كنز المسائل في شرح أربع رسائل: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۲۲ اوت ۲۰۱۹
جز
جایگزینی متن - 'ه‎ا' به 'ه‌ا'
جز (جایگزینی متن - 'می‎د' به 'می‌د')
جز (جایگزینی متن - 'ه‎ا' به 'ه‌ا')
خط ۳۵: خط ۳۵:


==ساختار==
==ساختار==
در ابتدای هرکدام از رسائل، مقدمه‎ای توسط ضیاءالدین دری اصفهانی نوشته شده است.
در ابتدای هرکدام از رسائل، مقدمه‌ای توسط ضیاءالدین دری اصفهانی نوشته شده است.


نویسنده در رساله چهارم، طی هجده باب به ترتیب حروف الفبا، اصطلاحات علم فلسفه را شرح داده است.
نویسنده در رساله چهارم، طی هجده باب به ترتیب حروف الفبا، اصطلاحات علم فلسفه را شرح داده است.
خط ۴۳: خط ۴۳:
شارح، ابتدای این رساله را به زندگی‎نامه [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] (260-339ق) اختصاص داده است. ایشان، از حکایت جعلی ملاقات [[صاحب بن عباد، اسماعیل بن عباد|صاحب بن عباد]] و [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] سخن به میان آورده و دلایلی بر کذب بودن این حکایت مطرح نموده است. ایشان در ادامه به آثار [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] اشاره کرده است<ref>ر.ک: مقدمه، ص3-1</ref>.
شارح، ابتدای این رساله را به زندگی‎نامه [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] (260-339ق) اختصاص داده است. ایشان، از حکایت جعلی ملاقات [[صاحب بن عباد، اسماعیل بن عباد|صاحب بن عباد]] و [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] سخن به میان آورده و دلایلی بر کذب بودن این حکایت مطرح نموده است. ایشان در ادامه به آثار [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] اشاره کرده است<ref>ر.ک: مقدمه، ص3-1</ref>.


شارح، انگیزه خود را درباره ترجمه و شرح این رساله چنین توضیح می‌دهد: چون آن مخدرات سراپرده حقیقت و آن فرائد لئالی ناسفته بحار معرفت و طریقت در خیام احتجاب الفاظ، مستور و در زیر نقاب کلمات و عبارات، مقصور و پوشیده بود و بر غالب شائقین به حکمت و تشنگان شراب حقیقت، واضح و هویدا نبود، لذا این‎جانب با قلت بضاعت بر خود مخمر نموده و کمر همت را استوار بسته و در بیان معضلات و عویصات او رنج و زحمت را بر خود هموار نموده و آن مطالب عالیه را از قالب الفاظ عربی خارج کرده و به الفاظ فارسی که سهل التناول است درآورده و در توضیح عبارات و تشریح مشکلات و معضلات تا آن مقدار که درخور این رساله بود، جهد وافی مبذول داشته‎ام<ref>ر.ک: همان، ص4-3</ref>.
شارح، انگیزه خود را درباره ترجمه و شرح این رساله چنین توضیح می‌دهد: چون آن مخدرات سراپرده حقیقت و آن فرائد لئالی ناسفته بحار معرفت و طریقت در خیام احتجاب الفاظ، مستور و در زیر نقاب کلمات و عبارات، مقصور و پوشیده بود و بر غالب شائقین به حکمت و تشنگان شراب حقیقت، واضح و هویدا نبود، لذا این‎جانب با قلت بضاعت بر خود مخمر نموده و کمر همت را استوار بسته و در بیان معضلات و عویصات او رنج و زحمت را بر خود هموار نموده و آن مطالب عالیه را از قالب الفاظ عربی خارج کرده و به الفاظ فارسی که سهل التناول است درآورده و در توضیح عبارات و تشریح مشکلات و معضلات تا آن مقدار که درخور این رساله بود، جهد وافی مبذول داشته‌ام<ref>ر.ک: همان، ص4-3</ref>.


عادت ایشان در این شرح چینن است که بدون اشاره به متن عربی [[فصوص الحكم (فارابي)|فصوص]]، تمام 65 فص را ترجمه و شرح نموده است. هرچند در برخی از موارد، بخشی جزئی و کوچک از متن یک فص را آورده، سپس توضیحاتی را درباره آن متن ارائه داده است.
عادت ایشان در این شرح چینن است که بدون اشاره به متن عربی [[فصوص الحكم (فارابي)|فصوص]]، تمام 65 فص را ترجمه و شرح نموده است. هرچند در برخی از موارد، بخشی جزئی و کوچک از متن یک فص را آورده، سپس توضیحاتی را درباره آن متن ارائه داده است.


ضیاءالدین دری اصفهانی برای فصوص ابتدایی، عنوانی را ذکر نکرده و فقط به شماره آن در پرانتر اشاره کرده است. در ادامه شیوه او تغییر کرده و از فص یازدهم، به‎ عنوان و موضوع آن فص اشاره کرده، سپس به شرح و توضیحاتی درباره آن می‌پردازد. ایشان، گاه یک فص را مقدمه‎ای بر فص دیگر می‌داند و یا برای توضیح هرکدام از فصوص، مقدماتی را ذکر می‎کند.
ضیاءالدین دری اصفهانی برای فصوص ابتدایی، عنوانی را ذکر نکرده و فقط به شماره آن در پرانتر اشاره کرده است. در ادامه شیوه او تغییر کرده و از فص یازدهم، به‎ عنوان و موضوع آن فص اشاره کرده، سپس به شرح و توضیحاتی درباره آن می‌پردازد. ایشان، گاه یک فص را مقدمه‌ای بر فص دیگر می‌داند و یا برای توضیح هرکدام از فصوص، مقدماتی را ذکر می‎کند.


ایشان در فص ششم چنین می‎گوید: این فص، مقدمه است برای فص هفتم. برای توضیح این فص ما محتاجیم به یک مقدمه مختصری و آن مقدمه آن است که می‎گوییم مفهومات کلیه که برای آن‎ها افراد ذهنی و یا خارجی است، بر پنچ قسم می‎باشند: جنس، فصل، نوع، عرض خاص و عرض عام.
ایشان در فص ششم چنین می‎گوید: این فص، مقدمه است برای فص هفتم. برای توضیح این فص ما محتاجیم به یک مقدمه مختصری و آن مقدمه آن است که می‎گوییم مفهومات کلیه که برای آن‎ها افراد ذهنی و یا خارجی است، بر پنچ قسم می‎باشند: جنس، فصل، نوع، عرض خاص و عرض عام.
خط ۶۱: خط ۶۱:
نویسنده برای جواب دادن به سؤال اول از چهار مقدمه استفاده می‎کند و در پایان می‎گوید: ممکن است حدوث زلزله به جهت آن است که در اعماق زمین مجاری زیادی برای آب‎هایی که در آن‎ها جاری است، گودال‎های بزرگ و عمیقی پدید آمده باشد و باطن زمین را سست و رخو ساخته؛ به‎طوری‎که باعث می‎شود که قطعات بزرگ از زمین جدا می‎گردد و در آن گودال‎ها ریزش می‎کند..<ref>همان، ص73</ref>.
نویسنده برای جواب دادن به سؤال اول از چهار مقدمه استفاده می‎کند و در پایان می‎گوید: ممکن است حدوث زلزله به جهت آن است که در اعماق زمین مجاری زیادی برای آب‎هایی که در آن‎ها جاری است، گودال‎های بزرگ و عمیقی پدید آمده باشد و باطن زمین را سست و رخو ساخته؛ به‎طوری‎که باعث می‎شود که قطعات بزرگ از زمین جدا می‎گردد و در آن گودال‎ها ریزش می‎کند..<ref>همان، ص73</ref>.


بعد از پاسخ به سؤال اول، به سؤال دوم چنین پاسخ می‌دهد: این آب‎هایی که باعث حفره‎های بزرگ در زمین و نیز سستی آن شده است، دارای فواید بی‎شماری است که انسان و حیوان با آن زندگی و تولیدمثل می‎کنند و انسان‎ها خدا را پرستش و عبادت می‎کنند؛ پس این آب‎ها خیر محض هستند و هیچ شری در آن‎ها نیست. حال اگر پس از سال‎های عدیده در گوشه‎ای از زمین زلزله‎ای واقع شود و عده قلیلی از انسان‎ها و حیوانات به هلاکت رسند، در جنب این‎همه خیرات و عطاهای بی‎شمار هیچ است و قابل‎مقایسه نیست<ref>ر.ک: همان، ص74</ref>.
بعد از پاسخ به سؤال اول، به سؤال دوم چنین پاسخ می‌دهد: این آب‎هایی که باعث حفره‎های بزرگ در زمین و نیز سستی آن شده است، دارای فواید بی‎شماری است که انسان و حیوان با آن زندگی و تولیدمثل می‎کنند و انسان‎ها خدا را پرستش و عبادت می‎کنند؛ پس این آب‎ها خیر محض هستند و هیچ شری در آن‎ها نیست. حال اگر پس از سال‎های عدیده در گوشه‌ای از زمین زلزله‌ای واقع شود و عده قلیلی از انسان‎ها و حیوانات به هلاکت رسند، در جنب این‎همه خیرات و عطاهای بی‎شمار هیچ است و قابل‎مقایسه نیست<ref>ر.ک: همان، ص74</ref>.


===رساله سوم: ترجمه رساله عمر خیام در خصوص خیر و شر===
===رساله سوم: ترجمه رساله عمر خیام در خصوص خیر و شر===
خط ۷۳: خط ۷۳:


===رساله چهارم: رساله در اصطلاحات فلسفه===
===رساله چهارم: رساله در اصطلاحات فلسفه===
در این رساله اصطلاحات علم فلسفه توضیح داده شده است. بدین‎سان که برای سهولت فهم و حفظ مطالب به ترتیب حروف تهجی نگاشته شده است؛ لکن در پاره‎ای از مواضع و در برخی از مواد چون لغات با یکدیگر پیوستگی دارند و به هم مربوط هستند، برای آنکه رشته سخن گسیخته نگردد و برای طلب‎کننده حیرت دست ندهد، ناچار بقیه آن در ذیل همان حرف نخست نگاشته و تفسیر شده است؛ بنابراین واژگانی چون علت و معلول و اقسام آن، قوه و فعل، حدوث و قدم، جواهر و اعراض به دنبال یکدیگر آمده‎اند<ref>ر.ک: همان، ص86</ref>.
در این رساله اصطلاحات علم فلسفه توضیح داده شده است. بدین‎سان که برای سهولت فهم و حفظ مطالب به ترتیب حروف تهجی نگاشته شده است؛ لکن در پاره‌ای از مواضع و در برخی از مواد چون لغات با یکدیگر پیوستگی دارند و به هم مربوط هستند، برای آنکه رشته سخن گسیخته نگردد و برای طلب‎کننده حیرت دست ندهد، ناچار بقیه آن در ذیل همان حرف نخست نگاشته و تفسیر شده است؛ بنابراین واژگانی چون علت و معلول و اقسام آن، قوه و فعل، حدوث و قدم، جواهر و اعراض به دنبال یکدیگر آمده‌اند<ref>ر.ک: همان، ص86</ref>.


نویسنده در توضیح واژگان، گاه اختلاف بین متکلمان و حکما را یادآور شده است؛ مثلاً ایشان در ذیل حرف «ز» واژه زمان را مورد بررسی قرار داده و نوشته: زمان، در نزد متکلمان عبارت است از یک امر متجدد معلومی که معین می‎شود به‎واسطه او یک امر متجدد موهومی؛ مثلاً هرگاه کسی بگوید من اول طلوع آفتاب نزد تو می‎آیم. طلوع آفتاب امر متجدد معلوم است؛ لکن آمدن آن شخص یک امر موهومی است و وقتی‎که مقارن شود این امر موهوم با آن امر متجدد معلوم، برطرف می‎گردد آن ابهامی که در امر موهوم موجود بوده است.
نویسنده در توضیح واژگان، گاه اختلاف بین متکلمان و حکما را یادآور شده است؛ مثلاً ایشان در ذیل حرف «ز» واژه زمان را مورد بررسی قرار داده و نوشته: زمان، در نزد متکلمان عبارت است از یک امر متجدد معلومی که معین می‎شود به‎واسطه او یک امر متجدد موهومی؛ مثلاً هرگاه کسی بگوید من اول طلوع آفتاب نزد تو می‎آیم. طلوع آفتاب امر متجدد معلوم است؛ لکن آمدن آن شخص یک امر موهومی است و وقتی‎که مقارن شود این امر موهوم با آن امر متجدد معلوم، برطرف می‎گردد آن ابهامی که در امر موهوم موجود بوده است.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش