شیعه در حدیث دیگران
نام کتاب | شیعه در حدیث دیگران |
---|---|
نام های دیگر کتاب | |
پدیدآورندگان | محقق، مهدی (زير نظر) |
زبان | فارسی |
کد کنگره | BP 10 /م3ش9 |
موضوع | اسلام - مقالهها و خطابهها
شیعه - مقالهها و خطابهها فلسفه اسلامی |
ناشر | دائرة المعارف تشيع |
مکان نشر | تهران - ایران |
سال نشر | 1362 هـ.ش |
کد اتوماسیون | AUTOMATIONCODE12272AUTOMATIONCODE |
معرفى اجمالى
شيعه در حديث ديگران، كارى است از دفتر دائرةالمعارف تشيع (بنياد اسلامى طاهر)، زير نظر دكتر مهدى محقق. در حقيقت اين كتاب، ترجمه بخشى از مقالات دايرةالمعارف شيعى است كه به زبان فارسى و در سال 1362، عرضه گرديده است.
هدف از نگارش اين كتاب، عرضه ميراث ناشناخته و معرفىنشده شيعه، بهصورتى عالمانه و خالى از تعصب، به دنياست تا بدين وسيله، فرهنگ غنى شيعه به دنيا معرفى شده و در نتيجه، افتراقهايى كه در طى تاريخ به وجود آمده، تدريجا مرتفع گردد[۱]
ساختار
كتاب با مقدمه دكتر مهدى محقق آغاز و مطالب دربردارنده شش مقاله مىباشد.
بانيان دائرةالمعارف تشيع، براى آنكه آن را از لحاظ علمى پربار و از لحاظ تحقيقى استوار نمايند، در طى نگارش مقالات و نشر تدريجى آنها، دو كوشش مهم را نيز مد نظر داشتهاند. يكى اينكه مقالات و تحقيقاتى را كه در خارج از ايران در موضوعات مختلف علوم و معارف شيعه صورت پذيرفته، بهصورت فارسى ترجمه و منتشر نمايند تا هم مورد ارزيابى دانشمندان ايرانى قرار گيرد و هم نويسندگان دائرةالمعارف در تحرير مواد، از آنها استفاده كنند و در نتيجه، محتواى علمى دائرةالمعارف، مسبوق و مبتنى بر پژوهشهايى باشد كه در نقاط مختلف جهان صورت پذيرفته است و دوم اينكه رسائل مفرد و وجيزههاى علمى از آثار دانشمندان شيعى كه داراى مطالب اساسى و فوائد گرانبهايى است و بهصورت مخلوط در كتابخانهها محفوظ مانده، تدريجا با تصحيحى انتقادى، نشر و در دسترس واقع شود تا هم بر سرمايه ميراث علمى تشيع افزوده گردد و هم مطالب آنها مورد استفاده و بهرهبردارى در دائرةالمعارف قرار گيرد[۲]
اثر حاضر، محصول كوشش نخست بوده و در آن، شش مقاله كه بهوسيله دانشمندان مختلف نگاشته شده است، به زبان فارسى ترجمه و در دسترس اهل علم قرار گرفته است[۳]
در انتخاب اين مقالات، ترتيب خاصى چه در مورد اهميت و چه از جهت نظم تاريخى و منطقى، در نظر گرفته نشده و فقط كوشش شده است كه موضوعات آنها متنوع باشد تا خواننده را دچار ملال نسازد[۴]
ارجاعات، ملاحظات و توضيحات هر مقاله، در انتهاى همان مقاله آمده است.
گزارش محتوا
در مقدمه، توضيحاتى پيرامون دائرةالمعارف تشيع و اثر حاضر، داده شده است[۵]
مقاله اول، تحت عنوان «تشيع اماميه و علم كلام معتزلى»، نوشته آلفرد مادولونگ و ترجمه احمد آرام مىباشد[۶]
نويسنده در اين مقاله، به اين نكته اشاره دارد كه مذهب تشيع، در جريان توسعه و تكامل خود، چنان با علم كلام معتزله ارتباط نزديك پيدا كرده است كه مورخان اسلام، چه در قرون وسطى و چه در قرون معاصر، دچار اين وسوسه شدهاند كه اين دو را از لحاظ پيدايش، وابسته به يكديگر بدانند، ولى چون تعاليم گروههاى معتزله و شيعه نخستين قرن دوم / هشتم در اين اواخر مورد پژوهشهاى تازه قرار گرفته، مدارك و اسناد بيشترى نشان داده است كه در آن زمان، اين دو نهضت از يكديگر دور بودهاند[۷]
وى معتقد است نهتنها مذاهب و تعليمات ايشان در باره امامت، كه مخصوصا براى شيعه اماميه عنوان مركزيت داشت، از اصل نيز با يكديگر ناسازگار بود، بلكه در مسائلى كه بيشتر جنبه كلامى داشت و به خدا و صفات او و به آزادى آدمى و قضا و قدر مربوط مىشد، معتزليان ملاكهاى تسننى سختى وضع كرده بودند كه به هر انحرافى صورت شرك مىداد و ميان آن دو، گودالى غير قابل عبور فراهم آورده بود كه سبب پيدا شدن تصادمهاى پيوسته و اختلاف نظرهاى سخت ميان آنان بود[۸]
در مقاله دوم، نوشته فؤاد سزگين با ترجمه كيكاووس جهاندارى، منابع فقه و حديث شيعه، مورد بررسى قرار گرفته است[۹]
به اعتقاد نويسنده، قديمترين حاصل و ثمره فعاليتهاى كتبى در اين زمينه، نزد شيعيان مانند اهل سنت، به قرن اول هجرى راجع است. بسيارى از مراجع شيعه بهكرات از چهارصد رساله فقهى (أربعمائة اصل) سخن به ميان مىآورند كه شاگردان امام محمد باقر(ع) و امام جعفر صادق(ع) تألیف كردهاند. از اين مقدار فقط سيزده رساله (اصل) به دست ما رسيده است. در اين مقاله، برخى از اين رسالات مورد بحث و بررسى قرار گرفته است[۱۰]
مقاله سوم، تحت عنوان «تحليل «جوهر» در منطق خواجه نصير و در سنت سينوى» بوده و نوشته پرويز مروج با ترجمه عبدالحسين آذرنگ است[۱۱]
هدف از اين رساله، آشكار ساختن ويژگىهاى برجسته روشى است كه خواجه نصيرالدين طوسى، فيلسوف و دانشمند مسلمان ايرانى سده هفتم هجرى قمرى، بررسى تحليلى مفهوم «جوهر» را در اثر بنيادىاش، پيرامون منطق، به كمك آن عرضه داشته است. نويسنده پيش از آنكه با تفصيل به تحليل اين مفهوم بپردازد، به چند ويژگى نمايان اثر خواجه، اشاره كرده است[۱۲]
در مقاله چهارم كه توسط «ج. م. ويكنز» نوشته شده و به قلم حسن انوشه ترجمه گرديده است، ضمن بررسى گزارش خواجه نصيرالدين طوسى در باره سقوط بغداد، به گزارش ابن العبرى در باره اين سقوط و كيفيت سقوط بغداد از تقرير خواجه نصيرالدين نيز اشاره گرديده است[۱۳]
مقاله پنجم، كه به قلم توشيهيكو ايزوتسو نوشته شده و توسط بهاءالدين خرمشاهى ترجمه گرديده است، به بحث پيرامون فلسفه ميرداماد، اختصاص يافته است[۱۴]
محمد باقر داماد، مشهور به ميرداماد (م 1041 / 1631) يكى از برجستهترين چهرههاى تاريخ فلسفه اسلامى در دوره صفوى است. لقب افتخارآميزى كه بدان شهره شده؛ يعنى معلم ثالث، بر شهرت عظيم بىمعارضى دلالت دارد كه وى در حوزه فلسفى شيعى ايران، از آن برخوردار گرديده است. به عقيده نويسنده، اين لقب بيش از هر چيز ديگر، حكايت از آن دارد كه وى در مقام يك فيلسوف اسلامى، در روزگار خود و از آن پس، از چه قدر و منزلت بلندى بهرهمند بوده است[۱۵]
به باور وى، اگرچه با گذشت زمان، درخشش نبوغ خيرهكننده گرامىترين شاگرد خود او؛ يعنى ملا صدرا اعتبار و شهرت وى را كلا در محاق افكند، ولى مشعل بينش فلسفى او تا امروز نيز در ايران، همچنان بر هزاران ذهن متفكر، پرتوافكن است[۱۶]
وى بر اين نكته تأكيد دارد كه ميرداماد، متفكرى ذىفنون بود و بر تمام معارف متداول جهان اسلام، همچون فلسفه (در تمام شعب آن از منطق الهيات گرفته تا الهيات) كلام، طبيعيات، رياضيات، فقه، اصول، حديث و تفسير، تسلط كامل داشت[۱۷]
در آخرين مقاله نيز از حدوث دهرى ميرداماد، سخن به ميان آمده است. اين مقاله توسط فضلالرحمن نوشته شده و به قلم كامران فانى، ترجمه گرديده است[۱۸]
وضعيت كتاب
فهرست مطالب در ابتداى كتاب آمده است.
در پاورقىها، به معادل لاتين برخى از كلماتى كه در متن آمده، اشاره گرديده است.
پانويس
منابع مقاله
مقدمه و متن كتاب.