اخلاق اسلامی (حائری شیرازی)
اخلاق اسلامى، سلسله درسهاى اخلاقى محىالدين حائرى شيرازى به زبان فارسی است. با توجه به محتویات کتاب و سبک آن به نظر مىرسد كه کتاب جمعآورى سه سخنرانى از مؤلف باشد كه مكتوب شده است.
اخلاق اسلامی | |
---|---|
پدیدآوران | حائری شیرازی، محمدصادق (نویسنده) |
عنوانهای دیگر | به انضمام پاسخ به سؤالات |
ناشر | سپاه پاسداران انقلاب اسلامی |
مکان نشر | تهران - ایران |
سال نشر | 1360 ش |
چاپ | 2 |
موضوع | اخلاق اسلامی |
زبان | فارسی |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | BP 247/8 /ح2الف3 |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
ساختار
کتاب شامل سه گفتار مىباشد كه بدون هرگونه عنوانبندى ارائه شده است. در ابتداى گفتارهاى دوم و سوم، خلاصه مطالب گفتارهاى قبل ذكر شده است. در انتهاى گفتار سوم، پاسخ سؤالاتى كه در پایان گفتار دوم مطرح شده آمده است.
گزارش محتوا
در ابتداى گفتار اول با این مطلب مواجه مىشویم كه «موضوع بحثى كه پيشنهاد كردهاند نهجالبلاغه است»، در صورتىكه در گفتارهاى اول و دوم از نهجالبلاغه خبرى نيست. در گفتار سوم هم كلام امیرالمؤمنين(ع) به عنوان مؤيد مطلب آمده است.
قرآن كريم از انسان با عنوان «نفس» ياد مىكند و مىگوید: «و نفس و ما سویها». همانطور كه جلوه خورشيد در ابتداى سوره شمس به شعاع خورشيد ياد شده و شكوه و ظهور او «ضحيها» است، نفس نيز هنرش «ما سویها» است. و «سویها» يعنى انسانى كه قواى نفسانيش را در خود به تعادل رسانده است.[۱]
ايشان در ادامه مىگوید كه سرنوشت هر شخصى را خودش تعيين مىكند (داشتن اختيار). گاهى اشخاصى مرتبط با انسهگانهاى بزرگى بودند ولى نتوانستند سرنوشت شوم خود را تغيير دهند و در این امر به زن نوح و لوط مثال زده است.[۲]
وى در قسمتى از این گفتار متذكر مىشود كه آنهایى كه به پيامبران سنگ مىزدند اول «نبى» درونى خودشان كه همان عقل است را سنگسار كردهاند، سپس «نبى» بيرونى را سنگسار كرده و كشتهاند: «قالو انا تطيرنا بكم لئن لم تنتهوا لنرجمنكم و لمیسنكم منا عذاب اليم» سوره يس، آيه 18.[۳]
در پایان این گفتار به قول ابن عربى درباره حضرت ابراهیم و ذبح كردن پسرش اسماعيل اشاره دارد و مىگوید كه ابراهیم وقتى كه كارد را بر گلوى اسماعيل مىكشد، در حقيقت كارد بر تمام روابط خود با اسماعيل مىكشد.[۴]
در گفتار دوم، مؤلف به این مطلب اشاره كرده كه قلب انسان دو حالت دارد: حالت «اقبال» و حالت «ادبار». و این دو حالت امرى فطريست كه خداوند در نهاد انسان قرار داده است.[۵]به عبارت خيلى صريح خداوند مىگوید: «من عقل را چنان ساختهام كه آنچه را من مىپسندم و تصديق مىكنم بپسندد و تصديق كند و آنچه را من نمىپسندم و رد مىكنم او هم نپسندد و رد كند.[۶]
يعنى عقل انسان آنچنان ساخته شده است كه خداوند مىگوید: «قلت له اقبل فاقبل» اگر قلب اقبال دارد برای این است كه من به او گفتهام كه اقبال كند و همینطور در مورد ادبار. خداوند مىفرمايد: «من عقل را چنان ساختهام كه آنچه را كه من مىپسندم و تصديق مىكنم بپسندند و تصديق كند و آنچه را كه من نمىپسندم و رد مىكنم، او هم نپسندد و رد كند».[۷]
ايشان در ادامه این گفتار مىگوید كه مقدمه یک نظام طاغوتى مثل نظام فرعونى، قوم فرعون بودند. انسان نبايد تابع محيط باشد؛ زيرا اساس اخلاق در اسلام تكيه بر عقل است و در جايى اگر كسى تابع محيط شد، مانند: قوم فرعون كه تابع فرعون شدند خداوند به آن قوم لعنت فرستاده زيرا آنان زيربار استخفاف رفتند. و در قرآن از آنان تعبير به فاسقين شده است.[۸]و مىگوید كه فرعون عامل اصلى انحراف نيست بلكه عامل دوم است. تنها هنگامى فرعون به فرعونيت مىرسد كه انسان «عاصى» شود. «قدرت امپرياليزم» در «عدم تقواى» انسان است و ضعف تقواى انسان باعث قدرتمند شدن فرعونها مىشود.[۹]در این قسمت مؤلف مىخواهد قدرت ايمان متكى به عقل را گوشزد كند. در پایان این بخش هشت سؤال مطرح شده است.
ايشان در بخش پایانى کتاب يعنى گفتار سوم هشت سؤال كه موضوع آن اخلاق فردى و اجتماعى است را جواب مىدهد.
سؤال هشم از این گفتار درباره راههاى عملى برای كسب تقوى و تهذيب است. ايشان تنها راه برای كسب تقوى و تهذيب را عاقبتانديشى مىداند.[۱۰]و به آيه «العاقبة للمتقين» استناد مىكند كه كار متقين عاقبت دارد و فقط متقى كارش نتيجه دارد و كارش زاينده است.[۱۱]
وضعيت کتاب
کتاب فاقد فهرست است. نام سوره و آيات مورد استناد در درون متن ذكر شده است.
پانویس
منابع مقاله
متن کتاب.