جامع الأفكار و ناقد الأنظار
جامع الأفكار و ناقد الأنظار، تألیف محمدمهدی نراقی، مفصلترين و كاملترين كتاب ایشان میباشد كه دربارۀ توحيد نوشته شده است. نراقى اين كتاب را در سال 1193ق؛ يعنى در اوج اقتدار علمى و توان نويسندگى خود نگاشته است، از اينرو آراء حكماء و متكلمين متقدم؛ همچون فارابى، شيخ و بهمنيار، شيخ اشراق، خواجۀ طوسى، قوشجى، خضرى و نسفى را مورد نقد و بررسى قرار داده است.
جامع الأفكار و ناقد الأنظار | |
---|---|
پدیدآوران | هادی زاده، مجید (تصحيح و تنظيم) نراقی، مهدی بن ابیذر (نویسنده) |
ناشر | حکمت |
مکان نشر | تهران - ایران |
سال نشر | 1423 ق |
چاپ | 1 |
شابک | 964-5616-70-7 |
موضوع | خدا - اثبات
خدا - صفات خدا شناسی فلسفه اسلامی |
زبان | عربی |
تعداد جلد | 2 |
کد کنگره | BP 217/2 /ن4ج2 |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
او گرچه در كتاب خود به تفصيل سخن گفته، اما مسائلى باعث شدهاند در مباحث پايانى كتاب، از نقل و بررسى اقوال ديگران چشمپوشى كند.
مسائل و مصائبى؛ مانند ناامنى پديد آمده از فوت سلطان عصر، بيمارى عمومى، هجرت از وطن مأنوف، دورى از اولاد و... كه مصنف در خاتمه به تلخى از آنها ياد مىكند.
مؤلف وجه تسميه اين كتاب را جامعيت آن بر افكار الهى و نقد آنها بيان مىكند.
به خصوص نقد آرائى كه متعلق است به حواشى به كتاب شرح جديد قوشجى بر كتاب تجريد الاعتقاد خواجه. او در اين مورد مىگويد: «و لاشتماله على جميع الافكار الالهية و نقدها سيما مع ما تعلق بالشرح الجديد للتجريد من الحواشى سميته بجامع الافكار و ناقد الانظار».
ساختار و گزارش محتوا
به طور كلى كتاب از سه مقدمه و دو مقاله تشكيل يافته است.
مقدمه اول: در اين مقدمه آراء اشاعره را در ترجّح مساوى و مرجوح، رد مىكند.
مقدمۀ دوم: در مقدمه دوم مؤلف قاعدۀ ما لم يجب لم يوجد را اثبات مىكند.
مقدمۀ سوم: مؤلف در مقدمه سوم كه مفصلتر است، موجود شدن ممكن را بدون علت يا به اولويت ذاتى و يا خارجى مورد نقد قرار مىدهد و اثبات مىكند كه هر ممكن نياز به علتى دارد.
مقالۀ اول: مؤلف در مقاله اول واجبالوجود لذاته را به سه مسلك كه مسلك حكماء، متكلمين و مسلك اهل كشف مىباشد، اثبات مىكند.
مسلك حكماء: حكماء به چهار برهان واجبالوجود را اثبات مىكنند كه عبارتند از:
1- برهان وجوب و امكان: مؤلف اين برهان را به 22 تقرير بيان كرده و از ايرادات و شبهات موجود در آن جواب مىدهند.
2- استدلال به مجرد امكان وقوعى: كه مؤلف اين برهان را قبول نمىكنند.
3- برهان حركت: مؤلف براى اثبات واجبالوجود، يك بار به مطلق حركت استدلال مىكند و بار ديگر به حركت افلاك كه اين طريق را به سه تقرير بيان و ايرادات آنها را ذكر و نقد مىكنند.
4- برهان انفسى: مؤلف به دو طريق، از نفس ناطقه براى اثبات واجبالوجود استدلال كرده و آنها را نقد مىكند.
در مسلك دوم كه مسلك متكلمين مىباشد، براى اثبات واجبالوجود، از دو راه استدلال مىكنند. راه اول برهان حدوث است كه مؤلف ايرادها و تقريرى خالى از اشكال از اين برهان را بيان مىكنند. طريق دوم هم برهان امكان مىباشد.
مؤلف در مسلك سوم كه همان مسلك اهل كشف است، براى اثبات واجبالوجود؛ مثل آنها به وجود صرف استدلال كرده و در آخر اين دليل را رد مىكند، زيرا قائل است نظر آنها مبتنى است بر وحدت وجود كه مخالف عقل است!
مقالۀ دوم: اين مقاله از دو باب تشكيل يافته است، يكى در مورد صفات ثبوتيه و ديگرى در مورد صفات سلبيه.
باب اول در صفات ثبوتيه: اين باب 8 فصل دارد كه عبارتند از:
فصل اول: در اين فصل قدرت الهى ثابت و آراء متكلمين و حكماء مورد بحث و بررسى واقع شده است. مؤلف ذيل همين بحث يكى از مسائل مهم كلامى؛ يعنى حدوث عالم را نيز مطرح و آراء مختلف را در اين مورد به تفصيل ذكر و بررسى مىكند، همچنين از کیفیت ربط حادث به قديم كه يكى از مباحث دقيق كلامى و حكمى است، بحث مىكند.
مؤلف در ذيل مباحث قدرت بحثى مفصل در مورد اختيار و ارادۀ انسان، همراه با آراء و نظرات اشاعره و معتزله بيان نموده و آنها را مورد نقادى قرار مىدهد.
او تقريرهاى مختلفى از امر بين الامرين بيان نموده و نظريۀ حق را در مورد آن ذكر مىكند.
فصل دوم كه دربارۀ علم حضرت حق تعالى مىباشد، از دو بحث تشكيل يافته است.
بحث اول: اثبات علم حق تعالى به ذات خويش و ديگر موجودات.
مؤلف در اين بحث نيز همچون بحثهاى ديگر كتاب، ابتدا آراء و انظار ديگران را بيان و سپس به طور مفصل آنها را مورد بحث و بررسى و گاه نقد قرار مىدهد.
بحث دوم در کیفیت علم حق تعالى به اشياء مىباشد. از آن جا كه اين بحث يكى از قديمىترين بحثهاى الهيات است، مؤلف آراء تمام حكماء را به ترتيب از افلاطون، فرفوريوس، تالس و...تا حكماء و متكلمين اسلامى؛ همچون شيخ، بهمنيار، اشاعره، معتزله و... بيان كرده و ايرادات سخن آنها را روشن نموده و در نهايت نظر خود را در کیفیت علم حق تعالى به اشياء بيان مىكند.
فصل سوم در اثبات حيات خداوند سبحان است. مؤلف در اين فصل حقيقت حيات را بيان نموده و نظرات خود و آراء متكلمين و حكماء را در اين باره ذكر مىكند.
مؤلف در ادامۀ اين فصل از عينيت صفات با ذات بحث نموده و آراء قائلين به زيادت صفات بر ذات را نقد مىكند.
فصل چهارم كه در اثبات ارادۀ حضرت حق تعالى است، همچون فصول قبلى نظر اشاعره و معتزله و ديگر متكلمين را بيان و نقد كرده و نظر شيعه را ذكر نموده و به اشكالهاى آنها جواب مىدهد.
فصل پنجم: در اثبات سمع و بصر الهى است. مؤلف رأى متكلمين اسلامى در حقيقت سمع و بصر را بيان كرده و علت عدم اطلاق شام و ذائقه بر حضرت حق را ذكر نموده و از عينيت و زيادت صفت سمع و بصر در حضرت حق بحث مىكند.
فصل ششم: اثبات كلام حضرت حق نزد اديان و مذاهب مختلف. از قديم الايام در مورد حقيقت كلام و تكلم حضرت حق بحث بوده و هر كس تكلم الهى را به نحوى تاويل مىكرده است. مؤلف در اين فصل، آراء و تاويلات مختلف را در اين زمينه بيان و آنها را مورد نقد و بررسى قرار مىدهد. مؤلف در ادامه از قرآن و حقيقت وحى الهى و کیفیت كلام الهى بودن قرآن بحث مىكند.
فصل هفتم در اثبات صفت صدق مىباشد. مؤلف در اين فصل با استناد به ادلۀ عقلى و گاه نقلى در مورد خداوند كذب را محال مىداند. سپس بحث مىكند كه آيا لزوم صدق در كلام نفسى هم هست يا اختصاص به كلام لفظى دارد.
در فصل هشتم آخرين صفت ثبوتى كه مؤلف براى خداوند اثبات مىكند، صفت سرمديت و بقاء حضرت حق مىباشد. عمده مطالب اين فصل به نقد كلام اشاعره در زيادت صفت بقاء بر ذات حضرت حق اختصاص يافته است.
باب دوم، در رابطه با صفات سلبيۀ خداوند است كه خود از چهار فصل به شرح زير تشكيل يافته:
فصل اول: نفى تركيب از حضرت حق تعالى. مؤلف در اين فصل طى سه بحث تركيب حضرت حق از وجود و ماهيت، تركيب از ذات و صفات و تركيب از اجزاء خارجيه و عقليه را نفى مىكند و با براهین متعدد توحيد حضرت بارى تعالى را اثبات مىكند.
فصل دوم: نفى شریک از حضرت حق جل جلاله. در اين فصل براهین وحدت واجبالوجود را بيان كرده و به شبهات آن جواب مىدهد.
مؤلف براى اثبات وحدت واجبالوجود 22 برهان اقامه نموده است.
فصل سوم: نفى جوهريت حضرت حق. در اين فصل مؤلف اثبات مىكند كه حضرت حق جوهر نيست، گرچه نزد متكلمين اطلاق جوهر بر او شرعا جايز است.
فصل چهارم: عدم محل بودن حضرت حق بر حوادث. مؤلف در اين فصل آراء متكلمين را در محل حوادث بودن حضرت حق بيان كرده و آنها را مورد نقد قرار مىدهد.
ويژگىها و معايب كتاب
1-ناهمگونى قسمت اول و دوم كتاب: مؤلف در آغاز كتاب، ظاهرا قصد داشته كه موضوعات كلامى و حكمى را به تفصيل مورد بررسى قرار دهد.
به طورى كه 330 صفحه از كتاب تنها به بحث قدرت اختصاص يافته است و 350 صفحۀ آن به بحث علم پرداخته است. اين دو بحث به تنهايى حدود 60 درصد از حجم كتاب را دربر گرفته و از بقيۀ صفات ثبوتيه و صفات سلبيه تنها در 250 صفحه بحث شده است. شايد اين ناهمگونى معلول مصائبى است كه مؤلف به آنها گرفتار شده است و در خاتمه به آنها اشاره مىكند «و قد وقع اتمامه فى اول يوم من شهر الربيعالاول من شهور سنة 1193 من الهجرة المبارکة النبوية و قد كان ذلك عند تراكم الهموم و الاحزان و تفاقم الغموم و الاشجان و فرط الملال و ضيق البال من هجوم المصائب و المحن و تواتر النوائب و الفتن...»[1]
2-برهانى بودن شيوۀ نراقى: مؤلف در اكثر مباحث و موضوعات براى اثبات مطالب به برهان استناد نموده است. او بيش از همۀ روشهاى فلسفى به روش مشاء تمايل دارد و از شيخ الرئيس و پيروان او مطالب بيشترى نقل مىكند و از آنها با القابى فاخر ياد مىنمايد.
3-عدم توجه به حكمت متعاليه: گرچه نراقى بعد از صدر المتألهين مىزيست و از آراء و عقائد او هم اطلاع داشت؛ ولى كمتر از ديگر حكما به اين حكيم توجه داشته است.
او در هيچ جاى اين كتاب حتى يك بار هم اسم صدر المتألهين را ذكر نكرده و تنها در چند مورد كه نظر آخوند را بيان مىنمايد با القابى مثل بعض الفضلاء يا العارف الشيرازى از او ياد مىكند. او آراء برجسته اين حكيم بزرگوار را يا اصلا مطرح ننموده و يا در بعضى موارد همچون وحدت وجود مطرح و مورد نقد قرار داده است.
نسخهشناسى
اين اثر براى اولينبار در سال 1423ق توسط انتشارات حكمت در تهران با تصحيح و مقدمۀ آقاى مجيد هادىزاده در دو جلد و 517 صفحه+681 صفحه به چاپ رسيد.
اين نسخه مشتمل است، بر مقدمهاى كوتاه در مورد مؤلف و محتويات كتاب، فهرست آيات، فهرست احاديث، فهرست اعلام، فهرست اسماء فرق و جماعات، فهرست اسماء كتب، فهرست اشعار و فهرست مطالب كه در آن همۀ مباحث به صورت تفصيلى فهرست شدهاند.
(1)-ص 598.