کتاب بایزید بسطامی‌: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'ته اند' به 'ته‌اند'
جز (جایگزینی متن - 'ه های' به 'ه‌های')
جز (جایگزینی متن - 'ته اند' به 'ته‌اند')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۵۲: خط ۵۲:
از ریاضات و مجاهدات، از طاعات و عبادات بایزید، از نماز و حضور در مسجد و تهجدات وی آنقدر در منابع اصیل سخن وجود دارد که وی را می‌توان در هاله ای از نورانیت و قدسیّت ملاحظه کرد. و در تسلّط که از این ریاضتها بر نفس حاصل کرده نه تنها به معارفی دست یافته بلکه چنان حلم و صبری یافته که با خلق خدا در اوج مدارا قرار گرفته است. داستانی از بوستان سعدی در خصوص احوال بایزید و تسلّط بر نفس روایت شده که به راستی از کمتر کسی آن قدرت و طاقت قابل توجّه است<ref>متن، صص 107-106</ref>. و این که با تمام کراماتی که از وی نقل و روایت کرده اند آنچه که وی به آن بهایی نمی‌داد توجّه به کرامت بود که آن را مانع سلوک و سدّ راه معرفت قلمداد می‌کرد. عبارتی ناب از این بابت از او نقل شده که شیخ [[علاءالدوله سمنانی]] در [[مصنفات فارسی علاءالدوله سمنانی|مصنّفات]] خود از بایزید بدین مضمون نقل کرده است: اگر دیدید که مردی سجّاده بر آب گسترده و در هوا مربّع نشسته تا اعمال او را در اوامر و نواهی ندیدید فریب وی را نخورید<ref>متن، ص 110</ref>. و این عالی‌ترین عبارتی است که در این خصوص می‌توان بدان متمسّک بود.
از ریاضات و مجاهدات، از طاعات و عبادات بایزید، از نماز و حضور در مسجد و تهجدات وی آنقدر در منابع اصیل سخن وجود دارد که وی را می‌توان در هاله ای از نورانیت و قدسیّت ملاحظه کرد. و در تسلّط که از این ریاضتها بر نفس حاصل کرده نه تنها به معارفی دست یافته بلکه چنان حلم و صبری یافته که با خلق خدا در اوج مدارا قرار گرفته است. داستانی از بوستان سعدی در خصوص احوال بایزید و تسلّط بر نفس روایت شده که به راستی از کمتر کسی آن قدرت و طاقت قابل توجّه است<ref>متن، صص 107-106</ref>. و این که با تمام کراماتی که از وی نقل و روایت کرده اند آنچه که وی به آن بهایی نمی‌داد توجّه به کرامت بود که آن را مانع سلوک و سدّ راه معرفت قلمداد می‌کرد. عبارتی ناب از این بابت از او نقل شده که شیخ [[علاءالدوله سمنانی]] در [[مصنفات فارسی علاءالدوله سمنانی|مصنّفات]] خود از بایزید بدین مضمون نقل کرده است: اگر دیدید که مردی سجّاده بر آب گسترده و در هوا مربّع نشسته تا اعمال او را در اوامر و نواهی ندیدید فریب وی را نخورید<ref>متن، ص 110</ref>. و این عالی‌ترین عبارتی است که در این خصوص می‌توان بدان متمسّک بود.


از مباحث مهمّ کتاب مقوله‌ی صحو و سکر است و در کنار آن مئله‌ی دشوار فنا و بقا که بایزید در این خصوص حرف و حدیثهای نابی دارد. وی را از بانیان و یابانیِ سکر می‌دانند که محبّت و عشق از لوازم درونی و ذاتیِ آن است و در واقع از تلفیق معرفت و عشق سکری معنوی به دست می‌آید که فرد می‌تواند در توالی و در زمانهای زیاد در حالت سکر باقی بماند، گر چه هرگز این حالت غلبه‌ی دائمی‌نمی‌تواند داشته باشد و آنان که بایزید را سکری تمام دانسته اند در حق وی جفا کرده اند. در برابر او جنین را بانی مکتب صحو می‌دانند و در این باره در اختلافند که کدامیک بر دیگری ترجیح دارد، سکر بر صحو و یا صحو بر سکر. از این بابت عارفان و صوفیان بعد در قون چهارم به بعد هر یک در توجیه و تفسیر هر کدام فلسفه‌ها بافتند و حکایات نقل کردند و این داستان تا به امروز نیز ادامه دارد. فصل بعد مربوط به شطحیات است و طبیعتاً شطحیات پیرو عشق و سکر پدید می‌آید و لذا نویسنده‌ی کتاب، [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] روال درستی را برای تبیین مسئله در پیش گرفته و سیری منطقی را در این نوشتار رهبری کرده است. در این بخش نیز تفسیرها و تحلیلخای معقولی از نویسنده دیده می‌شود.
از مباحث مهمّ کتاب مقوله‌ی صحو و سکر است و در کنار آن مئله‌ی دشوار فنا و بقا که بایزید در این خصوص حرف و حدیثهای نابی دارد. وی را از بانیان و یابانیِ سکر می‌دانند که محبّت و عشق از لوازم درونی و ذاتیِ آن است و در واقع از تلفیق معرفت و عشق سکری معنوی به دست می‌آید که فرد می‌تواند در توالی و در زمانهای زیاد در حالت سکر باقی بماند، گر چه هرگز این حالت غلبه‌ی دائمی‌نمی‌تواند داشته باشد و آنان که بایزید را سکری تمام دانسته‌اند در حق وی جفا کرده اند. در برابر او جنین را بانی مکتب صحو می‌دانند و در این باره در اختلافند که کدامیک بر دیگری ترجیح دارد، سکر بر صحو و یا صحو بر سکر. از این بابت عارفان و صوفیان بعد در قون چهارم به بعد هر یک در توجیه و تفسیر هر کدام فلسفه‌ها بافتند و حکایات نقل کردند و این داستان تا به امروز نیز ادامه دارد. فصل بعد مربوط به شطحیات است و طبیعتاً شطحیات پیرو عشق و سکر پدید می‌آید و لذا نویسنده‌ی کتاب، [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] روال درستی را برای تبیین مسئله در پیش گرفته و سیری منطقی را در این نوشتار رهبری کرده است. در این بخش نیز تفسیرها و تحلیلخای معقولی از نویسنده دیده می‌شود.


در دیگر فصول از ضرورت استاد و پیر برای سلوک عرفانی و بودن در طریقت را بحث کرده و شواهد زیادی را از عارفان بزرگ در این باره روایت کرده است. آنگاه از معاصران بایزید که با وی در تعامل و گفت و شنود بوده اند یاد شده و در فصلی دیگر بایزید را از منظر دیگران به تعریف و توصیف آورده است که برخی انصافاً بهترین و عالیترین تصویفها را در حق او روا داشته اند و ارزش او را در سلوک عرفانی متذکّر شده اند و شاید از همه بهتر سخن [[جنید بغدادی، جنید بن محمد|جنید بغدادی]] باشد که مورد توجّه قرار گرفته است<ref>متن، ص 176</ref>.
در دیگر فصول از ضرورت استاد و پیر برای سلوک عرفانی و بودن در طریقت را بحث کرده و شواهد زیادی را از عارفان بزرگ در این باره روایت کرده است. آنگاه از معاصران بایزید که با وی در تعامل و گفت و شنود بوده اند یاد شده و در فصلی دیگر بایزید را از منظر دیگران به تعریف و توصیف آورده است که برخی انصافاً بهترین و عالیترین تصویفها را در حق او روا داشته‌اند و ارزش او را در سلوک عرفانی متذکّر شده اند و شاید از همه بهتر سخن [[جنید بغدادی، جنید بن محمد|جنید بغدادی]] باشد که مورد توجّه قرار گرفته است<ref>متن، ص 176</ref>.


در بخشهای باقی مانده در یک فصل به برخی از سخنان بایزد به استناد منابع هم اشاره کرده است، و در منابعی هم دنبال حکایاتی گشته که بایزید را در آنها به خوبی نشان می‌دهد. مناجاتها و معراج معنوی بایزید گزارشی دیگر در این کتاب است که از شهرت به سزایی در میان عارفان برخوردار است. آنگاه از مزار و آرامگاه بدون سقف بایزید یاد می‌کند که مدام مورد توجّه مردم اهل دل بوده و هست و خواهد بود.
در بخشهای باقی مانده در یک فصل به برخی از سخنان بایزد به استناد منابع هم اشاره کرده است، و در منابعی هم دنبال حکایاتی گشته که بایزید را در آنها به خوبی نشان می‌دهد. مناجاتها و معراج معنوی بایزید گزارشی دیگر در این کتاب است که از شهرت به سزایی در میان عارفان برخوردار است. آنگاه از مزار و آرامگاه بدون سقف بایزید یاد می‌کند که مدام مورد توجّه مردم اهل دل بوده و هست و خواهد بود.