اقبال آشتیانی، عباس

    از ویکی‌نور
    اقبال آشتیانی، عباس
    نام اقبال آشتیانی، عباس
    نام های دیگر
    نام پدر
    متولد 1275 هـ.ش
    محل تولد
    رحلت 1334 هـ.ش
    اساتید
    برخی آثار
    کد مؤلف AUTHORCODE5126AUTHORCODE


    عباس اقبال آشتيانى فرزند محمد على، به سال 1276ش، در يك خانواده پيشه‌ور تهيدست و گمنام از مردم آشتيان به دنيا آمد.

    زندگی و کسب علم و دانش

    خيلى زود وارد عرصه زندگى شد؛ هنوز كودك بود كه نزد مرد درودگرى به شاگردى مشغول كار گرديد. امّا ميل تحصيل به قدرى در او شديد بود كه با وجود سختى معيشت و نداشتن وسايل زندگى، در ضمن كار به مكتب رفت و مقدّمات علوم را در زادگاه خود فراگرفت و بعد، به تهران آمده و به مدرسه دارالفنون راه يافت و با امتياز درخشانى دوره دبيرستان را به پايان برد.

    تدریس

    وى پس از فراغت از تحصيل، در همان مدرسه به تدريس زبان فارسى پرداخت و همچنين معاونت کتابخانه معارف را كه در دارالفنون داير شده بود، به عهده گرفت. وى، علاوه بر دارالفنون، در مدارس معروف ديگر تهران و در دارالمعلمين و مدرسه سياسى و مدرسه نظام نيز تدريس مى‌كرد.

    نویسندگی

    كار نويسندگى اقبال با مجلّه دانشكده آغاز شد. اين مجلّه مدّت يك سال، از ارديبهشت تا اسفند 1297، به مديريت ملك الشعراى بهار، در تهران منتشر مى‌شد و اقبال، در آن مجلّه، با بهار و مشاهير دانشمندان آن روزگار مثل رشيد ياسمى، سردار معظم خراسانى، سعيد نفيسى و ديگران همكارى داشت و رشته مقالاتى درباره تاريخ ادبى ايران مى‌نوشت. زمانى هم با برادران فروغى (محمد على و ابوالحسن)، غلامحسين رهنما و عبدالعظيم قريب، مجلّه فروغ تربيت را انتشار مى‌داد.


    مسافرت

    اقبال در سال 1304 به سمت منشيگرى هيئت نظامى ايران، به پاريس رفت و در آن‌جا، با استفاده از فرصت، به تكميل معلومات پرداخت و از دانشگاه «سوربن» ليسانس زبان و ادبيّات گرفت. وى موضوع پايان‌نامه تحصيلات خود را شرح احوال خاندان نوبختى قرار داد كه افراد آن، از نخستين مبلّغان مذهب تشيّع در ايران بوده‌اند. استادان راهنماى او در تهيّه پايان‌نامه تحصيلى، دانشمند و متن‌شناس معروف ايرانى، محمد قزوينى، و خاورشناس نامى فرانسوى لوئى ماسينيون، بودند. خلاصه‌اى از پايان‌نامه دانشگاهى اقبال به زبان فرانسه در پاريس به چاپ رسيده است.


    اقبال در سال 1308 به ايران بازگشت. در اين هنگام، اصلاحاتى در فرهنگ ايران به وجود آمده بود. وزارت فرهنگ از عباس اقبال دعوت كرد كه در تأليف کتاب‌هاى درسى تاريخ و جغرافياى اقتصادى ايران، براى دبيرستان‌ها و شعب علوم انسانى مدارس عاليه كه در كشور تأسيس شده بود، شركت كند.

    در اواخر سال 1313، كه نخستين سنگ بناى دانشگاه تهران نهاده شد، اقبال به سمت دانشيارى دانشكده ادبيّات دعوت شد و بعد به مقام استادى دانشگاه رسيد و پس از تأسيس فرهنگستان ايران، به عضويت آن انتخاب گرديد.

    در شهريور سال 1323، مجلّه ادبى و تاريخى يادگار را كه در نوع خود در ادبيّات ايران كمتر نظير داشت، انتشار داد. در نوشتن اين مجلّه، دانشمندان بزرگى، مانند استاد محمد قزوينى، دكتر غنى و جوانان بااستعداد ايران يار و همكار او بودند و چون اين مجلّه كمك مالى از دولت دريافت نمى‌داشت، ناچار در نتيجه اشكالات مالى، پس از پنج سال انتشار، در خرداد 1328 تعطيل شد و اقبال، كه بسيار خسته و فرسوده شده بود، به اميد اين‌كه پايان عمر را به آسودگى و آرامش بگذراند، از فعاليت ادبى دست كشيد و به سمت نمايندگى دايمى فرهنگ ايران در كشورهاى تركيه و ايتاليا، ابتدا به آنكارا و بعد به روم رفت و در همان سمت و مقام بود كه در واپسين ساعات روز بيست و يكم بهمن‌ماه 1334، در شهر رم، زندگى را بدرود گفت.

    او از دانشمندان پرشور و پركار ايران بود. بسيار ساده و درست و بى‌تكلّف مى‌نوشت و در همه‌جا دستورها و قواعد زبان فارسى را رعايت مى‌كرد. زبان‌هاى عربى، فرانسه و انگليسى و ظاهرا ايتاليايى را مى‌دانست و به علّت تتبعات و كنجكاوى فطرى و بعدها اقامت در كشورهاى اروپايى و عربى، به دقايق اصطلاحات و مفاهيم آن زبان‌ها آشنايى كامل داشت. در رشته‌هاى زبان‌شناسى، سبك‌شناسى، تاريخ، اديان و جغرافيا مطالعات زياد كرده و در پنجاه و هشت سال زندگى پرسود خود، در جمع‌آورى، تصحيح و نشر نسخه‌هاى كمياب و گران‌بهايى، كه يك دور زمان از تاريخ ايران را روشن مى‌كنند، رنج فراوان برده بود. حواشى و تعليقاتى كه وى براى نسخه‌هاى خطى نوشته، داراى ارزش تاريخى و جغرافيايى فراوانى هستند و به معلومات عميق و بسيط تاريخى و اطلاعات وسيع او در رشته زبان‌شناسى گواهى مى‌دهند. کتاب نفيس تاريخ مفصّل مغول، كامل‌ترين نوشته در زبان فارسى راجع به اين دوره از تاريخ ايران است.

    اقبال، علاوه بر تاريخ مغول، کتاب‌هاى زياد داير به تاريخ و جغرافياى ايران و جهان نوشته كه هم‌اكنون در مدارس جزو کتاب‌هاى درسى است. او ترجمه‌هاى سودمند بسيار دارد و از جمله، سفرنامه‌ها و دفتر خاطرات اروپاييانى را كه در قرن نوزدهم ميلادى به ايران سفر كرده‌اند، به فارسى ترجمه نموده و مقالات متعدد، در مسائل گوناگون ادبى، تاريخى و اجتماعى، در مجلّه يادگار و مجلّات ديگر پايتخت چاپ كرده است.

    آثار

    1. قابوس وشمگير زيارى.
    2. شرح حال عبدالله بن مقفّع فارسى.
    3. ترجمه يادداشت‌هاى ژنرال تره‌زل فرستاده ناپلئون به سمت هند.
    4. تصحيح حدائق السحر في دقايق الشعر.
    5. ترجمه مأموريت ژنرال گاردان در ايران.
    6. خاندان نوبختى.
    7. ترجمه طبقات سلاطين اسلام.
    8. تصحيح بيان الاديان، تأليف ابوالمعالى محمد الحسينى العلوى.
    9. تاريخ مفصّل ايران از استيلاى مغول تا اعلان مشروطيت.
    10. كليّات علم جغرافيا.
    11. تصحيح معالم العلماء، (متن عربى)، تأليف رشيد الدين ابى‌جعفر محمد السروى (ابن شهرآشوب).
    12. تصحيح تبصرة العوام في معرفة مقامات الانام، تأليف منسوب به سيّد مرتضى ابن داعى حسين.
    13. تصحيح تجارب السلف در تواريخ خلفا و وزراى ايشان، تأليف هندوشاه بن سنجر بن عبدالله صاحبى نخجوانى.
    14. تصحيح تتمة اليتيمه (متن عربى)، تأليف ابومنصور ثعالبى.
    15. تاريخ اكتشافات جغرافيائى و تاريخ علم جغرافيا.
    16. تصحيح شاهنامه فردوسى، از چاپ کتابفروشى بروخيم.
    17. دوره تاريخ عمومى براى سال اوّل دبيرستان‌ها.
    18. كليّات جغرافياى اقتصادى.
    19. ترجمه سيرت فلسفى رازى، ابوبكر محمد بن زكريّاى رازى.
    20. تصحيح طبقات الشعراء في مدح الخلفاء و الوزراء (متن عربى)، تأليف ابن معتز.
    21. تاريخ ايران از صدر اسلام تا استيلاى مغول.
    22. تصحيح ديوان امير معزّى، تهران.
    23. تصحيح لغت فرس، تأليف اسدى طوسى.
    24. تصحيح تاريخ طبرستان، تأليف بهاء الدين محمد بن حسن بن اسفنديار كاتب.
    25. تصحيح و انتخاب سياست‌نامه، تأليف خواجه نظام الملك.
    26. كليّات تاريخ تمدن جديد، تهران.
    27. تصحيح كليّات عبيد زاكانى.
    28. تصحيح روزنامه ميرزا محمد كلانتر فارس.
    29. تصحيح انيس العشاق، تأليف شرف‌الدين رامى.
    30. ترجمه سه سال در دربار ايران، تأليف دكتر فوريه.
    31. تصحيح تاريخ نو، تأليف جهانگير ميرزا.
    32. تصحيح شدّ الازار في حط الاوزار عن زوار المزار، با مشاركت محمد قزوينى، تأليف معين‌ الدين ابوالقاسم جنيد شيرازى.
    33. تصحيح سمط العلى لمحضرة العليا، تحت نظر محمد قزوينى، تأليف ناصرالدين منشى کرمانى.
    34. مطالعاتى درباره بحرين و جزاير و سواحل خليج فارس.
    35. تصحيح مجمع التواريخ (در تاريخ انقراض صفويه و وقايع بعد)، تأليف ميرزا محمد خليل مرعشى صفوى.
    36. تصحيح ترجمه محاسن اصفهان، به قلم حسين بن ابى الرضا آوى.
    37. تصحيح عتبة الكتبه (مجموعه مراسلات ديوان سلطان سنجر)، با مشاركت محمد قزوينى، به قلم مؤيدالدوله منتخب‌ الدين بديع اتابك الجوينى.
    38. تصحيح المضاف الى بديع‌الزمان في وقايع کرمان، تأليف حميد الدين احمد بن حامد کرمانى ملقب به افضل کرمانى.
    39. تصحيح فضايل الانام من رسائل حجت‌الاسلام (مكاتيب فارسى غزالى).
    40. تصحيح شرح قصيده عينيّه ابن سينا در احوال نفس (مندرج در شماره 4 سال اوّل مجلّه دانشكده ادبيات).
    41. تصحيح ذيل بر سيرالعباد سنائى از حكيم اوحد الدين طبيب رازى (مندرج در شماره 3 سال دوّم مجلّه دانشكده ادبيات).

    وفات

    وی در واپسين ساعات روز بيست و يكم بهمن‌ماه 1334، در شهر رم، زندگى را بدرود گفت.

    منابع

    از صبا تا نيما، ج3، ص: 85- 89


    وابسته‌ها