ثعالبی، عبدالملک بن محمد
ابومنصور عبدالملك بن محمد بن اسماعيل ثعالبى (350 -429ق)، کنیهاش ابومنصور، شاعر، لغوی، کاتب و تاریخنگار ایرانی، از آثار او شاهنامه ثعالبی در شرح احوال سلاطین ایران
نام | ثعالبی، عبدالملک بن محمد |
---|---|
نامهای دیگر | ابومنصور ثعالبى |
نام پدر | محمد |
متولد | 350ق |
محل تولد | نيشابور |
رحلت | 429ق |
اساتید | ابوبكر جمالالدين محمد خوارزمى |
برخی آثار | شاهنامه ثعالبی در شرح احوال سلاطین ایران؛تحفة الوزراء |
کد مؤلف | AUTHORCODE00522AUTHORCODE |
ولادت
در سال 350ق در نيشابور متولد شد. پدرش از راه پيراستن پوست روباه (ثعلب) روزگار مىگذرانيد و لذا او هم به اين لقب ناميده شد.
تحصیلات
ثعالبى پس از خواندن و آموختن و بهره گرفتن از نبوغ و هوش خويش به يارى و ميانجىگرى استادش -ابوبكر جمالالدين محمد خوارزمى- به دربار امير ابونصر احمد ميكالى راه يافت. پس از مدتى، با ابوالفتح بستى آشنا شد. در سال 384ق- نامورترين اثر خود، يعنى «يتيمة الدهر فى محاسن اهل العصر» را تأليف كرد. در سال 391ق به خواهش دوستش -ابونصر محمّد عتبى موّرخ و مؤلف تاريخ يمينى- در گرگان به پيشگاه شمس المعالى قابوس بن وشمگير رسيد. پس از كشته شدن اين امير نامدار به جرجانيه (خوارزم) رفت و از الطاف ابوالعباس مأمون خوارزمشاه -كه خود اديب و ادبپرور بود- برخوردار شد. در سال 407ق خوارزم را به سوى غزنه پايتخت محمود غزنوى ترك گفت، و نزدیک به پنج سال در پايتخت با شكوه محمود ماند.
ثعالبى تا سال 407ق - سال درگذشت خوارزمشاه- در خوارزم ماند و با مرگ وى چندى به همدمى ابوعبداللّه محمد بن حامد الحامدى - پيوست كه متولّى خزانه و كتابخانه سلطنتى بود. همان سال گرگانج را به سوى غزنه ترك گفت. سلطان محمود غزنوى شاعران و اديبان و دانشمندان را بزرگ مىداشت و به دربار خود فرامىخواند. پيش از آمدن ثعالبى، ابوريحان از خوارزم به پيشگاه محمود آورده شده بود و بزرگانى چون قاضى ابوالحسن مؤمل حربى و بهويژه شيخ ابوالحسن محمد بن عيسى كرجى را درك كرد. ثعالبى كتاب «تحسين القبيح و تقبيح الحسن» را به نام وى تأليف كرد.
وى در آغاز كار خود به تعليم و تربيت دانش آموزان پرداخت و از اين راه امرار معاش مىكرد. او عقيده داشت كه تدريس و تعليم كودكان، راه را به سوى دربار حاكمان ايرانى كوتاه مىكند.
امير ابوالفضل ميكالى مردى دانشمند و ادب دوست بود و در خانه خود كتابخانه بزرگى داشت. وى كتابخانه خود را سخاوتمندانه در اختيار ابومنصور گذاشت. ابومنصور با برخوردارى از اين كتابخانه غنى، توانست بسيارى از کتابهاى خود را تألیف كند. وى در جاىجاى اين کتابها از امير ابوالفضل ميكالى روايت مىكند.
آثار
هشتاد و شش كتاب از کتابهاى ثعالبى را، صفدى برشمرده و مصححان كتاب لطائف المعارف هفت كتاب ديگر را بر اين مجموعه افزودهاند.
بسيارى از کتابهاى اين نویسنده بزرگ از ميان رفته است. او در کتابهاى خود دانشهاى زيادى را گرد آورده و به بيشتر علوم روزگار خويش پرداخته و آثار متعددى در زمينههاى لغت، نقد ادبى، بلاغت و شاخههاى آن، تاريخ، جامعهشناسى و... به رشته تحرير در آورده است. از جمله کتابهاى معروف وى علاوه بر آثار فوق، مىتوان به اين آثار اشاره نمود:
- المبهج و الكنايه و التعريض
- زاد سفر الملوك
- ثمار القلوب فى المضاف و المنسوب
- فقه اللغه و سر العربيه
- لطائف المعارف
- الاعجاز و الايجاز
- آداب الملوك
- اللطائف و الظرائف
- نثر النظم و حل العقد
- لباب الاداب
- كتاب خاص الخاص
- رسائل الثعالبى
- اللطف و اللطائف و مرآة المروئات
وابستهها
ثمار القلوب في المضاف و المنسوب
الظرائف و اللطائف و اليواقيت في بعض المواقيت
يتيمة الدهر في محاسن أهل العصر
لطائف الظرفاء من طبقات الفضلاء
شاهنامه ثعالبی در شرح احوال سلاطین ایران
التحف و الأنوار المنتخب من البلاغات و الأشعار
گران سنگهای ادب (در مدح و نکوهش اشیاء)
الشکوي و العتاب و ما وقع للخلان و الأصحاب
کتاب فقه اللغة و أسرار العربية
رسائل الثعالبي، أو، نثر النظم و حل العقد