۶۱٬۱۸۹
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' حسين' به ' حسین') |
جز (جایگزینی متن - 'نويسنده' به 'نویسنده') |
||
خط ۳: | خط ۳: | ||
| عنوان =تاریخ الشیعة في ساحل بلاد الشام الشمالي | | عنوان =تاریخ الشیعة في ساحل بلاد الشام الشمالي | ||
| پدیدآوران = | | پدیدآوران = | ||
[[عثمان، هاشم]] ( | [[عثمان، هاشم]] (نویسنده) | ||
| زبان =عربی | | زبان =عربی | ||
| کد کنگره =BP 239 /ع2ت2 | | کد کنگره =BP 239 /ع2ت2 | ||
خط ۲۵: | خط ۲۵: | ||
== ساختار== | == ساختار== | ||
كتاب با مقدمه | كتاب با مقدمه نویسنده آغاز و مطالب در چهار فصل تنظيم شده است. | ||
نویسنده در ابتدا به تعريف حدود سرزمينهاى شام قديم و مخصوصاً ساحل بلاد شام پرداختهاست. وى پس از بررسى اصل نامگذارى شيعه، اسمايى كه بر شيعه اطلاق گرديده را توضيح داده و سپس از نحوه ظهور و شكلگيرى شيعه و ادوار تاريخى كه شيعه در آن نواحى داشته سخن گفته است. | |||
== گزارش محتوا== | == گزارش محتوا== | ||
نویسنده در مقدمه، به اين نكته اشاره نموده كه مطالعه و تحقيق پيرامون شيعه در ساحل بلاد شام، به دليل در دسترس نبودن منابع و مصادر تاريخى كافى، امر دشوارى بوده و منابع موجود، فقط به اين امر، اشارهاى گذرا نمودهاند.<ref>مقدمه، ص5</ref> | |||
نویسنده در فصل اول، به تعريف حدود بلاد شام قديم و مخصوصاً ساحل بلاد شام پرداخته است.<ref>متن كتاب، ص9</ref> | |||
بلاد شام در اقليم سوم واقع شده است كه از مشرق از شمال بلاد چين آغاز و پس از هند، سند، كابل، کرمان، سجستان، فارس، اهواز، عراق، شام، مصر، اسكندريه و... به بحر المحيط منتهى مىگردد. البته برخى نيز معتقدند كه در اقليم پنجم واقع گرديده است.<ref>همان</ref> | بلاد شام در اقليم سوم واقع شده است كه از مشرق از شمال بلاد چين آغاز و پس از هند، سند، كابل، کرمان، سجستان، فارس، اهواز، عراق، شام، مصر، اسكندريه و... به بحر المحيط منتهى مىگردد. البته برخى نيز معتقدند كه در اقليم پنجم واقع گرديده است.<ref>همان</ref> | ||
نویسنده پيرامون سبب تسميه شام به اين نام، به اختلافى اشاره نموده است. به عقيده ابوبكر انبارى، اشتقاق اين اسم، دو وجه دارد: اينكه مآخوذ از «يد الشؤمى» باشد يا اسم بر وزن فعلى از شؤم. جماعتى از اهل لغت نيز آن را بدون همزه تلفظ كرده و آن را جمع «شامة» دانستهاند. برخى ديگر نيز آن را منسوب به سام بن نوح كردهاند.<ref>همان</ref> | |||
در فصل دوم، ضمن بررسى اصل تسميه شيعه، اسمايى كه بر شيعه اطلاق گرديده توضيح داده شده است. | در فصل دوم، ضمن بررسى اصل تسميه شيعه، اسمايى كه بر شيعه اطلاق گرديده توضيح داده شده است. نویسنده در توضيح واژه شيعه، از تعاريف زير استفاده كرده است: «گروهى كه بر امرى اجتماع نمودهاند»، «هر قومى كه امر واحدى را تبعيت مىنمايند» و «اتباع و انصار كسى». وى در تعريف اصطلاحى اين واژه، به كسانى اشاره نموده كه قائل به امامت و خلافت [[امام على(ع)|اميرالمؤمنين على(ع)]] از طريق نص و وصيت پيامبر(ص) بوده و ايشان را چه به صورت جلى و چه به صورت خفى، امام مىدانند و معتقدند كه امامت از اولاد ايشان خارج نشده و قائل به عصمت ايشان از كبائر و صغاير بوده و امامت را ركنى از اركان مهم دين مىدانند و معتقدند كه اغفال از آن و يا تفويض آن به مردم، بنا بر نص قرآن كريم، بر پيامبر(ص) جايز نيست.<ref>همان، ص17</ref> | ||
نویسنده در ادامه اين بحث، به رواياتى از پيامبر(ص) اشاره نموده كه در آنها، به لفظ شيعه تصريح شده است. از جمله: «يا على شيعه تو شيعه خدا، انصار تو انصار خدا و حزب تو حزب خداست و حزب الله رستگار مىباشند»، «شيعه على در قيامت رستگار مىباشند».<ref>همان، ص18</ref> | |||
در طول تاريخ، اسماء زيادى بر شيعه اطلاق گرديده است كه | در طول تاريخ، اسماء زيادى بر شيعه اطلاق گرديده است كه نویسنده در ادامه فصل دوم به بحث و بررسى آنها پرداخته است. اين اسماء عبارتند از: | ||
#رافضه: كه به عقيده | #رافضه: كه به عقيده نویسنده، مشهورترين و متداولترين اسمى است كه به شيعه، اطلاق گرديده است. عبدالحى بن العماد الحنبلى در آثار خود، از شیعیان به اين نام استفاده كرده است. از جمله در جايى نوشته است: «پس از استيلاى اسماعيل شاه بر ملوك عجم، مذهب الحاد و رفض تا زمان حاضر در اهل عجم رواج يافت».<ref>همان، ص21</ref> | ||
#اماميه و اثنیعشر يه: قائلين به نصّ و تعيين و كسانى كه به وجود دوازده امام كه نه تن از ايشان، از اولاد امام حسین(ع) و اولين ايشان [[امام على(ع)]] و آخرين نفر، حضرت مهدى(عج) مىباشد.<ref>همان</ref> | #اماميه و اثنیعشر يه: قائلين به نصّ و تعيين و كسانى كه به وجود دوازده امام كه نه تن از ايشان، از اولاد امام حسین(ع) و اولين ايشان [[امام على(ع)]] و آخرين نفر، حضرت مهدى(عج) مىباشد.<ref>همان</ref> | ||
#متاوله و علويه: شيخ محمدتقى فقيه نوشته است: «شيعه در جبل عامل و بعلبك از گذشته به متاوله شناخته شده و در بعضى از عصور نيز علويه ناميده شدهاند».<ref>همان</ref> | #متاوله و علويه: شيخ محمدتقى فقيه نوشته است: «شيعه در جبل عامل و بعلبك از گذشته به متاوله شناخته شده و در بعضى از عصور نيز علويه ناميده شدهاند».<ref>همان</ref> | ||
#الظنيه: | #الظنيه: نویسنده علت اين تسميه را وجود شیعیان ى در طرابلس در منطقه كوههاى «الضنيه» دانسته است (در نسبت ضاد قلب به ظاء گرديده است).<ref>همان، ص22</ref> | ||
#جعفريه: اين نام به قائلين به امامت [[امام جعفر صادق(ع)|جعفر بن محمد صادق(ع)]] اطلاق گرديده و كشّى روايت كرده است كه شيعه [[امام جعفر صادق(ع)|صادق(ع)]] در كوفه، جعفريه ناميده مىشوند.<ref>همان</ref> | #جعفريه: اين نام به قائلين به امامت [[امام جعفر صادق(ع)|جعفر بن محمد صادق(ع)]] اطلاق گرديده و كشّى روايت كرده است كه شيعه [[امام جعفر صادق(ع)|صادق(ع)]] در كوفه، جعفريه ناميده مىشوند.<ref>همان</ref> | ||
#قزلباش: كه از جمله اسامى غيرمتداول است و فقط در سوريه و لبنان به اين اسم ناميده شده است.<ref>همان</ref> | #قزلباش: كه از جمله اسامى غيرمتداول است و فقط در سوريه و لبنان به اين اسم ناميده شده است.<ref>همان</ref> | ||
خط ۵۳: | خط ۵۳: | ||
در فصل سوم، از نحوه ظهور و شكلگيرى شيعه در ساحل بلاد شام و ادوار تاريخى شيعه در آن نواحى، سخن به ميان آمده است.<ref>همان، ص23</ref> | در فصل سوم، از نحوه ظهور و شكلگيرى شيعه در ساحل بلاد شام و ادوار تاريخى شيعه در آن نواحى، سخن به ميان آمده است.<ref>همان، ص23</ref> | ||
نویسنده معتقد است كه بنا بر اتفاق آراء، ابوذر غفارى كسى بود كه تشيع را در شام و جبل عامل نشر داد. بنا بر نظر نویسنده، نمىتوان تاريخ دقيقى براى اين امر ذكر كرد اما به صورت تقريبى، مىتوان حدس زد كه اين اتفاق، بين سالهاى 28 و 30ق رخ داده است، زيرا معاويه ابوذر را در سال 30ق، به سفارش عثمان، از شام به مدينه فرستاد.<ref>همان، ص25</ref> | |||
نویسنده در اين فصل، به جريان ابوذر غفارى و خطبههايى كه وى در مسجد رسولالله(ص) در برملا ساختن اعمال عثمان و فضايل و مناقب [[علی بن ابیطالب(ع)، امام اول|حضرت على(ع)]] ايراد نمود و چگونگى تبعيد وى به شام، نزد معاويه اشاره نموده است. ابوذر در مسجد شام نيز همان سخنانى كه در مسجد پيامبر(ص) مىزد را تكرار نمود و با روشنگرىها و سخنان خود، باعث رسوا شدن دستگاه حكومت و شيوع تشيع در آن بلاد گرديد.<ref>همان</ref> | |||
نویسنده همچنين به بررسى عواملى كه به نظر وى، علت اصلى شيوع و گسترش شيعه در ساحل بلاد شام و جبال غربى آن مىباشد، پرداخته است. اين عوامل عبارتند از: | |||
#كشتار و بىرحمىهاى معاويه و دستگاه حكومتى وى و حكّام پس از او نسبت به شیعیان.<ref>همان، ص28</ref>؛ | #كشتار و بىرحمىهاى معاويه و دستگاه حكومتى وى و حكّام پس از او نسبت به شیعیان.<ref>همان، ص28</ref>؛ | ||
خط ۶۳: | خط ۶۳: | ||
#هجرتها كه بر دو نوع داخلى و خارجى مىباشد: از داخل بلاد شام به سواحل و از خارج مناطق ساحلى به آن مخصوصا بهويژه از زمان حكومت فاطميان.<ref>همان، ص30</ref> | #هجرتها كه بر دو نوع داخلى و خارجى مىباشد: از داخل بلاد شام به سواحل و از خارج مناطق ساحلى به آن مخصوصا بهويژه از زمان حكومت فاطميان.<ref>همان، ص30</ref> | ||
نویسنده معتقد است كه ظهور شيعه بهصورت رسمى در ساحل بلاد شام، مخصوصاً در نواحى شمالى آن، همزمان بوده است. با تأسيس امارت تنوخيه در اللاذقيه در سال 249ق/ 864م. تاريخ شيعه در اين نواحى، داراى ادوار متعددى است كه مىتوان آن را در سه دوره زير، خلاصه نمود: | |||
#دوره درخشش: سالهاى بين 249ق تا 670ق/ 864م تا 1273م دوره درخشش شيعه در ساحل بلاد شام دانسته شده است.<ref>همان، ص33</ref> | #دوره درخشش: سالهاى بين 249ق تا 670ق/ 864م تا 1273م دوره درخشش شيعه در ساحل بلاد شام دانسته شده است.<ref>همان، ص33</ref> | ||
#دوره افول و ناكامىهاى پىدرپى: كه از سال 502ق آغاز و 163 سال طول كشيد.<ref>همان، ص108</ref> | #دوره افول و ناكامىهاى پىدرپى: كه از سال 502ق آغاز و 163 سال طول كشيد.<ref>همان، ص108</ref> |
ویرایش