۱۴۶٬۵۰۳
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '↵↵|' به ' |') |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'مسکویه، احمد بن محمد' به 'ابن مسکویه، احمد بن محمد') |
||
| خط ۲۴: | خط ۲۴: | ||
'''اخلاق ناصرى'''، اثر [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|خواجه نصيرالدين طوسى]]، به زبان فارسی و یکى از مهمترين رسالههاى حكمت عملى در دوره اسلامى است كه در سال 633ق، نوشتن آن به پایان رسيده است. مطالب کتاب، تلفيقى از ديدگاه فلسفى و علمى يونانى و ديدگاه اسلامى است كه درباره انسان و خانواده و جامعه مىباشد. | '''اخلاق ناصرى'''، اثر [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|خواجه نصيرالدين طوسى]]، به زبان فارسی و یکى از مهمترين رسالههاى حكمت عملى در دوره اسلامى است كه در سال 633ق، نوشتن آن به پایان رسيده است. مطالب کتاب، تلفيقى از ديدگاه فلسفى و علمى يونانى و ديدگاه اسلامى است كه درباره انسان و خانواده و جامعه مىباشد. | ||
خواجه، با نوشتن این اثر كه اولین اثر مهم حكمت عملى بود، سنتى را بنا نهاد كه نه در دوره اسلامى و نه در دوره يونانى قبل از او، سابقه نداشت. کتاب اخلاق ناصرى، ترجمه و تحرير «تهذيب الاخلاق» [[مسکویه، احمد بن محمد|ابوعلى مسكویه]]، به اضافه دو قسمت ديگر در تدبير منزل و سياست مدن است كه خواجه خود، به آن افزوده است. | خواجه، با نوشتن این اثر كه اولین اثر مهم حكمت عملى بود، سنتى را بنا نهاد كه نه در دوره اسلامى و نه در دوره يونانى قبل از او، سابقه نداشت. کتاب اخلاق ناصرى، ترجمه و تحرير «تهذيب الاخلاق» [[ابن مسکویه، احمد بن محمد|ابوعلى مسكویه]]، به اضافه دو قسمت ديگر در تدبير منزل و سياست مدن است كه خواجه خود، به آن افزوده است. | ||
== انگیزه تألیف == | == انگیزه تألیف == | ||
مؤلف، مدتى نسبتاً طولانى، در دربار اسماعيليان قهستان بود و از درباريان ناصرالدين عبدالرحيم به حساب مىآمد. روزى در مجلس، ناصرالدين سخن از کتاب تهذيب الاخلاق [[مسکویه، احمد بن محمد|ابوعلى مسكویه]] به میان آورد و از نصيرالدين خواست كه آن را از عربى به فارسی ترجمه كند؛ نصيرالدين در پاسخ گفت: زيبايىهاى لفظى این کتاب در اثر ترجمه از بين خواهد رفت و این کتاب، شامل تنها یکى از شاخههاى حكمت عملى است؛ يعنى حكمت خلقى يا تهذيب الاخلاق و از دو شاخه ديگر (تدبير منزل و سياست مدن) يادى نشده است، سپس پيشنهاد تأليف کتابى را داد شامل سه بخش، به طورى كه بخش اول، خلاصه کتاب تهذيب الاخلاق باشد و دو بخش ديگر، به دو شاخه ديگر دانش حكمت عملى با توجه به آثار و آراى ديگر حكما بپردازد. ناصرالدين موافقت كرده و مشوق مؤلف در تأليف گرديد و نصيرالدين به احترام ناصرالدين، عبدالرحيم، نام کتاب را «اخلاق ناصرى» نهاد<ref>[https://noorlib.ir/book/view/10221/%D8%A7%D8%AE%D9%84%D8%A7%D9%82-%D9%86%D8%A7%D8%B5%D8%B1%DB%8C?pageNumber=4&viewType=html ر.ک: مقدمه، ص4]</ref>. | مؤلف، مدتى نسبتاً طولانى، در دربار اسماعيليان قهستان بود و از درباريان ناصرالدين عبدالرحيم به حساب مىآمد. روزى در مجلس، ناصرالدين سخن از کتاب تهذيب الاخلاق [[ابن مسکویه، احمد بن محمد|ابوعلى مسكویه]] به میان آورد و از نصيرالدين خواست كه آن را از عربى به فارسی ترجمه كند؛ نصيرالدين در پاسخ گفت: زيبايىهاى لفظى این کتاب در اثر ترجمه از بين خواهد رفت و این کتاب، شامل تنها یکى از شاخههاى حكمت عملى است؛ يعنى حكمت خلقى يا تهذيب الاخلاق و از دو شاخه ديگر (تدبير منزل و سياست مدن) يادى نشده است، سپس پيشنهاد تأليف کتابى را داد شامل سه بخش، به طورى كه بخش اول، خلاصه کتاب تهذيب الاخلاق باشد و دو بخش ديگر، به دو شاخه ديگر دانش حكمت عملى با توجه به آثار و آراى ديگر حكما بپردازد. ناصرالدين موافقت كرده و مشوق مؤلف در تأليف گرديد و نصيرالدين به احترام ناصرالدين، عبدالرحيم، نام کتاب را «اخلاق ناصرى» نهاد<ref>[https://noorlib.ir/book/view/10221/%D8%A7%D8%AE%D9%84%D8%A7%D9%82-%D9%86%D8%A7%D8%B5%D8%B1%DB%8C?pageNumber=4&viewType=html ر.ک: مقدمه، ص4]</ref>. | ||
==ساختار== | ==ساختار== | ||
کتاب، شامل یک مقدمه <ref>[https://noorlib.ir/book/view/10221/%D8%A7%D8%AE%D9%84%D8%A7%D9%82-%D9%86%D8%A7%D8%B5%D8%B1%DB%8C?pageNumber=2&viewType=html ر.ک: همان، ص2]</ref>و سه مقاله است. در مقدمه، سبب تأليف و موضوع کتاب و رئوس مباحث آن، بيان شده است. مقاله اول، در حكمت خلقى است كه بيشتر مطالب آن از تهذيب الاخلاق [[مسکویه، احمد بن محمد|ابن مسكویه]] برگفته شده است و شامل هفت فصل در مبادى و ده فصل در مقاصد است<ref>[https://noorlib.ir/book/view/10221/%D8%A7%D8%AE%D9%84%D8%A7%D9%82-%D9%86%D8%A7%D8%B5%D8%B1%DB%8C?pageNumber=14&viewType=html ر.ک: متن کتاب، ص14]</ref>. مقاله دوّم، در مورد تدبير منزل بوده و شامل پنج فصل است<ref>[https://noorlib.ir/book/view/10221/%D8%A7%D8%AE%D9%84%D8%A7%D9%82-%D9%86%D8%A7%D8%B5%D8%B1%DB%8C?pageNumber=165&viewType=html ر.ک: همان، ص165]</ref>. نصيرالدين آن را از رساله مختصر تدبير منزل، نوشته نویسنده به نام آبروسن يونانى گرفته و خود، آن را به آداب متقدمان و متأخران موشح كرده است. مقاله سوم، شامل هشت فصل است كه نصيرالدين در نوشتن آن از کتابهاى فصول المدنى و آراء اهل المدينة الفاضلة [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] و السياسة ابن سينا، استفاده كرده است<ref>[https://noorlib.ir/book/view/10221/%D8%A7%D8%AE%D9%84%D8%A7%D9%82-%D9%86%D8%A7%D8%B5%D8%B1%DB%8C?pageNumber=205&viewType=html ر.ک: همان، ص205]</ref>. در نهایت، این فصل، با قسمتى از وصاياى منسوب به افلاطون تمام مىشود<ref>[https://noorlib.ir/book/view/10221/%D8%A7%D8%AE%D9%84%D8%A7%D9%82-%D9%86%D8%A7%D8%B5%D8%B1%DB%8C?pageNumber=298&viewType=html ر.ک: همان، ص298]</ref>. | کتاب، شامل یک مقدمه <ref>[https://noorlib.ir/book/view/10221/%D8%A7%D8%AE%D9%84%D8%A7%D9%82-%D9%86%D8%A7%D8%B5%D8%B1%DB%8C?pageNumber=2&viewType=html ر.ک: همان، ص2]</ref>و سه مقاله است. در مقدمه، سبب تأليف و موضوع کتاب و رئوس مباحث آن، بيان شده است. مقاله اول، در حكمت خلقى است كه بيشتر مطالب آن از تهذيب الاخلاق [[ابن مسکویه، احمد بن محمد|ابن مسكویه]] برگفته شده است و شامل هفت فصل در مبادى و ده فصل در مقاصد است<ref>[https://noorlib.ir/book/view/10221/%D8%A7%D8%AE%D9%84%D8%A7%D9%82-%D9%86%D8%A7%D8%B5%D8%B1%DB%8C?pageNumber=14&viewType=html ر.ک: متن کتاب، ص14]</ref>. مقاله دوّم، در مورد تدبير منزل بوده و شامل پنج فصل است<ref>[https://noorlib.ir/book/view/10221/%D8%A7%D8%AE%D9%84%D8%A7%D9%82-%D9%86%D8%A7%D8%B5%D8%B1%DB%8C?pageNumber=165&viewType=html ر.ک: همان، ص165]</ref>. نصيرالدين آن را از رساله مختصر تدبير منزل، نوشته نویسنده به نام آبروسن يونانى گرفته و خود، آن را به آداب متقدمان و متأخران موشح كرده است. مقاله سوم، شامل هشت فصل است كه نصيرالدين در نوشتن آن از کتابهاى فصول المدنى و آراء اهل المدينة الفاضلة [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] و السياسة ابن سينا، استفاده كرده است<ref>[https://noorlib.ir/book/view/10221/%D8%A7%D8%AE%D9%84%D8%A7%D9%82-%D9%86%D8%A7%D8%B5%D8%B1%DB%8C?pageNumber=205&viewType=html ر.ک: همان، ص205]</ref>. در نهایت، این فصل، با قسمتى از وصاياى منسوب به افلاطون تمام مىشود<ref>[https://noorlib.ir/book/view/10221/%D8%A7%D8%AE%D9%84%D8%A7%D9%82-%D9%86%D8%A7%D8%B5%D8%B1%DB%8C?pageNumber=298&viewType=html ر.ک: همان، ص298]</ref>. | ||
==گزارش محتوا== | ==گزارش محتوا== | ||
| خط ۳۷: | خط ۳۷: | ||
خواجه، سه قوه را به سه نفس بازگردانده و نفس اول را نفس ملكى و دوم را نفس سبعى و بالاخره آخرى را نفس بهيمى مىنامد. وى با تشريح گفتار فوق، مراتب صعود موجودات و خاصّه آدمى را مورد توجه قرار داده و گذار از درجه نقصان به كمال را توسّط آلات و قواى نفس ناطقه، موجب دستيابى به فضيلت و شرف افزونتر مىداند.<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/14231/38 ر.ک: همان]</ref> | خواجه، سه قوه را به سه نفس بازگردانده و نفس اول را نفس ملكى و دوم را نفس سبعى و بالاخره آخرى را نفس بهيمى مىنامد. وى با تشريح گفتار فوق، مراتب صعود موجودات و خاصّه آدمى را مورد توجه قرار داده و گذار از درجه نقصان به كمال را توسّط آلات و قواى نفس ناطقه، موجب دستيابى به فضيلت و شرف افزونتر مىداند.<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/14231/38 ر.ک: همان]</ref> | ||
خواجه، پيوندى میان كمال انسانى و عامل آسمانى برقرار مىسازد، اما مفهوم كمال و سعادت غايى، در نظريّه [[ارسطو]]، عارى از عامل آسمانى است و اشارهاى به موقعيت كيهانى انسان ندارد. [[مسکویه، احمد بن محمد|ابن مسكویه]] در بحث سعادت و كمال، تابع آراى [[ارسطو]] بوده و معتقد است كمال و سعادت نفس، بدون صحت و سعادت بدن، میسر نيست. خواجه، پس از تقسيمبندى كمال انسانى به دو نوع قوه علمى و قوه عملى و تعريف اول، به شوق به سوى ادراك معارف و علوم و احاطه بر موجودات و اطلاع بر حقايق، به حسب استطاعت تا در نهایت به عالم توحيد، بلكه مقام اتحاد برسد و تعريف دوم به مرتّب و منظم ساختن قوى و افعال خاص خود به نحوى كه موافق و مطابق با یکديگر شده و اخلاق او مرضى گردد، مىافزايد: كمال اول به منزله صورت است و كمال دوم به مثابه مادّه.<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/14231/38 ر.ک: همان، ص38]</ref> | خواجه، پيوندى میان كمال انسانى و عامل آسمانى برقرار مىسازد، اما مفهوم كمال و سعادت غايى، در نظريّه [[ارسطو]]، عارى از عامل آسمانى است و اشارهاى به موقعيت كيهانى انسان ندارد. [[ابن مسکویه، احمد بن محمد|ابن مسكویه]] در بحث سعادت و كمال، تابع آراى [[ارسطو]] بوده و معتقد است كمال و سعادت نفس، بدون صحت و سعادت بدن، میسر نيست. خواجه، پس از تقسيمبندى كمال انسانى به دو نوع قوه علمى و قوه عملى و تعريف اول، به شوق به سوى ادراك معارف و علوم و احاطه بر موجودات و اطلاع بر حقايق، به حسب استطاعت تا در نهایت به عالم توحيد، بلكه مقام اتحاد برسد و تعريف دوم به مرتّب و منظم ساختن قوى و افعال خاص خود به نحوى كه موافق و مطابق با یکديگر شده و اخلاق او مرضى گردد، مىافزايد: كمال اول به منزله صورت است و كمال دوم به مثابه مادّه.<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/14231/38 ر.ک: همان، ص38]</ref> | ||
2- مفهوم خير و سعادت: [[مسکویه، احمد بن محمد|ابن مسكویه]]، به پيروى از [[ارسطو]]، خير را چيزى مىداند كه همه چيز به سوى آن حركت مىكند. [[مسکویه، احمد بن محمد|ابن مسكویه]]، مىگوید: آنچه در رسيدن به این هدف سودمند باشد، ممكن است خير تلقى شود؛ يعنى افزار، مانند غايت، ممكن است خير محسوب گردد، اما سعادت يا رفاه، خير نسبى است...<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/14231/39 ر.ک: همان، ص39]</ref> | 2- مفهوم خير و سعادت: [[ابن مسکویه، احمد بن محمد|ابن مسكویه]]، به پيروى از [[ارسطو]]، خير را چيزى مىداند كه همه چيز به سوى آن حركت مىكند. [[ابن مسکویه، احمد بن محمد|ابن مسكویه]]، مىگوید: آنچه در رسيدن به این هدف سودمند باشد، ممكن است خير تلقى شود؛ يعنى افزار، مانند غايت، ممكن است خير محسوب گردد، اما سعادت يا رفاه، خير نسبى است...<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/14231/39 ر.ک: همان، ص39]</ref> | ||
به نظر [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] هدف اصلى از اخلاق، تحصيل سعادت است و چنين روىكردى، مخالف نظريه [[مسکویه، احمد بن محمد|ابن مسكویه]] است كه خواجه، به روشنى، انديشهاش را در اخلاق از معلم ثانى اقتباس مىنمايد. [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] مىگوید: سعادت، آخرين هدفى است كه آدمى برای وصول به آن مىكوشد و آنچه آدمى برای وصول به آن مىكوشد، خير و غايت كمال است و سعادت بالاترين خيرهاست. هر چه آدمى برای رسيدن به این خير، كوشش كند، سعادت او كاملتر خواهد بود. | به نظر [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] هدف اصلى از اخلاق، تحصيل سعادت است و چنين روىكردى، مخالف نظريه [[ابن مسکویه، احمد بن محمد|ابن مسكویه]] است كه خواجه، به روشنى، انديشهاش را در اخلاق از معلم ثانى اقتباس مىنمايد. [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] مىگوید: سعادت، آخرين هدفى است كه آدمى برای وصول به آن مىكوشد و آنچه آدمى برای وصول به آن مىكوشد، خير و غايت كمال است و سعادت بالاترين خيرهاست. هر چه آدمى برای رسيدن به این خير، كوشش كند، سعادت او كاملتر خواهد بود. | ||
خواجه، تصريح مىكند كه خير بر دو نوع است: یکى، مطلق و یکى، نسبى؛ خير مطلق، آن معنى است كه مقصود از وجود موجودات، آن است و غايت همه غايتها اوست و خير نسبى، چيزهایى است كه در وصول بدان غايت نافع باشد و اما سعادت هم از قبيل خير است ولى به اضافه با هر شخصى؛ سعادت هر شخصى، غير از سعادت شخصى ديگر بوده، ولى خير در همه اشخاص یکسان مىباشد. خواجه، پس از تبيين معناى خير و اقسام آن، درباره سعادت سخن گفته و آن را مشتمل بر چهار جنس مىداند و آنها عبارتند از: حكمت، شجاعت، عفّت و عدالت.<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/14231/39 ر.ک: همان، ص39]</ref> | خواجه، تصريح مىكند كه خير بر دو نوع است: یکى، مطلق و یکى، نسبى؛ خير مطلق، آن معنى است كه مقصود از وجود موجودات، آن است و غايت همه غايتها اوست و خير نسبى، چيزهایى است كه در وصول بدان غايت نافع باشد و اما سعادت هم از قبيل خير است ولى به اضافه با هر شخصى؛ سعادت هر شخصى، غير از سعادت شخصى ديگر بوده، ولى خير در همه اشخاص یکسان مىباشد. خواجه، پس از تبيين معناى خير و اقسام آن، درباره سعادت سخن گفته و آن را مشتمل بر چهار جنس مىداند و آنها عبارتند از: حكمت، شجاعت، عفّت و عدالت.<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/14231/39 ر.ک: همان، ص39]</ref> | ||