تَنْکَلوشا، صورت دگرگون‌شدۀ نام تئوکروس، اختربین یونانی‌نویس بابلی (احتمالاً از سدۀ 1م)، نیز صورت کوتاه‌شدۀ نام اثری منسوب به وی با عنوان کتاب تنکلوشا البابلی القوفانی فی صور درج الفلک و ما تدلُّ علیه من احوال المولودین، یا کتاب فی صور درج الفلک و ما یدلُّ علیه من احوال المولودین بها.

تنکلوشا
NUR00000.jpg
نام کاملتنکلوشا بابلی
نام‌های دیگرتئوکروس
نسببابلی
ولادتسده 1م
اطلاعات علمی
برخی آثارکتاب تنکلوشا بابلی القوفانی فی صور درج الفلک و ما تدل علیه من احوال المولودین

زندگی‌نامه

دربارۀ نام واقعی این اختربین و چگونگی پدید آمدن اثر عربی منسوب به وی (که تحریری فارسی نیز از آن در دست است)، بحثهای بسیاری درگرفته است.

در عنوان و مواضع مختلف روایات عربی و فارسی این کتاب، نام مؤلف «تنکلوشای بابلی» آمده، و در یکی از دو نسخۀ عربی موجود آن، ترجمه به شخصیتی نام‌آشنا، اما مرموز، به نام ابوبکر احمد بن علی بن قیس کسدانی مشهور به ابن وحشیه ـ که گویا در اواخر سدۀ 3 و اوایل سدۀ 4ق می‌زیسته ـ نسبت داده شده، و در متن فارسی موجود نیز دو بار از «بوبکر وحشی» یاد شده است.

ابن ندیم در ضمن روایتی کوتاه، مغشوش و افسانه‌وار از این شخصیت یاد کرده است. وی به نقل از ابوسهل بن نوبخت، از دو اختربین بابلی یکی تینکلوس نویسندۀ الوجوه و الحدود و دیگری طینقروس نگارندۀ الموالید علی الوجوه و الحدود نام برده است که ضحاک از 7 خانه‌ای که برای کواکب هفت‌گانه در نظر گرفته بود، به ترتیب خانه‌های مشتری و مریخ را به آنان سپرد.

قفطی نیز دربارۀ «تینکلوش بابلی که گاه وی را تنکلوشا خوانند و وجه نخست درست‌تر است» و طینقروس همین مطالب را تکرار کرده است. همچنین شهرزوری همان مطالب ابن ندیم را با اضافاتی آورده، جز اینکه گذشته از طیفورس (طینقروس؟)، هرمس بابلی را نیز از معاصران تنکلوشا دانسته است. حاجی خلیفه نیز از درج الفلک فی الاحکام تنکلوشاه(احتمالاً همین روایت عربی موجود منسوب به وی) و شرح شگفت «تنکلوشاه بابلی» بر کنز الاسرار و ذخائر الابرار هرمس الهرامسه یاد می‌کند.

فرهنگهای فارسی چون مؤید الفضلاء، برهان قاطع، مجمع الفرس، و غیاث اللغات غالباً با استناد به این بیت از قصیدۀ حبسیۀ خاقانی «به نام قیصران سازم تصانیف/ به از ارتنگ چین و تنکلوشا»، تنگلوشا/ تنکلوشا/ تنگلوش را ترکیبی اضافی به صورت «تَنگِ لوشا/ لوش» دانسته، و پنداشته‌اند که تنگ به معنی کتاب یا صفحه، و لوشا نیز حکیمی رومی یا بابلی بوده است و آورده‌اند که «تنگِ لوشا» کتابی در نقاشی و نمایندۀ سنت نقاشان مغرب، و در برابر و همچندِ ارتنگ(ارژنگ) مانی (نمایندۀ شیوۀ نقاشی شرقی) بوده است. فولرس نیز در فرهنگ فارسی ـ لاتینی خود توجیهاتی عامیانه دربارۀ ریشۀ واژۀ تنگلوشا آورده است.

در 1648م کلاودیوس سالمسیوس/ کلود سومز، پژوهشگر فرانسوی که در شرح نصیرالدین طوسی بر ثمرۀ منسوب به بطلمیوس به نام تنکلوشا برخورده بود، بی‌آنکه از درج آن در الفهرست ابن ندیم و تاریخ الحکماء قفطی خبر داشته باشد، احتمال یکی بودن این نام و تئوکروس را مطرح کرد.

خولسون که در ضمن پژوهشهایش دربارۀ صابئیان به تفصیل دربارۀ ترجمه‌های نبطی/ کلدانی به عربی منسوب به ابن وحشیه سخن گفته است، این دعوی روایت عربی کتاب صور درج الفلک یا همان کتاب تنکلوشا/ تنگلوشا را که «تنکلوشاه بابلی» این اثر را به زبان بابلی کهن (کسدانی یا نبطی) نوشته، و ابن وحشیه آن را به عربی برگردانده است ـ چون دیگر دروغ‌پردازیهای مذکور در آثار عربی منسوب به ابن وحشیه ـ پذیرفته است.

به گمان گوتشمید بر اساس قواعد رایج تعریب اسامی، طینقروس صورت عربی تئوکروس و تنکلوشا/ تینکلوشا احتمالاً معرب نامهایی چون ثئانگلوس، ثئوکلوس یا ثئوکولوس می‌تواند باشد. از طرفی چون فردی ناشناس در حاشیۀ نسخه‌ای از ترجمۀ فارسی کتاب صور درج آورده بوده است که: «در تاریخ تبری نبشته‌اند که این کتاب 80 سال پیش‌تر از هجرت نبوی نوشته شده»، وی به این نتیجه رسیده که شاید ابن وحشیه از راه ترجمۀ پهلوی که به گمان وی در زمان خسرو انوشیروان فراهم آمده بوده، به اثر تئوکروس دست یافته، و در این‌باره 3 فرض مطرح کرده است: یکی آنکه ابن وحشیه تنها رئوس مطالب کتاب را به عربی درآورده و چیزهایی را که موجب نبطی انگاشتن کتاب می‌شده، بدان افزوده باشد؛ دیگر آنکه تنها تصاویر مربوط به وجوه برجهای دوازده‌گانه به دست ابن وحشیه رسیده، و وی کتاب را بازسازی کرده است. به گمان وی شاید به همین مناسبت در آثار ادبی و فرهنگ‌نامه‌های فارسی غالباً این کتاب را با ارتنگ یا ارژنگ مانی مقایسه کرده‌اند، و سوم آنکه کتاب برساختۀ خود ابن وحشیه بوده، و وی آن را به یک احکامیِ نامدار منسوب ساخته است.

اشتاین اشنایدر برآن است که نام تنکلوشا برساختۀ ابن وحشیه است و دیگر نویسندگان دورۀ اسلامی از وی پیروی کرده‌اند، هرچند که براساس گزارش ابن ندیم و قفطی، احتمال ترجمۀ کتاب تئوکروس به عربی را نیز از نظر دور نمی‌دارد. سرانجام فرانتس بول در 1903م قطعاتی از کتاب تئوکروس دربارۀ صور وجوه 36گانۀ منطقهالبروج را که در کتاب رتوریوس(سدۀ 6م) بر جای مانده بود، در کتاب خود منتشر کرد و با همکاری دورول، متن عربی «فصل نخست از قول ششم» المدخل الکبیر الى علم احکام النجوم ابومعشر را نیز بدان ضمیمه نمود. در این اثر منطقه البروج به 36 بخش متساوی(هریک 10 درجۀ کمانی) تقسیم می‌شود که بَهْرِ هریک از بروج دوازده‌گانه 3 بخش است. این سنت تقسیم‌بندی که روشی غیریونانی بوده، اصطلاحاً Paranatellonata/ Пαρανατέλοντα نامیده می‌شده است و در آثار عربی نیز به هریک از این بخشها «وجه» می‌گفته‌اند.

این دو مصحح پس از مقایسۀ متن عربی و یونانی ثابت کردند که منقولات ابومعشر ]و نیز ابن هبنتا[ از تنکلوس/ تنکلوش واقعاً برگرفته از نوشتۀ تئوکروس بابلیِ یونانی‌نویس بوده است. ابومعشر بلخی در آن بخش از المدخل الکبیر، چند بار در شرح وجوه سه‌گانۀ هریک از 12 برج به دیدگاه‌های تنکلوس استناد کرده، و دو واژۀ فارسی دوشیزه و ماهیگیر را نیز از قول وی آورده است.

ابن هبنتا نیز در المغنی فی احکام النجوم چنین آورده است: بزرگمهر در تفسیر ابزیدج فارسی تنها دلالتهای «رفتن خورشید بر هر یک از وجوه سه‌گانۀ حمل» را تفسیر کرده، و گفته است که این مطالب را از کتاب تنکلوش بابلی که یگانه مفسر این مطالب شریف است، نقل کرده. اما ]مفسر ابزیدج[ دربارۀ احوال دیگر ستارگان رونده و نیز احوال خورشید در برجهای دیگر چیزی نیاورده است، و ما چون به کتاب تنکلوش مراجعه کردیم، دریافتیم که وی احوال همۀ ستارگان رونده در یکایک وجوه را تفسیر کرده است. وی ضمن آوردن دیدگاه‌های مختلف دربارۀ وجوه 36 گانه نیز، چند بار از «تینکلوش/ تنکلوش» نام می‌برد. اما از سخن ابن هبنتا می‌توان دریافت که بهره‌گیری وی و ابومعشر از نظریات تینکلوس محدود به همین چند استناد نبوده، و چه بسا بیشتر مطالبی که بدون ارجاع صریح به هندیان یا بطلمیوس آمده، درواقع برگرفته از کتاب تئوکروس باشد. چنین می‌نماید که این دو، دیدگاه‌های تنکلوس/ تنکلوش را به عنوان دیدگاه ایرانی و همواره در برابر آراء هندی و یونانی یاد کرده‌اند. مقایسه‌های فرانتس بول میان آنچه ابومعشر از ایرانیان یا از تنکلوس نقل کرده است و قطعات باقی‌مانده از کتاب تئوکروس بر یکسانی این دیدگاه‌ها گواهی می‌دهد.

از آنچه گفته شد، می‌توان دریافت که مطابق حدس گوتشمید و تأکید نالینو و دیگر خاورشناسان روایتی پهلوی از کتاب تئوکروس وجود داشته که مفسر کتاب آنتولوگیای (گزیده‌های) وتیوس والنس یا همان تنظیم‌کنندۀ بزیدج(= گزیدۀ) فارسی(درواقع: پهلوی) نیز از آن بهره برده است. در این صورت این احتمال قوت می‌گیرد که نام تئوکروس به واسطۀ ترجمۀ پهلوی این اثر و بر اثر ابهامات موجود در نگارش و خوانش پهلوی از تئوکروس/ توکروس به صورت تنکلوس/ تینکلوس/ تنکلوش/ تینکلوش درآمده باشد. بیشتر تصحیفات رخ داده در این نام با توجه به ویژگیهای خط پهلوی قابل توجیه است. امروزه بیشتر پژوهشگران تاریخ اخترشماری نظریۀ ترجمۀ کتاب تئوکروس به پهلوی و سپس ترجمۀ آن از پهلوی به عربی و نیز بهره‌گیری ابومعشر از روایت پهلوی را پذیرفته‌اند، اما برخی چون بوریسف ترجمۀ آرامی را واسطۀ روایت پهلوی و ترجمۀ عربی دانسته‌اند.

واندروردن برآن است که ابومعشر، هنگام نقل قول از «اوائل اهل فارس و البابلیین و مصر»، تنها از یک بابلی که همان تنکلوس باشد، نقل می‌کند و از آنجا نتیجه می‌گیرد که مقصود ابومعشر از علمای بابل همان تنکلوس/ تئوکروس است، و سجزی نیز در مختصری که از کتاب ابومعشر فراهم آورده است، هنگام نقل مطالبی از ابومعشر، دورۀ 360 هزار سالۀ موسوم به «سال عالم/ گیهان» یا «ادوار عالم» را به بابلیان نسبت می‌دهد، درواقع از اثری گم‌شده از تئوکروس بهره گرفته است و از آنجا راهیابی این موضوع و نیز مبنا قرار گرفتن نیمه‌شب در آثار ابومعشر و زیج شاه را نه به واسطۀ آریبهطۀ هندی، که از راه اثر تئوکروس می‌داند. اما چنان که گفته شد، چنین می‌نماید که ابومعشر کتاب تئوکروس را اثری از سنت ایرانی اخترشماری(و نه بابلی) می‌پنداشته است.

آثار

چنان‌که گفته شد، از روایت یونانی کتاب تئوکروس دربارۀ صور وجوه جز آنچه رتوریوس نقل کرده، و از روایت عربی نیز جز منقولات ابومعشر و ابن هبنتا چیزی به دست ما نرسیده است. اما از روایت عربی منحول ابن وحشیه و نیز ترجمۀ فارسی آن چند نسخه در دست است که برگردان فارسی آن نخست در 1357ش توسط رکن‌الدین همایون فرخ از روی یک نسخۀ مصور، هم به صورت تصویری و هم حروفی و یک بار نیز در 1384ش همراه با مدخل منظوم عبدالجبار خجندی منتشر شده است. احتمالاً آنچه با عنوان منتخب کتاب تنکلوشا در زمرۀ آثار فخرالدین رازی آمده، تلخیصی از همین روایت منحول است و نه از روایت اصیل تئوکروس.

نسبت میان «ترجمۀ» فارسی صور الدرج و اصل عربی ابن وحشیه، به سبب دسترس نداشتن به اصل عربی درست روشن نیست، اما به تصریح مترجم در مقدمۀ خود این متن بیشتر نوعی شرح است تا ترجمه، زیرا می‌نویسد که «فرمان خداوند جهان، پادشاه مغرب و مشرق... رسید به کمترین بندگان تا کتاب تنکلوشای بابلی را مطالعه کند... و جهد کند تا هر سخنی که در این کتاب به رمز نوشته است، گشاده گرداند و چون بر اسرار این علم واقف گشت، به عبارت پارسی شرح دهد و آنچه روی نموده باشد، آشکارا بیان کند...». نام مترجم و تاریخ ترجمۀ آن و نیز پادشاهی که کتاب برای او تألیف شده، معلوم نیست. کتاب یقیناً پیش از 863 ق/1459م، که تاریخ استنساخ یکی از نسخه‌های آن است، تألیف شده است.

محتوای کتاب

موضوع صور درج الفلک وصف صورتهای شگفتی است که به پندار مؤلف با هریک از درجات 360 گانۀ دایرهالبروج طلوع می‌کند و سپس بیان صفات، اخلاق و سرنوشت کسانی که زایچۀ آنان این درجه باشد. به طور مثال در درجۀ بیست‌ودوم از برج سنبله چنین آمده است: «برآید در این درجه ماهی بزرگ که اول و آخر ماهیان است و با او 70 هزار ماهی و سرطان و کَشَف و بزرغ(ظاهراً: بَزَغ = وزغ) و ارطینا و نیلوفر و طلحت و آن گیاه آبی که بوزینه را ماند. هرکه بر این درجه زاید، کاهنی باشد که از هرچه خبر دهد، در روز پدید آید و خطا نکند و اگر یبروج را ببیند، رقص کند و دست زند و سر و کتف خویش بخارد».

به نظر می‌رسد که ابن وحشیه(یا درواقع ابن زیات) همچنان‌که گوتشمید نیز محتمل شمرده است، بر اساس شنیده‌های خود از موضوع کتاب اصیل تئوکروس(صورتهای بخشهای 10 درجه‌ای فلک)، و بر اساس منابع مربوط به احکام موالید مربوط به هر درجه از فلک، کتابی تألیف و با افزودن برخی از عناصر به ظاهر نبطی، آن را به تئوکروس بابلی منسوب کرده است.

هرچند این تصاویر خیال‌انگیز، به احتمال بسیار از ابن وحشیه است، اما همۀ مطالب تنکلوشا را نمی‌توان از او دانست. تقسیم هر برج به 3 بخش(3 وجه)، چنان‌که گفتیم، ریشۀ غیریونانی دارد، اما ظاهراً تقسیم هر برج به 30 بخش 10 درجه‌ای و بیان احکام هریک از درجات نیز باید مقدم بر ابن وحشیه باشد. در کلمۀ نودوهشتم از ثمره ـ که دست‌کم از سدۀ 4ق به نام بطلمیوس شناخته بوده، و ابن دایه(د میان سالهای 330-340ق) شرحی برآن نوشته بوده ـ آمده است که از روی وجهی که هنگام تولد نوزاد طلوع می‌کند، می‌توان به حرفۀ آیندۀ او و از روی درجه‌ای که طلوع آن با تولد نوزاد هم‌زمان باشد، به خلق و خوی او پی برد. در شرح منسوب به نصیرالدین طوسی، ذیل این کلمه آمده است: «در کتابی که منسوب است به تنکلوشا ]ی[ بابلی آورده‌اند که با هر درجه‌ای چه طلوع کند و از هند همچنین روایت کرده‌اند. و در مدخلها ذکر کرده‌اند که با هر وجهی چه طلوع کند».

یکی از منابعی که گذشته از احکام مربوط به هر وجه، احکام مربوط به هر درجه از برجهای منطقه البروج را نیز ذکر کرده، جوامع الاحکام علی بن زید بیهقی(د 565 ق) است. مضمون بسیاری از این احکام با آنچه در ترجمۀ فارسی تنکلوشا آمده، یکسان است، اما اختلاف عبارات آنها نشان می‌دهد که هیچ‌یک از دیگری نقل نکرده است.

با این‌همه، دربارۀ احکام برخی از درجات برجها مطالب جوامع الاحکام با مطالب تنکلوشا بسیار متفاوت است. گاه نیز به نظر می‌آید که احکام مربوط به دو درجه جابه‌جا یا اشتباه شده است. مثلاً بخشی از احکام مربوط به درجۀ اول برج حوت در جوامع الاحکام، در تنکلوشا ضمن احکام مربوط به درجۀ چهارم همین برج آمده است. در ذیل برخی از درجات نیز در تنکلوشا مطالبی آمده که در جوامع الاحکام نیست و ظاهراً افزوده‌های ابن وحشیه است. مثلاً در ذیل درجۀ بیست‌ودوم برج سنبله در جوامع الاحکام تنها آمده است: «داهی بود و زیرک و بیشتر از کهانت گوید و احوالها به خواب بیند و خبر دهد از کارها. و او را در آن اخبار کمتر خطا افتد»، اما سخنی از دیدن یَبروج(!) و دست زدن و رقص کردن و سر و کتف خویش خاریدن در میان نیست.

بیهقی چنین می‌نویسد: «در احکام درجات سخن بسیار است و اقاویلْ مختلف، اما من آن یاد کردم که جمهور برآن‌اند»، و همین شاید علت برخی از اختلافات میان نوشتۀ او و ترجمۀ تنکلوشا را بیان کند. همچنین وجود این اختلافات نشان می‌دهد که مطالبی که در پیشگویی آینده و خلق و خوی موالید هر درجه در تنکلوشا آمده، یکسره ساختۀ ابن وحشیه نیست، بلکه مؤلف جوامع الاحکام و مؤلف تنکلوشا هر دو از منابع کهن‌تری استفاده کرده‌اند؛ با این تفاوت که مؤلف تنکلوشا ـ که به احتمال بسیار همان مؤلف الفلاحه النبطیه است ـ وصفهای خیال‌انگیزی دربارۀ شکلهایی که هم‌زمان با طلوع هر درجه دیده می‌شوند، از خود برآن افزوده است.

به تنکلوشا، یا تنگلوشا، یا حکیم تنکلوشا، شاید به سبب انتساب کتاب صور الدرج به او، آثاری در کیمیا نیز نسبت داده شده است[۱]


پانویس

  1. یونس کرامتی، ج 16، ص239-242


منابع مقاله

کرامتی، یونس، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی، تهران مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، چاپ اول، سال چاپ 1378


وابسته‌ها