من نظامی و خاقانیم به دهردهلی ز من به گنجه و شروان برابر است

    او خود کلک خیال‎انگیز خویش را که از مبدأ فیاضش در نگارش دیده چنین شناخته و شناسانده است:

    اگر به باغ ز کلکم سخن رود غالب نسیم، روی گل از باغبان بگرداند

    و نکته نعز این است که او راست این سروده:

    نگویم تا نباشد نعز غالبچه غم گر هست اشعار من اندک

    [۱].

    نکته‎ای که درباره کلام غالب گفتنی است این است که همواره مقطع غزل خویش را به تخلص «غالب» آراسته است و غالب مطلع‎ها و مقطع‎های اشعار وی از تخیل و شکوهی خاص برخوردار است. خود در این‎باره می‎گوید:

    هر مطلعی که ریزد از خامه‎ام فغانی استجز نغمه محبت سازم نوا ندارد

    از آن جمله است این چند نمونه:

    نومیدی ما گردش ایام نداردروزی که سیه شد سحر و شام ندارد
    باید ز می ‎هرآینه پرهیز گفته‎اندآری دروغ مصلحت‎آمیز گفته‎اند
    پروا اگر از عربده دوش نکردندامشب چه خطر بود که می ‎نوش نکردند
    شب‎های غم که چهره به خوناب شسته‎ایماز دیده نقش وسوسه خواب شسته‎ایم

    ردیف‎ها و قافیه‎های اشعار غالب به‎گونه‎ای است که در همه حروف الفبا از او غزل برجای مانده است و این خود حاکی از تعمد شاعر در سرودن اشعاری به‎منظور تکمیل دیوان می‎باشد. تأثیر اساطیر ایرانی و فرهنگ زرتشتی در سخن غالب نشانگر تعلق خاطر وی به تمدن و فرهنگ و پیشینه‎های فکری ایرانیان می‎باشد. از آن جمله است واژه‎های زند‎خوانی، آتش‎پرستی، مغ، آتشکده، لهراسب، جمشید، سیاووش، زرتشت و این ابیات:

    گر مسلمانی یکی بین، زردهشت است آن‎که اواختلافی در میان ظلمت و نور افگند
    شرار آتش زردشت در نهانم بودکه هم به داغ مغان شیوه دلبرانم سوخت
    فرمانروا نگشت مسلمان به هیچ عصرگر رفت مغ ز میکده ترسا فروگرفت

    طنزپردازی و لطیفه‎گویی غالب نیز رنگ ایرانی به خود گرفته است. او در نامه‎ای که به یکی از دوستان خود به‎مناسبت درگذشت همسرش می‎نگارد، این بیت را می‎نویسد:

    زن نو کن ای دوست در هر بهار که تقویم پارینه ناید به‎کار

    و در یکی از رباعی‎های خود چنین آورده است:

    آن مرد که زن گرفت دانا نبوداز غصه فراغتش همانا نبود
    دارد به جهان خانه و زن نیست درو نازم به خدا چرا توانا نبود

    او در خطاب به مردی که برای فریضه حج عزم سفر کرده است، می‎گوید:

    ای آنکه به راه کعبه رویی داری نازم که گزیده آرزویی داری
    زین گونه که تند می‎خرامی دانمدر خانه زن ستیزه‎خویی داری

    و آن زمان که از دختران انگلیسی سخن به میان می‎آورد چنین می‎سراید:

    گفتم این ماه‎پیکران چه کسند؟گفت خوبان کشور لندن
    گفتم اینان مگر دلی دارند؟گفت دارند لیکن از آهن

    و راه گریز از نماز و روزه را بدین‎سان آرزو می‎کند:

    در عالم بی‎زری که تلخ است حیاتطاعت نتوان کرد به امید نجات
    ای کاش ز حق اشارت صوم و صلات بودی به وجود مال چون حج و زکات

    و نیز در یک رباعی سروده:

    رنجورم و می‎ به دهر درمان بُوَدم نیروی دل و روشنی جان بودم
    گفتم به پدر که خو به می‎نوشی کن تا باده به میراث فراوان بودم

    و در رباعی دیگر گفته است:

    با دست غم آن باد که حاصل ببردآب رخ هوشمند و غافل ببرد
    بگذاشته‎ام خمی ز صهبا به پسر کش انده مرگ پدر از دل ببرد

    اگرچه سخن غالب سنتی‎تر از آن است که او را شاعر مکتب وقوع بنامیم، ولی در این مکتب که آن را به زبان وقوع و یا واقعه‎گویی نامیده‎اند طبع آزموده است؛ از آن جمله است:

    خواست کز ما رنجد و تقریب رنجیدن نداشت جرم غیر از دوست پرسیدیم و پرسیدن نداشت
    آمد و از تنگی جا جبهه پرچین کرد و رفتبر خود از ذوق قدوم دوست بالیدن نداشت
    شد فگار از نازکی چندان که رفتارش نماند نازنین‎پایش به کوی غیر بوسیدن نداشت

    [۲].

    حیدرستایی و حیدرپرستی و شیفتگی غالب به حضرت علی(ع) موجب شده است که وی «غالب» را تخلص خویش سازد تا به یاری نام خود که اسدالله است، با اسدالله غالب، یعنی علی بن ابی‎طالب(ع) همنامی کرده باشد. نام علی(ع) و یاد او همواره سخن غالب را رنگ و بوی بخشیده و کلام وی را وجد و حال داده است[۳].

    غزل‎ها و رباعی‎های این مجموعه با پنج نسخه برابر نهاده و تلاش شده که نزدیک‎ترین واژه‎ها وتعبیرها به زبان شاعر برگزیده شود و دیگر واژه‎ها و تعبیرها به ذیل متن منتقل شده و نسخه‎بدل عنوان گیرد، بدین نشانی:

    1. د: نشان از نسخه دهلی دارد.
    2. ن: به معنی نسخه نولکشور است.
    3. ت: در مفهوم نسخه‎ای است که از آنِ مجلس ترقی ادب اردوی لاهور می‎باشد.
    4. ل: نسخه چاپ لاهور است.
    5. لک: در معنی کلیات لکهنو است[۴].

    وضعیت کتاب

    فهرست مطالب در ابتدای کتاب ذکر گردیده است.

    جدول برابری نسخه‎ها در پایان کتاب جایگاه هر غزل را در هر نسخه مشخص می‎کند و گزارش برخی واژه‎ها، نام‎ها، نشان‎ها بیشتر شامل واژه‎ها و اصطلاحاتی است که در ایران دیروز و یا هند و پاکستان امروز رواج داشته و یا دارد و امروز از زبان فارسی دور شده و یا مفهوم آن دگرگون گشته است.

    فهارس فنی مشتمل بر پیوست‎ها، نمایه‎ها و کتاب‎نامه در انتهای کتاب ذکر گردیده است.

    پانویس

    1. ر.ک: دیباچه چاپ دوم، ص7-8
    2. ر.ک: دیباچه، ص32-35
    3. ر.ک: همان، ص38
    4. ر.ک: همان، ص‎38-39

    منابع مقاله

    دیباچه چاپ دوم و دیباچه.

    وابسته‌ها