۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ':«' به ': «') |
جز (جایگزینی متن - '،ل' به '، ل') |
||
خط ۲۲۳: | خط ۲۲۳: | ||
2-چون انسان به اين دنيا آمد و از سفره رحمت الهى توشهاى برداشت بايد برخيزد تا ديگرى هم | 2-چون انسان به اين دنيا آمد و از سفره رحمت الهى توشهاى برداشت بايد برخيزد تا ديگرى هم | ||
از اين سفره محروم نباشد. | از اين سفره محروم نباشد. | ||
3-چون لذات جسمانى محدود هستند و مختصر و | 3-چون لذات جسمانى محدود هستند و مختصر و محقّر، لذا سزاوار نيست كه انسان هميشه در آن ماندگار باشد پس مرگ بر انسان لازم است تا از لذّات معنوى و سعادت ابدى متنعّم گردد. | ||
4-انسان تا وقتى در اين دنيا زندگى مىكند همانند جنينى مىباشد كه در شكم مادر است احساس راحتى مىكند وقتى او را از اين عالم مىبرند احساس ناخوشايندى مىكند ولى وقتى بدانجا قدم مىگذارد مىبيند كه بهترين و شريفترين عوالم است.5-بهترين حكمت در باب مرگ اينست كه انسان در زندگى دنيوى از حقتعالى در حجاب است و بعد از مرگ به لقاء و شهود حق تعالى مىرسد لذا مرگ بهتر است. | 4-انسان تا وقتى در اين دنيا زندگى مىكند همانند جنينى مىباشد كه در شكم مادر است احساس راحتى مىكند وقتى او را از اين عالم مىبرند احساس ناخوشايندى مىكند ولى وقتى بدانجا قدم مىگذارد مىبيند كه بهترين و شريفترين عوالم است.5-بهترين حكمت در باب مرگ اينست كه انسان در زندگى دنيوى از حقتعالى در حجاب است و بعد از مرگ به لقاء و شهود حق تعالى مىرسد لذا مرگ بهتر است. | ||
خط ۲۷۹: | خط ۲۷۹: | ||
باب سوّم: | باب سوّم: | ||
باب سوّم كتاب دربارۀ رافضيان است دربارۀ وجه اين تسميه اين گروه گفته مىشود كه چون زيد فرزند امام سجّاد(ع)بر هشام بن ملك خروج كرد برخى از سربازان و لشكريان زيد، بر ابوبكر دشنام و ناسزا گفتند زيد آنها را از اينكار منع كرد آنها عصبانى شده و از لشكر زيد بيرون آمدند و فقط دويست نفر همراه زيد در لشكر ماندند دراينحال زيد رو به لشكريان خود گفت:رفضتمونى قالوا نعم رافضيان داراى 4 گروۀ مهم هستند كه عبارتند از:زيديّه، اماميه،كيسانيه،غاليه زيديه طايفهاى هستند كه پيروان زيد بن على مىباشند و داراى سه گروهاند:گروهى از آنها در حق ابوبكر و عمر ناسزا مىگويند و عدهاى فقط به عثمان دشنام داده و آنرا كافر مىدانند و طايفهاى ديگر به شيخين احترام گذاشته ولى در عثمان توقّف نمودند.فخر در ادامه مطالب به مذهب اماميه مىپردازد و سخنانى را به آنها نسبت مىدهد كه از اساس باطل بوده و هيچ واقعيّتى ندارد وى مىگويد:اماميه معتقد است كه ابن ملجم قاتل على(ع)نمىباشد چون مقتول يكى از موجودات جنّى است كه به صورت على متمثّل شدهو على(ع)هيچوقت كشته نشده است بلكه به آسمان عروج نموده و دوباره به زمين باز خواهد گشت و انتقام خود را از ابوبكر و عمر خواهد ستاند فخر مىافزايد كه به عقيده اماميه رعد صداى على و برق صداى تازيانۀ اوست از اينروى اماميه وقتى صداى رعد و برق مىشنوند مىگويند:عليك السلام يا امير المومنين بر اهل تحقيق معلوم است كه اظهار اينگونه مطالب بشدّت از ارزش علمى فخر مىكاهد طايفۀ از رافضيان،غلات هستند و داراى پانزده فرقهاند وجه اشتراك آنها در اين است كه غاليان معتقدند كه خدا در على(ع)حلول كرده است.چهارمين طايفه از رافضيان،كيسانيان هستند كه آنها محمد بن حنيفه را امام پس از امام حسين(ع)مىدانند كه داراى سه دستهاند و از ميان آنها كربيان معتقدند كه محمد بن حنيفه پس از على بن ابيطالب(ع)امام بوده و اكنون زنده و باقى است.از سخنان نحيف ديگر فخر اينست كه وى به مومن طاق متكلّم برجسته [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] | باب سوّم كتاب دربارۀ رافضيان است دربارۀ وجه اين تسميه اين گروه گفته مىشود كه چون زيد فرزند امام سجّاد(ع)بر هشام بن ملك خروج كرد برخى از سربازان و لشكريان زيد، بر ابوبكر دشنام و ناسزا گفتند زيد آنها را از اينكار منع كرد آنها عصبانى شده و از لشكر زيد بيرون آمدند و فقط دويست نفر همراه زيد در لشكر ماندند دراينحال زيد رو به لشكريان خود گفت:رفضتمونى قالوا نعم رافضيان داراى 4 گروۀ مهم هستند كه عبارتند از:زيديّه، اماميه،كيسانيه،غاليه زيديه طايفهاى هستند كه پيروان زيد بن على مىباشند و داراى سه گروهاند:گروهى از آنها در حق ابوبكر و عمر ناسزا مىگويند و عدهاى فقط به عثمان دشنام داده و آنرا كافر مىدانند و طايفهاى ديگر به شيخين احترام گذاشته ولى در عثمان توقّف نمودند.فخر در ادامه مطالب به مذهب اماميه مىپردازد و سخنانى را به آنها نسبت مىدهد كه از اساس باطل بوده و هيچ واقعيّتى ندارد وى مىگويد:اماميه معتقد است كه ابن ملجم قاتل على(ع)نمىباشد چون مقتول يكى از موجودات جنّى است كه به صورت على متمثّل شدهو على(ع)هيچوقت كشته نشده است بلكه به آسمان عروج نموده و دوباره به زمين باز خواهد گشت و انتقام خود را از ابوبكر و عمر خواهد ستاند فخر مىافزايد كه به عقيده اماميه رعد صداى على و برق صداى تازيانۀ اوست از اينروى اماميه وقتى صداى رعد و برق مىشنوند مىگويند:عليك السلام يا امير المومنين بر اهل تحقيق معلوم است كه اظهار اينگونه مطالب بشدّت از ارزش علمى فخر مىكاهد طايفۀ از رافضيان،غلات هستند و داراى پانزده فرقهاند وجه اشتراك آنها در اين است كه غاليان معتقدند كه خدا در على(ع)حلول كرده است.چهارمين طايفه از رافضيان،كيسانيان هستند كه آنها محمد بن حنيفه را امام پس از امام حسين(ع)مىدانند كه داراى سه دستهاند و از ميان آنها كربيان معتقدند كه محمد بن حنيفه پس از على بن ابيطالب(ع)امام بوده و اكنون زنده و باقى است.از سخنان نحيف ديگر فخر اينست كه وى به مومن طاق متكلّم برجسته [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]]، لقب شيطان داده و او را مانند يهوديان مشبّهه مىداند و مىگويد پيروان شيطان طاق گمان مىكنند كه خداوند در عرش سكونت دارد و فرشتگان حامل | ||
عرش خداوند مىباشند هرچند فرشتگان نسبت به خدا ضعيف هستند ولى ضعيف بار قوى مىكشد و تحمّل سنگينى مىكند ناگفته پيداست كه نسبت دادن اينگونه سخنان يا از نادانى آنهاست يا غرضورزى آنها را نسبت به شيعيان نشان مىدهد.قاضى نور الله شهيد در كتاب مجالس واقعهاى را نقل مىكند كه در آن [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] به حسن بيان و قدرت ادبى مؤمن طاق اشاره مىكند و وى را تأئيد مىنمايد كه طالبان مىتوانند بدانجا رجوع نمايند | عرش خداوند مىباشند هرچند فرشتگان نسبت به خدا ضعيف هستند ولى ضعيف بار قوى مىكشد و تحمّل سنگينى مىكند ناگفته پيداست كه نسبت دادن اينگونه سخنان يا از نادانى آنهاست يا غرضورزى آنها را نسبت به شيعيان نشان مىدهد.قاضى نور الله شهيد در كتاب مجالس واقعهاى را نقل مىكند كه در آن [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] به حسن بيان و قدرت ادبى مؤمن طاق اشاره مىكند و وى را تأئيد مىنمايد كه طالبان مىتوانند بدانجا رجوع نمايند | ||
ویرایش