ما هو علم الكلام
ما هو علم الكلام | |
---|---|
پدیدآوران | ربانی گلپایگانی، علی (نویسنده) مولوي، محمدحسين (محقق) |
ناشر | دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علميه قم، مرکز انتشارات |
مکان نشر | ايران - قم |
چاپ | 1 |
موضوع | کلام - تاريخ کلام شيعه - تاريخ |
زبان | عربي |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | BP 203 /ر2م2 |
ما هو علم الكلام، اثر علی ربانی گلپایگانی، کتابی است جهت آشنایی با مبادی و مباحث کلی مربوط به ماهیت و چیستی علم کلام که توسط محمدحسین مولوی مورد تحقیق قرار گرفته است.
ساختار
کتاب حاوی یک مقدمه و سیزده فصل است.
گزارش محتوا
نامگذاری علم کلام، موضوع و تعریف آن، هدفها، روشهای بحث در علم کلام، رابطه بین علم کلام و دانشهای دیگر، تاریخچه، تطور علم کلام، نقش عقل در الهیات در پرتو کتاب و سنت، نقد نظریه مخالفان روش عقلی در الهیات، علم کلام نزد قاضی ایجی، جرجانی، تفتازانی و حکیم لاهیجی، از فصول و مباحث این کتاب است.
برای علم کلام، نامهای دیگری هم ذکر شده است که «اصول دین»، «الهیات»، «علم عقاید» و «فقه اکبر» از جمله آنهاست. برخی معتقدند که دانش کلام را ازآنرو کلام گویند که نخستین اختلاف و بحث اعتقادی که در میان مسلمانان بهصورت گسترده درگرفت، اختلاف درباره کلام الهی بود که آیا قدیم است یا حادث؟. این اختلافات چنان بالا گرفت که پای پادشاهان حکومت عباسی را نیز به این وادی باز کرد؛ مأمون، معتصم و واثق، همچون معتزله قائل به حدوث کلام الهی شدند و متوکل خود را با اهل حدیث همراه کرد و قائل به قدم آن شد[۱].
دلایل دیگری نیز برای این نامگذاری ذکر شده است که میتوان چنین برشمرد:
- این نامگذاری در مقابل فلاسفه است؛ چه، آنان مباحث فلسفی خویش را مصدر به مسائل منطقی میکردند و منطق هم مرادف کلام است؛ متکلمان مقصودشان از برگزیدن این نام برای مباحث خویش این بود که بفهمانند ما در بحثهای خود، از منطق که میراث یونان است بینیازیم.
- چون متکلمان، مباحث خود را با این گفتار آغاز میکردند: «الكلام في كذا».
- این علم مبتنی بر ادله قطعی است؛ سخن و کلام زمانی که همراه باشد با دلیلی یقینی، دارای قوه و استحکام میشود و سزاوار است که بهگونه مطلق، کلام نامیده شود.
- این دانش، توانایی تکلم و سخن گفتن در عقاید دینی و مناظره با مخالفین را فراهم میکند.
نویسنده، نظریه آخر را پسندیده است و میگوید: با توجه به اینکه این نظریه بر عنصر مناظره متمرکز است و مناظره عنصری اساسی در این دانش است و معمولا مناظره جز از راه تکلم و بحث میسر نیست، میتوان آن را معتبرتر از نظریات دیگر دانست[۲].
اصطلاح علم کلام در قرن دوم هجری رایج بوده است؛ زیرا کلینی روایتی نقل میکند که ابن ابیالعوجاء به نزد امام صادق(ع) آمد که با او درباره عقاید دینی مناظره کند. شخصیت علمی و معنوی امام باعث شد که او سخن را آغاز نکند. امام از او سؤال کرد: چرا آغاز نمیکنی؟ او در جواب گفت: «إني شاهدت العلماء و ناظرت المتكلمين، فما تداخلني هيبة قط مثل ما تداخلني من هيبتك»؛ «من دانشمندان بسیاری دیده و با متکلمان مناظره نمودهام، ولی هرگز آنچنان هیبتی که از شما در من جای گرفته از دیگران بر من عارض نگردیده است»[۳].
برای علم کلام موضوعهای متعددی ذکر کردهاند؛ موضوعاتی همچون «موجود بما هو موجود»، «معلومات از جنبه خاص»، «وجود خداوند و وجود ممکنات»، «ذات و صفات خداوند» و «عقاید دینی یا اوضاع شریعت».
نویسنده معتقد است که علم کلام دارای موضوع واحدی نیست، بلکه موضوع آن عبارت است از اصول دین و عقاید اسلامی؛ بنابراین در تعریف علم کلام میگوید: «علم باحث عن الله تعالی و صفاته الذاتية و الفعلية» أو «العقائد الإيمانية» و «أوضاع الشريعة»... ایشان پهنه و وسعت مباحث کلامی را مختص به اصول اعتقادی نمیداند، بلکه مشتمل بر مسائل فرعی و احکام عملی نیز میداند[۴].
برای علم کلام فواید و غایاتی ذکر شده است که دینشناسی تحقیقی یکی از آنهاست. معرفت تفصیلی و تحقیقی درباره معارف دینی، بهویژه «معرفت الله» از ارزشی والا برخوردار است؛ بهگونهای که تعلیم و تبیین آن از اهداف رسالت انبیاء برشمرده شده است؛ علاوه بر آن روایات زیادی به این مسئله اشاره نموده است. در حدیثی از پیامبر اکرم(ص)، از خداشناسی بهعنوان سرآمد و رأس همه دانشها یاد شده است[۵].
ارشاد و هدایت جاهلان و منحرفان و پاسداری از عقاید دینی از دیگر اهداف و فواید علم کلام شناخته شده است[۶].
شیخ طوسی درباره جایگاه علم کلام و نیازمندی برخی از علوم به علم کلام، میگوید: اساس همه علوم دینی، علم اصول دین است که مسائلش بر محور یقین میگردد و بدون آن ورود در مباحث علوم دینی دیگر، مانند اصول فقه و فروع آن ممکن نیست؛ زیرا شروع در آنها بدون آگاهی بر مسائل مربوط به اصول دین، مانند سقف بدون پایه است[۷].
روشهای استدلال منطقی، بر دو گونه است: منطق صوری و منطق مادی و برای هرکدام اقسامی است. روش استدلال منطقی صوری، دارای دو گونه کلی است:
- روش استدلال مباشر: در این روش تنها یک قضیه کافی است تا از طریق آن، بر مطلوب استدلال شود و معرفت جدیدی به دست آید.
- روش استدلال غیر مباشر: در این روش یک قضیه کافی نبوده، بلکه دو یا چند قضیه بهعنوان حد وسط، مورد استفاده قرار میگیرد. استدلال غیر مباشر، به سه نوع قیاس، استقراء و تمثیل تقسیم میشود[۸].
روش استدلال منطقی از نظر ماده نیز اقسامی دارد که اصطلاحاً به آنها صناعات خمس (برهان، جدل، خطابه، شعر و مغالطه) گفته میشود[۹].
روش استدلالهای کلامی متنوع و مختلف بوده و چه از نظر صورت و چه از نظر ماده منحصر در روش خاصی نیست و تمام موارد مذکور را شامل میشود[۱۰].
قرآن کریم، در زمینه دعوت به یکتاپرستی، سه شیوه را پیش میاندازد که عبارتند از:
- روش حکمت (برهان)؛
- روش موعظه پسندیده (خطابه)؛
- روش جدال احسن[۱۱].
منطق، معرفتشناسی، فقه، اصول فقه، تفسیر و فلسفه اولی از علومی است که با علم کلام ارتباط دارد.
ازآنجاکه علم منطق، قوانین تفکر صحیح و روشهای استدلال را میآموزد و علم کلام نیز علمی است نظری و استدلالی، طبعاً علم منطق از مبادی ضروری علم کلام خواهد بود؛ ازاینروی، متکلمان اسلامی، در آغاز رسالهها و بحثهای کلامی خود، بهطور مختصر یا مفصل، درباره منطق بحث کردهاند[۱۲].
درباره ارتباط معرفتشناسی و علم کلام نیز میتوان گفت که معرفتشناسی، از علم در جهات مختلف، از جمله ماهیت و حقیقت علم، ابزارهای معرفت و شروط آن و توانایی انسان بر شناخت واقعیت بحث میکند. بدیهی است که اینگونه مباحث راه را برای دخول در مباحث کلامی هموار میکند؛ لذا میبینیم متکلمان مباحث آغازین کلامی خود را در موضوعاتی همچون فکر، نظر و شناخت مطرح میکنند[۱۳].
نویسنده درباره تاریخ پیدایش علم کلام میگوید: اگر مقصود، طرح مباحثات عقیدتی بهصورت سؤال و جواب و تعلیم باشد، تاریخ پیدایش علم کلام، مقارن با تاریخ ظهور اسلام است و اینگونه مباحث با اشکال مختلفش پس از رحلت پیامبر(ص) تا زمان شهادت حضرت امیر(ع) ادامه یافت، ولی سخنی از مذاهب کلامی در میان نبود... و اگر مقصود از کلام اسلامی، ظهور مذاهب کلامی و تألیف و تدوین در اینباره باشد، تاریخ پیدایش آن، به پس از نیمه اول قرن اول هجری و اوایل قرن دوم هجری بازمیگردد[۱۴].
نویسنده در ادامه این فصل به علل و اسباب پیدایش علم کلام در عصر رسالت، عصر وفات پیامبر تا شهادت امام علی(ع) و عصر بعد از حضرت علی(ع) پرداخته است[۱۵].
ایشان با مراجعه به تاریخ علم کلام، هشت دلیل برای تکامل این علم برمیشمرد؛ عواملی چون: تحولات اجتماعی، مواجهه شدن فرهنگ اسلامی با دیگر فرهنگها، تحولات علمی، تأثیرات فلسفه بر علم کلام، اغراض شخصی و سیاسی و... [۱۶].
ایشان در ادامه با ذکر نمونههایی از مسائل جدید، هرکدام از این اسباب هشتگانه را مورد بررسی قرار میدهد.
نویسنده در فصل هشتم به نقش عقل در الهیات بر پایه کتاب و سنت میپردازد. ایشان در این بخش جایگاه عقل را در قرآن و نزد پیامبر و ائمه معصومین(ع) مورد بررسی قرار میدهد؛ بهعنوان مثال، خداوند در قرآن کسانی را که از اندیشه خویش سود نمیبرند، بدترین جنبندگان دانسته است: إِنَّ شَرَّ اَلدَّوَابِّ عِنْدَ اَللّٰهِ اَلصُّمُّ اَلْبُكمُ اَلَّذِينَ لاٰ يعْقِلُونَ (انفال: 22)[۱۷].
نویسنده در فصل نهم به نقد نظریه مخالفان با روش عقلی در الهیات پرداخته است. او میگوید: مخالفان این روش دو گروه هستند:
- اهل ظاهر (اهل حدیث و حنابله از اهل سنت و اخباریان شیعه)؛
- متأثران از مکتب حسی و تجربی[۱۸].
گروه اول میگویند: اخبار سماوی و ماورایی را باید از جانب آسمان اخذ کرد و باید از آسمان شنید. حکمای الهی در پاسخ میگویند قوه عقل یک هدیه آسمانی از جانب خداوند به بشر است؛ هرچند این هدیه الهی بینیاز از وحی نیست، ولی بهکلی هم عاجز از فهم مسائل آسمانی نیست. بر همین اساس است که تقلید در اصول دین جایز نیست. از طرف دیگر در قرآن و احادیث اسلامی، مسائل دقیقی از الهیات، همچون احدیت و بسیط بودن ذات خداوند آمده است که قطعا هدف از القای آنها تدبر و خردورزی است، نه عرضه مطالبی دشوار و غیر قابل فهم برای بشر..[۱۹].
از فصل دهم تا پایان کتاب به نظرات برخی از علما همچون عضدالدین ایجی (قرن هشتم)، ضیاءالدین جرجانی، سعدالدین تفتازانی (722-792ق)، حکیم عبدالرزاق لاهیجی (متوفی 1072ق)، درباره تعریف، موضوع، مسائل، هدف علم کلام و... مورد بحث و بررسی قرار گرفته شده است.
وضعیت کتاب
فهرست محتویات در ابتدا و مصادر و مآخذ در انتهای کتاب آمده است.
برای یادگیری بهتر مطالب در پایان هر فصل تعدادی سؤال مطرح شده است.
پاورقیهای کتاب به ذکر مستندات مطالب و توضیح برخی از مبهمات و ترجمه اعلام اختصاص یافته است[۲۰].
پانویس
- ↑ ر.ک: متن کتاب، ص17
- ↑ ر.ک: همان، ص18-20
- ↑ ر.ک: همان، ص21
- ↑ ر.ک: همان، ص27-30
- ↑ ر.ک: همان، ص37-38
- ↑ ر.ک: همان، ص38-40
- ↑ ر.ک: همان، ص40
- ↑ ر.ک: همان، ص47
- ↑ ر.ک: همان، ص48
- ↑ ر.ک: همان، ص49
- ↑ ر.ک: همان، ص51
- ↑ ر.ک: همان، ص59-62
- ↑ ر.ک: همان، ص60
- ↑ ر.ک: همان، ص70-71
- ↑ ر.ک: همان، ص72-80
- ↑ ر.ک: همان، ص86
- ↑ ر.ک: همان، ص99-100
- ↑ ر.ک: همان، ص109
- ↑ ر.ک: همان، ص110-112
- ↑ ر.ک: همان پاورقی، ص29 و 30
منابع مقاله
متن کتاب.